مهم ترين وظايف مبلّغ

مهم ترين وظايف مبلّغ

وظيفه مبلّغ، رساندن همه پيام هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى پيامبران خدا به مردم و آشنا كردن آنان با تمام برنامه هايى است كه آفريدگار انسان ، براى تكامل مادّى و معنوى او ارائه كرده است.

وظايف مبلّغ، در واقع، همان وظايف انبياى الهى است كه قرآن، آن را «تبليغ رسالت هاى خدا» مى نامد ، با اين تفاوت كه انبيا، پيام خدا را از طريق وحى دريافت مى كردند؛ امّا مبلّغ، پيام خدا را از طريق انبيا و اوصياى آنان دريافت مى نمايد .
بنا بر اين، وظيفه مبلّغ، رساندن همه پيام هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى پيامبران خدا به مردم و آشنا كردن آنان با تمام برنامه هايى است كه آفريدگار انسان ، براى تكامل مادّى و معنوى او ارائه كرده است .


سير منطقى مباحث تبليغى

مبلّغ، براى انجام دادن اين رسالت سنگين، علاوه بر تلاش در احراز شرايط تبليغ و زمينه سازى براى تحقّق اركان علمى ، اخلاقى و عملى آن در كار خويش ، بايد با شيوه تبليغ از جهت القاى پيام هاى تبليغى ، به ترتيب اهمّيت آنها آشنا باشد . مبلّغ بايد بداند كه براى آشنا كردن مردم، بخصوص نسلجوان با پيام دين، چه بايد بگويد ، از كجا بايد آغاز كند ، و جهت گيرى مباحث او به كدام سو بايد باشد .
آنچه در فصل چهارم آمده، در واقع، اشاره اى به پاسخ اين سؤالات و سير منطقى مباحث تبليغى بر اساس اهمّيت پيام هاست .ر . ك : ص۳۱۳ (رعايت ترتيب اهمّيت) .
مبلّغ، در نخستين گام براى آشنا كردن مخاطب خود با مكتب انبيا، بايد براى بيدارسازى فطرت و وجدان او برنامه ريزى نمايد و كارى كند كه او به انديشيدن، وادار شود (بند اوّل از فصل ۴) .
انسان با بازگشت به فطرت و باز شدن راه تعقّل و تفكّر بر او ، در حقيقتْ از تاريكى جهل خارج مى شود و به روشنايى نور فطرت و عقل، گام مى نهد و بدين سان، زمينه براى شناخت حقايقى كه انبياى الهى براى هدايت بشر به راه تكامل آورده اند، فراهم مى گردد (بند ۲) .
پس از آماده شدن مخاطب براى دريافت پيام خداوند متعال، نخستين پيامى كه بايد به او منتقل شود، اين است كه برنامه تكاملى اى كه خداوند از طريق پيامبران براى انسان فرستاده، تنها شامل مصالح معنوى و اُخروى او نيست؛ بلكه مصالح مادّى و دنيوى وى را نيز تأمين خواهد كرد و در صورت تحقّق جامعه انسانىِ مورد نظر انبيا، از بهترين زندگى ها در دنيا و آخرتْ برخوردار خواهد بود (بند ۳) .
انسان، موجودى است ناشناخته . علم با همه پيشرفت هايى كه داشته ، هنوز نتوانسته رازهاى اين موجود پيچيده را به درستى كشف كند . از اين رو ، انديشه بشر از ارائه راه تكامل مادّى و معنوى او ناتوان استو بايد براى آشنايى با اين راه، با جهان غيبْ ارتباط پيدا كند و آن جهان را بشناسد و باور كند . چنين ارتباطى ، جز از طريق انبياى الهى امكان پذير نيست (بندهاى ۴ ، ۶ و ۷) .
نخستين پيام تكامل آفرين انبيا ـ كه خلاصه همه برنامه هاى آنهاست ـ ، توحيد است (بند ۵) .
نخستين پيام اجتماعى توحيد ، قيام براى تحقّق عدالت اجتماعى است و اين هدف والا، جز از طريق الفت و اتّحاد مردم و اجتماع آنان در پيرامون امام عادل، امكان پذير نيست (بندهاى ۸ ، ۹ و ۱۰) . تحقّق و تداوم حاكميت عدالت در جامعه ، در گرو وجود آزادى هاى مشروع و سازنده ، و انتخاب آگاهانه مردم است و مبلّغ ، وظيفه دارد كه در توسعه اين آزادى ها تلاش كند (بند ۱۱) .
يكى از مسائل بسيار مهمّى كه زمينه را براى تحقّق و تداوم حاكميت عدالت اجتماعى آماده مى كند، توانمندى توده هاى مردم در تجزيه و تحليل مسائل فرهنگى ، سياسى و اجتماعى است . مبلّغ بايد مردم را به گونه اى تربيت كند كه حق گرا باشند و نه مطلق گرا و از هيچ كس ، كوركورانه تبعيت نكنند . معيار آنان براى پيروى از اشخاص و احزاب، حق باشد و نه شخصيت هاى بزرگ و مورد احترام . حق را با معيار حق بشناسند ، نه با معيار اشخاص؛ بلكه شخصيت هاى بزرگ را نيز با عيار حق ، محك بزنند (بند ۱۲) .
عدالت اجتماعى در مكتب انبياى الهى ، مقدمه شكوفا شدن استعدادهاى انسانى و رسيدن انسان به مقصد اعلاى انسانيت است . آنچه آدمى را به اينهدفْ نزديك مى كند ، پرهيز از اخلاق و رفتار نكوهيده ، و اتّصاف به مكارم اخلاق و محاسن اعمال است (بند ۱۳ و ۱۴ و ۱۵) .
در فرهنگ انبياى الهى ، همه امورى كه انسان را با خدا مرتبط مى كنند و از اين طريق ، او را به تكامل مادّى و معنوى مى رساند، عبادت ناميده مى شود (بند ۱۶) .


مهم ترين رسالت مبلّغ

آنچه بيش از هر چيز ديگر براى تأثيرگذارى تبليغات بر سازندگى انسان ها اهمّيت دارد، هدف گيرى و سمت و سوى تبليغات است . مبلّغ ، بايد نقطه اى را هدف گيرى كند كه بيشترين آثار و بركات را براى سازندگى انسان و نزديك كردن او به كمال مطلق داشته باشد و آن نقطه ، محبّت به خداست (بند ۱۷) .
محبّت خدا ، كيمياى خودسازى و سازندگى است . عشق به حق تعالى، همه زشتى هاى اخلاقى و عملى را يك جا درمان مى كند و همه صفات نيكو را يك جا به عاشق ، هديه مى كند .ر . ك : دوستى در قرآن و حديث و كيمياى محبّت ، از نگارنده .
بنا بر اين، مهم ترين رسالت مبلّغ، اين است كه هدف نهايى وى ، عاشق سازى باشد و نه مقدّس سازى، و براى رسيدن به اين هدف، همه برنامه هاى تبليغى او بايد چاشنى محبّت داشته باشند.
براى دستيابى مخاطب به كيمياى محبّت ، مبلّغ بايد همه ابزارهاى تبليغاتى را به سوى اