بحثى درباره احاديث غُلُو

بحثى درباره احاديث غُلُو

غلو از امور ناشایست است که اهل بیت(ع) با آن همواره مبارزه می کردند.

پديده «غلو» و مبارزه پيگير امامان عليهم السلام با اين پديده ، از جمله مسائل مهمّ تاريخى اسلام است كه بايد در پژوهشى مستقل و به گونه اى گسترده به بحث و بررسى نهاده شود . آنچه در اين جا مى آوريم ، توضيحى است كوتاه درباره احاديثى كه گذشت . از اين روست كه به تفصيل نمى گراييم و بحث را به گونه ها و پيامدهاى غلو ، نمى كشانيم .
با اين حال ، يادآورى اين نكته لازم است كه اهل بيت عليهم السلام بيشترين مبارزه را با پديده «غلو» داشته اند و در رويارويى با اين جريان ، از هيچ گونه كوششى دريغ نورزيده اند ؛ گرچه اكنون ، در كمال شگفتى ، آنان و پيروان راستينشان به غلو ، متّهم اند و كسانى ، با هر انگيزه اى ، مى كوشند آن بزرگواران و پيروان آنان را به «غلو» و باورِ به آن بيالايند . آيا اين ، يكى ديگر از جلوه هاى مظلوميّت آن سروران نيست؟
شگفت انگيزتر ، اين كه اين اتّهام واهى را كسانى مى پراكَنند كه آثار مكتوب و نگاشته هاى مختلفشان از غلو و افراط درباره پيشوايان و رهبرانشان آكنده است ؛ يعنى سخن گفتن به غلو و افراط درباره كسانى كه در ويژگى ها و فضايل ادّعا شده ، گاه ، جايگاهى در «حدّ اقل» داشته اند . و آيا اين از شگفتى هاى تاريخ نيست؟!



يك . غلو چيست ؟

غلو ، در لغت به معناىِ «فراتر از حد و اندازه رفتن» ، «افراط كردن» و «باور داشتن به صفات بى حد و مرز درباره كسى يا چيزى» است .
در معناىِ اصطلاحىِ آن نيز عالمان ، قيد «فراتر از حد» را آورده و بدان تأكيد كرده اند . به مَثَل ، شيخ مفيد رحمه اللهپس از معناى لغوى آن ، چنين نوشته است :
از جمله متظاهران به اسلام ، غاليان هستند كه امير مؤمنان و امامانى از نسل آن حضرت را به خداوندگارى و پيامبرى نسبت مى دهند و در برخوردارى آنان از فضل در دين و دنيا ، به گونه اى توصيف شان مى كنند كه از حد ، برون مى شود و از ميانه روى در مى گذرد ... .تصحيح الاعتقاد : ص ۱۳۱ .
بدين سان ، جريان غلو ، جريانى است كفرآميز . بر همين اساس ، پيشوايان الهى به هيچ روى ، در برابر آن ، كوتاه نيامدند و تمام توان خويش را براى مبارزه با اين انحراف فكرى به كار گرفتند و اين ، حقيقتى است آشكار .


دو . غلو در دوستى و دشمنى

اينك به اختصار ، به رواياتى خواهيم پرداخت كه متن آنها در فصل پنجم آمد ؛ رواياتى كه در آنها از غلو و افراط در دوستى و دشمنى با امام على عليه السلام نهى شده و اين حالت ، بسى خطرناكْ توصيف گرديده است .
پرسشى كه در اين زمينه مطرح است ، اين است كه : مقصود از خطرناك بودن افراط در مِهرورزى به على عليه السلام چيست؟ آيا واقعا شدّت محبّت به على عليه السلام خطرناك است؟ اگر چنين است ، چرا در احاديث اسلامى بر عشق و مهرورزى به آن حضرت ، اين همه تأكيد شده است؟
پرسش ديگر ، اين است كه : در اين احاديث ، افراط در دشمنى با امام عليه السلام نيز خطرناكْ توصيف شده است . آيا مفهوم آن ، اين است كه برخى اقسام دشمنى با امام عليه السلام ، خطرناك نيست؟
براى پاسخ گفتن به اين پرسش ها ، توجّه به دو مقدّمه ضرورى است :
مقدّمه اوّل، اين كه : «دوستى و دشمنى ، از امور غير اختيارى است» . چنين نيست كه انسان ، هر كس را كه مى خواهد ، بتواند دوست بدارد و بدو عشق بورزد ؛ و هر كس را كه نمى خواهد ، بتواند بدو كين بورزد ؛ بلكه مهر و كين ، تابع مقدّمات ، زمينه ها و اسباب آن دو است . اين زمينه ها و اسباب ، گاه فطرى و طبيعى اند و گاه عارضى .
انسان هاىِ پاك سرشت به خاطر فطرت هاىِ زلال خويش ، پاكى ها و پاكان را دوست مى دارند و از زشتى ها و پليدى ها روى مى گردانند ؛ امّا انسان هاىِ ناپاك ، زشتخو و پليد ، به پليدى ها و ناپاكان گرايش دارند و پاكى و درستى را بر نمى تابند . چنين است كه در احاديث بسيارى ، «مهرِ على عليه السلام » نشانِ حلالزادگى و «كين على عليه السلام » بيانگر حرامزادگى تلقّى شده است .
مقدّمه دوم ، اين كه : «تكليف ، ابتدائا به امور غير اختيارى تعلّق نمى گيرد» . به ديگر سخن ، دوستى و دشمنى ، دستورى نيست و انسان نمى تواند بر اساس دستور ، كسى را دوست بدارد يا به كسى كين بورزد ؛ بلكه اگر مبادىِ دوستى با كسى در دلْ شكل بگيرد ، دوستى تحقّق مى يابد ؛ و اگر مقدّمات و اسباب دشمنى با كسى در دلْ فراهم آيد ، دشمنى شكل مى گيرد ، و گرنه ، نه!
بدين ترتيب ، بايد تأكيد كرد كه تكليف به دوستى و يا دشمنى ، به معناىِ تكليف به مقدّمات و يا تكليف به ترتّب آثار آنها خواهد بود .
نتيجه . از اين دو مقدّمه ، چنين نتيجه مى گيريم كه :
۱ . تكليف به دوستى با امام عليه السلام ، به معناى تكليف به مقدّمات محبّت اوست و نهىاز دشمنى با او نيز به معناى نهىِ از ايجاد زمينه هاى دشمنى با آن امام عليه السلام است .
۲ . هشدار به افراط در دوستى و دشمنى با امام عليه السلام ، بر حذر داشتن از تجاوز از مرز حق و عدل در ترتّب آثار دوستى و دشمنى است .
به ديگر سخن ، مبدأ محبّت به على عليه السلام و عشق به آن بزرگوار ، شناخت اوست . على عليه السلام سرچشمه فضايل ، خاستگاه زيبايى ها و تجسّم عينى ارجمندى ها و والايى هاى انسان كامل است و اگر كسى او را به درستى بشناسد ، نمى تواند بدو عشق نورزد . از اين رو مى توان گفت كه تكليف به دوست داشتنِ على عليه السلام ، تكليف به شناخت و معرفت اوست .
نيز نهى از افراط در دوست داشتن على عليه السلام ، به معناىِ جلوگيرى از باورهاى اغراق آميز يا سخنان دور از حق ، و گفتارهاى خارج از حدّ و مرز درباره وى است .
«خطرناك بودن افراط در دوست داشتن على عليه السلام ـ كه در روايات آمده است ـ نيز به همين معناست و هرگز در جهت كاستن از شدّت محبّت به وى نيست ؛ بلكه تأكيد و هشدار براى جلوگيرى از سوءاستفاده از ادّعاى محبّت به امام عليه السلام است تا دوست داشتن على عليه السلام ، زمينه گزافه گويى ها و خُرافه پراكنى ها نشود و ادّعاى دوستى به آن حضرت ، مقدّمه گفتن مطالب غيرواقعى درباره على عليه السلام نشود . آنچه درباره افراط در دشمنى با على عليه السلام آمده (موجب هلاك شدن) نيز چنين است .
بنا بر اين ، روايت ها نمى خواهند بگويند اگر دشمنى با على عليه السلام به افراطْ آميخته نشود ، خطرناك نيست . نه ، هرگز! بلكه مى خواهند تأكيد كنند كه افراط در دشمنى با او ، خطرناك تر است ؛ يعنى ممكن است كسى به خاطر حرامزادگى ، يا به دليلى ديگر و يا به خاطر مقدّماتى كه فراهم آورده است ، نتواند على عليه السلام را دوست بدارد ؛ امّا مى تواند از مرز ، پا بيرون ننهد ، از حق و عدلْ تجاوز نكند ، ناسزا نگويد و به جنگ عليه او قيام نكند .
به ديگر سخن ، آنچه هلاكت را در پى مى آورد ، تنها ناپاكىِ خانوادگى و ساير امور غير اختيارى نيست ؛ بلكه سبب هلاكت ، افراط و گذر از مرزها و ترتّب آثار دشمنى است .


سه . تضادّ على دوستى با انحراف

موضوع ديگرى كه در تبيين احاديثى كه افراط در دوستى با امام على عليه السلام را خطرناك تلقّى كرده اند بايد به بحث و بررسى نهاده شود ، اين است كه چگونه مهرورزى به امام عليه السلام مبدأ انحرافِ «غلو» مى گردد؟
اصولاً عشق ، عاشق را تابع معشوق مى سازد . بر همين اساس ، كسى كه عاشق على عليه السلام است ، نمى تواند كارى را انجام دهد كه امام عليه السلام او را از آن ، باز داشته است . آيا مى توان تصوّر كرد كه كسى به على عليه السلام عشق بورزد ، ولى برخلاف رضاى او به انحراف غلو ، گرفتار آيد؟
در كتاب دوستى در قرآن و حديث ،دوستى در قرآن و حديث ، محمّد محمّدى رى شهرى ، ترجمه : سيّد حسن اسلامى ، قم : دار الحديث ، ۱۳۷۹ ، اوّل .اين حقيقت ، به گستردگى ، تبيين گشته است كه دوست داشتن خداوند متعال و اولياى او ، كيمياى سازندگى و اوج عظمت و والايى است . پس چگونه مى توان باور كرد كسى به كيمياى محبّت علوى دست يابد ، امّا با گرفتار شدن در بيمارى غلو ، هلاك شود؟
پاسخ ، اين است كه آن دسته از محبّت هايى كه به انحراف ، مرزشكنى ، زياده روى و افزونگويى مى انجامند ، بى ترديد ، محبّت حقيقى نبوده ، بر معرفت علوى استوار نيستند . چنين محبّت هايى، ريشه در جهل و يا انگيزه هاى پوچِ نفسانى دارند . در بررسى «ريشه هاى غلو» ، به اين موضوع ، خواهيم پرداخت .



چهار . ريشه هاى غلو

غلو و جريان غاليان ، از جهات متعدّدى قابل بحث و شايان توجّه است :
به لحاظ تاريخى ، كند و كاو در خاستگاه غلو و زمينه هاى درونْ دينى و برونْ دينى آن ، چگونگى شكل گيرى و روند آن ، و نيز پيامدها و آثار آن ، از جمله پژوهش هاى برجاى مانده اند ؛
همچنين به لحاظ معرفتى ، شناخت شخصيّت و گرايش هاى فكرى و مكتبى و مواضع دينى غاليان (بويژه چهره هاى برجسته و بلندآوازه آنان) ، چرايى گرايش به غلو ، درك غاليان از مفاهيم دينى ، گونه هاى پرداختن آنان به قرآن و تفسير آيات الهى ، و ... در خور پژوهش هايى گسترده اند .
اكنون و در اين مجال اندك ، از ميان بحث هاى مختلفِ لازم درباره غاليان ، به روان شناسى آنان مى پردازيم و در پاسخيابى اين سؤال كه : «چرا گروهى از مدّعيانِ پيروى از امام على عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام ، به انحراف غلو دچار آمدند؟» اندكى تأمّل مى كنيم .
اين پژوهش ، افزون بر اين كه به لحاظ تاريخى ، در جريان شناسى انديشه هاىِ گونه گون حوزه تفكّر شيعى مهم است ، به گونه اى هشدار براى پيشگيرى از شكل گيرى انديشه هاى غلوآميز و دچار شدن طبقه انديشه مند جامعه به اين بيمارى خطرناك و نيز تأكيدى بر اعتدال در باورها و انديشه هاست .
پيش تر ، در ضمن تحليلى كه درباره روان شناسى خوارج و ريشه يابى تندروى هاى آنان و بازشناسى زمينه هاى افراط آنان در انديشه و عمل داشتيم ، به اين نتيجه دست يافتيم كه افراطيگرى و تندروى آنان ـ كه در روايات به «تعمُّق در دين» توصيف شده است ـ از يك سو در جهل و از سوى ديگر در دنياگرايى و فريفته شدندر جذبه ها و كشش هاى دنيوى ، ريشه داشته است .ريشه ها ، پيامدها ، و چگونگى شكل گيرى اين مسئله را در بحث يادشده ، به تفصيل آورده ايم (ر . ك : ج ۶ ص ۲۹۳ (درآمد : پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان) .
اكنون ، تأكيد مى كنيم كه افراط در «دوست داشتنِ اولياى دين» نيز به واقع ، يكى از شاخه هاى «تعمّق (تندروى) دينى» است . چنين است كه در ريشه يابى جريان غلو و روان شناسى غاليان ، جهلِ آنان از يك سو و دنياگرايى و اسير شدن آنان در هوس هاى زودگذر از سوى ديگر ، چهره مى نمايد .
سياستبازان حاكم و دشمنان اهل بيت عليهم السلام نيز با توطئه اى پيچيده و حركتى خزنده و نامرئى ، از اين فضا بهره مى جستند و براى بى اعتبار كردن مكتب اهل بيت عليهم السلام ، كوچك شمردنِ آموزه هاى ارجمند آنان ، و ناهنجار جلوه دادن چهره پيروان راستين آنان در ميان مردم ، تلاش مى كردند .
هشدارهاى امامان عليهم السلام و احاديث روايت شده از اهل بيت عليهم السلام نشان مى دهند كه دشمنان اهل بيت ، بيشترين نقش را در جريان غلو و يا دست كم در نشر انديشه هايى كه غاليان به آنها معتقد بودند ، ايفا كرده اند و در پى آنها ، جهلْ مداران و هواپرستان و دنياگرايان ـ كه به واقع ، زمينه ساز ساخت و پرداخت و نشر آن گونه انديشه ها بوده اند ـ .


پنج . ستيز پيگير و ژرف امامان با جريان غلو

امامان عليهم السلام كه همواره مؤمنان و پيروان خود را به «اعتدال در انديشه و عمل» فرا مى خواندند ، غلو را آفتى خطرناك و بس شكننده براى سراى مكتب ، تلقّى كرده اند . آن بزرگواران براى برچيدن بساط غاليان و ريشه كن ساختن انديشه غلو ، از هيچ كوششى دريغ نورزيده اند : گاه به «كُفر» غاليان تصريح كرده اند ، گاه «فرجام هلاكتبار»آنان را بر نموده اند ، گاه «بيزارى خود از آنان» را با صراحت تمام ، اعلان كرده اند ، و ديگر گاه ، «عمق انحراف و ابعاد كژانديشى و كج باورى آنان» را اعلام داشته اند .
آن بزرگواران ، پيوسته به جامعه شيعى هشدار داده اند كه بيدارى خود را حفظ كنند تا در كمند غاليانْ گرفتار نيايند ؛ بويژه نسبت به تأثيرپذيرى جوانان شيعهاهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۰۹ ح ۱۲۴۵ .از آنان ، به شدّتْ هشدار داده اند .
اينك و در اين مجال اندك ، برخى از نمودهاى مبارزه امامان عليهم السلام با جريان غلو را به همراه برخى متون احاديث مى آوريم :


مبارزات امامان با غُلُو
الف . ارائه معيار براى پيشگيرى از غلو

على بن ابى طالب عليه السلام و فرزندان پاكش براى جلوگيرى از دچار شدن پيروانشان به تندروى هاى تباهى آفرين و افراط هاى عزّت سوز ، انديشه و سيره و رفتار و باورهاى استوار كلامى ، اخلاقى و عملى اهل بيت عليهم السلام را براى آنان معيار قرار داده اند و آنان را به در نگريستن ، شناختن ، تأمّل كردن و سپس ملتزم بودنِ بدانها فرا خوانده اند . على عليه السلام مى فرمايد :
لا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مِن هذِهِ الاُمَّةِ أَحَدٌ ، وَلا يُسَوَّى بِهِم مَن جَرَت نِعمَتُهُم عَلَيهِ أَبَدا : هُم أَسَاسُ الدِّينِ ، وَعِمَادُ اليَقِينِ . إلَيهِم يَفِيءُ الغَالي ، وَبِهِم يُلحَقُ التَّالي .هيچ كس از اين امّت را با خاندان محمّد صلى الله عليه و آله نمى توان سنجيد و هرگز پرورده نعمت آنان را با آنان مساوى نمى توان دانست . آنان ، پايه دين و ستون يقين اند . هر كس از حدْ در بگذرد ، بايد به آنان برگردد و هر كه باز ماند ، بايد به آنان بپيوندد .نهج البلاغة ، خطبه ۲ .نيز حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد :
نَحنُ آلَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، النَّمَطُ الأَوسَطُ الَّذى لا يُدرِكُنا الغالى و لايَسبِقُنَا التالى ؛ما خاندان محمّد صلى الله عليه و آله ، بر روش ميانه اى هستيم كه غاليان ، ما را درك نمى كنند و واماندگان ، بر ما پيشى نمى گيرند .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۲۴۶ .
چنين است راه حق و حقيقت ناب . يعنى دانشِ هدايت آفرين ، الگوى حقيقت نما ، آغاز بى گم راهى ، و فرجامِ روشنِ ارجمند ، همه و همه در اين خانه و از اين خانه و با اين خانه است .
امام باقر عليه السلام به سَلَمة بن كُهيل و حَكَم بن عُيَينه مى فرمايد :
شَرِّقا و غَرِّبا ؛ لَن تَجِدا عِلما صَحيحا إلّا شَيئا يَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَيتِ ؛به شرق و غرب برويد ؛ ولى از دانش صحيح ، هرگز چيزى جز آنچه از نزد ما ، اهل بيت بيرون مى آيد ، در نخواهيد يافت .بحار الأنوار : ج ۲ ص ۹۲ ح ۲۰ .
بدين سان ، امامان عليهم السلام (و بيش و پيش از همه آنان ، على عليه السلام ) كوشيده اند تا دانش معيار ، سلوك معيار و باور و وضع و رفتار معيار را در «عينيّت زندگى» پيشوايان الهى نشان دهند و بر اين معيارگرايى و التزام به سنّت آن عزيزان ـ كه همان حقّ محضى است كه پيامبر خدا فرمود : «هُم مَعَ الحَقِّ و الحَقُّ مَعَهُم ؛ آنان با حق اند و حق با آنان است»اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۱ ص ۲۲۰ ح ۲۷۴ .ـ تأكيد كنند تا مؤمنان و پيروان آنان از افراط و تفريط برهند و بر «صراط مستقيم» ، استوار آيند .


ب . بر حذر داشتن از غلو

على عليه السلام و ديگر امامان عليهم السلام ، در نهايت صراحت و شدّت و با حساسيّت ويژه اى ،مسلمانان را از گرفتار آمدن در دام «غاليان» و «انديشه هاى غاليانه» بر حذر داشته اند و به آنان ، نسبت به انديشه هايى از آن دست ، هشدار داده اند . على عليه السلام مى فرمايد :
إيّاكُم و الغُلُوَّ فِينا . قُولُوا إنّا عَبيدٌ مَربوبون و قُولُوا في فَضلِنا مَا شِئْتُم ؛از غلوّ در حقّ ما بپرهيزيد . [ درباره ما] بگوييد كه «بندگان تربيت شده خداوند» هستيم و آن گاه ، در فضايل ما ، هر چه مى خواهيد ، بگوييد .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۰۴ ح ۱۲۳۵ .
روشن است كه مقصود امام عليه السلام ذيل حديث (يعنى عبارت : «در فضايل ، هر چه مى خواهيد ، بگوييد») ، هر گونه سخن و هر بافته بى پايه اى نيست ؛ بلكه تكيه سخن و جانِ كلام ، اين است كه : ما تربيت شده خداوند» و تكامل يافته طريق عبوديّتيم ؛ عبديم و در اين پايگاه و جايگاه ، به فضايل والاى انسانى و تمامت برترى هاى سلوكى ، دست يافته ايم ؛ «انسان كامل»يم و كمال در انسانيّت ، از آن ماست و البته به همان گونه كه غلو درباره ما روا نيست ، انكار فضايل ما و تن زدن از باورهاى استوار و درست درباره ما ـ كه شايد به پندار شما راست نيايد و توان درك و فهم آن را نداشته باشيد ـ نيز روا نيست .
بدانيد كه ما «بندگان خداوند» و «تربيت يافتگان خداوند» هستيم . اين دو نكته را بدانيد و بر آنها تأكيد كنيد . آن گاه ، بدانيد كه ما ، در سلوك عابدانه در سايه ربوبيّت الهى ، تا بدان جا رفته ايم كه «مرغ بلندپرواز خيال شما توانِ اوج گرفتن تا قلّه شخصيّت ما را ندارد» . پس ، نه غلو ، افزون باورى و فزون گويىِ بى پايه ، و نه كوته انگارى ، سنجش با ديگران و نگريستن از سر انكار نسبت به فضايل ما! اين ، همان نكته دقيقى است كه در حديث امام على عليه السلام آمده است :
لايُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مِن هذِهِ الاُمَّةِ أحَدٌ ؛اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۱ ص ۲۳۱ ح ۳۰۲ .هيچ كس از اين امّت ، با خاندان محمّد صلى الله عليه و آله سنجيده نمى شود .
شگفتا كه امام صادق عليه السلام ، غاليان (اين مدّعيان «محبّت» و داعيه داران «شيفتگى» به آن بزرگواران) را همسنگ فاسقان انگاشته ، از اقتدا نمودن به آنان در نماز (امام جماعت قرار دادن آنان) نهى كرده است . ايشان مى فرمايد :
لاتُصَلِّ خَلفَ الغالى ، و إن كانَ يَقولُ بِقَولِكَ ؛پشت سر غالى ، نماز مگذار ، گر چه به ظاهر ، هم نظر تو [ در تشيّع] باشد .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۰۶ ح ۱۲۴۴ .
در آموزه هاى امامان عليهم السلام اين گونه هشدارها و بيدارباش ها فراوان اند كه همه و همه ، به نوعى نشانگر خطرسازى جدّى اين گونه انديشه ها براى تفكّر دينى و معارف شيعى است .


ج . چهره نمايى از غاليان

جريان شناسى غاليان نشان مى دهد كه آنان در نيك نمايىِ خود ، كوششى شگفت داشته اند و راويان آنان كوشيده اند تا جريان آفرينان و پيشوايان فكرى شان را پيراسته نموده ، شخصيّت آنان را با ساخت و پرداخت سخنانى از امامان عليهم السلام بر كشند .
البتّه امامان عليهم السلام در رويارويى با اين جريان ، همواره از چهره تزويرگرا و فسادانگيز آنان پرده برگرفته ، آنان را عناصرى فريبكار و تزويرگرا شناسانده اند . امام على عليه السلام مى فرمايد :
اِتَّقُوا اللّهَ ، لا يَخْدِعَنَّكُمْ إنْسانٌ و لا يَكْذِبَنَّكُمْ إنْسانٌ ، فَإنَّما دينى دينٌ واحِدٌ ، دينُ آدَمَ الذى ارْتَضاهُ اللّهُ . وَ إنَّما أنَا عَبْدٌ مَخْلوقٌ و لاأمْلِكُ لِنَفْسى نَفْعا و لاضَرّا إلّا ما شاءَ اللّهُ ، وَ ما أشاءُ إلّا ما شاءَ اللّهُ ؛از خدا پروا كنيد . كسى شما را گول نزند و كسى به شما دروغ نگويد . دين من ، يك دين است : دين آدم عليه السلام كه خدا برايش برگزيد . من بنده اى آفريده شده ام واختيار هيچ سود و زيانى را براى خود ندارم ، جز آنچه خدا بخواهد ؛ و من ، جز آنچه را خدا بخواهد ، نمى خواهم .المحاسن ، برقى : ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۴۵۳ .


د . نقش دشمنان در ساختن احاديث اخبار غلوآميز

در زندگانى سياسى و فرهنگى امامان عليهم السلام ، توجّه به نقش تخريبى دشمن ، جاى بسى تأمّل دارد .
در مقامى ، حضرت باقر عليه السلام از اين توطئه فرهنگى پرده برگرفته و تصريح كرده است كه شبكه هاى تبليغى دشمن براى وارونه نمايى چهره امامان عليهم السلام و مشوّه جلوه دادن انديشه هاى آنان ، سخنان ناهنجار ، نااستوار و گاه حتى نفرت آفرين برمى ساختند و به آن بزرگواران ، نسبت مى دادند و مى پراكندند .ر . ك : ص ۵۰۸ ح ۶۲۸۰ .
در جهت افشاى اين توطئه فرهنگى ، حضرت رضا عليه السلام نيز سخنى بس تنبّه آفرين دارد . در اين سخن ، امام عليه السلام به صراحتْ نشان داده است كه «احاديث غلو» از سوى زشت خويانِ فرهنگ ستيز ، ساخته و پراكنده شده اند تا بدين وسيله فرهنگ شيعى را آلوده ساخته ، نگاه مردمان را به امامان عليهم السلام و پيروان راستين آنان ، وارونه كنند . سخن امام عليه السلام را بنگريم :
... إنَّ مُخالِفينا وَضَعوا أخبارا فى فَضائِلِنا و جَعَلُوها عَلى ثَلاثَةِ أقسامٍ : أحَدُهَا الغُلُوُّ ، و ثانيهَا التَقصيرُ فى أمرِنا ، و ثالِثُهَا التَصريحُ بِمَثالِبِ أعدائِنا . فَإذا سَمِعَ النّاسُ الغُلُوَّ فينا ، كَفَّروا شيعَتَنا و نَسَبوهُم إلَى القَولِ بِرُبوبِيَّتِنا ، و إذا سَمِعُوا التَقصيرَ ، اعتَقَدوهُ فينا ، و إذا سَمِعوا مَثالِبَ أعدائِنا بِأَسمائِهِم ، ثَلَبونا بِأَسمائِنا ؛اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۲۶ ح ۱۲۶۴ .... مخالفان ما ، در فضايل ما اخبارى (احاديثى) ساخته اند و آنها را سه دستهقرار داده اند: يكى اخبار غلوآميز ؛ دوم ، اخبارى كه در آنها در حقّ ما كوتاهى كرده اند ؛ و سوم ، اخبارى كه به صراحت از دشمنان ما اسم مى برند و از آنان بدگويى مى كنند .
چون مردم ، هرگاه اخبارى را كه در آنها درباره ما غلو شده است ، بشنوند ، پيروان ما را تكفير مى كنند و اعتقاد به «خدا بودنِ ما» را به آنان نسبت مى دهند ؛ و هر گاه اخبارى را كه در آنها در حقّ ما كوتاهى شده است ، بشنوند ، آنها را در حقّ ما باور مى كنند ؛ و هر گاه اخبارى را كه در آنها به صراحت از دشمنان ما اسم برده شده و بدگويى شده است ، بشنوند ، به نام ما بى حرمتى مى نمايند .

اين ، گفتارى است تكان دهنده و هشيارى آفرين براى همه آنان كه به فرهنگ ناب و آموزه هاى پيراسته و اصيل اهل بيت عليهم السلام توجّه دارند .


ه . اعلان بيزارى از غاليان

براى استوارسازى فرهنگِ ستيز با غاليان و جلوگيرى از نشر انديشه هاى غلوآميز ، امامان عليهم السلام به صراحت از غاليان ، بيزارى (برائت) جسته و با تعابير مختلف و عناوين گونه گون ، بيزارى خود را از آنان اعلام داشته اند . امام على عليه السلام مى فرمايد :
اللّهُمَّ إنى بَرى ءٌ مِنَ الغُلاةِ ، كَبَراءَةِ عيسَى بنِ مَريَمَ مِنَ النّصارى . اللّهُمَّ اخْذُلْهم أبَدا و لاتَنصُرْ مِنهُم أَحَدا .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۲۴۷ .بار خدايا! من از غاليانْ بيزارم ، همان گونه كه عيسى بن مريم از [غاليانِ ]نصارا بيزار بود . بار خدايا! آنان را براى هميشه تنها و بى ياور گذار و احدى از آنان را يارى نرسان!
ساير امامان خاندان رسالت نيز با شدّت ، از غاليان ، بيزارى جسته اند . بخشى از سخنان تأمّل برانگيز آنان در كتاب اهل بيت در قرآن و حديث با عنوانِ «بيزارى اهلبيت از غاليان» آمده است .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۲۴۷ .اهل بيت در قرآن و حديث : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۲۴۷ .


و . مهدور الدم بودن غالى

جريان شناسى غاليان در تاريخ اسلام و بويژه در تاريخ تشيّع ، نشان مى دهد كه پديده «غلو» در جامعه اسلامى نمادها و نمودهاى گونه گونى داشته است . اوج اين جريان ناهنجار ، باور به اُلوهيّت على عليه السلام و گاه ، ديگر امامان عليهم السلام بوده است .
در برابر ، امام على عليه السلام نيز نهايت شدّت را نسبت به اين جريان ، معمول داشته ، براى جلوگيرى از اين آفتِ بس خطرناك و فسادآفرينِ اعتقادى و فرهنگى ، باورمدارانِ بِدان را «كافر» و «مهدور الدم» اعلام كرده است .
بر پايه احاديث مُستَفيض ، امام على عليه السلام در دوران حكومت خود ، جمعى از اين كسان را به قتل ، تهديد نمود و وقتى آنان از باور پليد و انحرافى خود دست برنداشتند ، دستور قتل جمعى آنان را صادر كرد .ر . ك : تهذيب الأحكام : ج ۱۰ ص ۱۳۸ ح ۵۴۷ ، الكافى : ج ۷ ص ۲۵۷ ح ۸ ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۳ ص ۹۰ ، الكافى : ج ۷ ص ۲۵۹ ، تاريخ دمشق : ج ۳ ص ۱۷۹ ، رجال الكشّى : ج ۲ ص ۵۹۶ و ج ۱ ص ۳۲۳ .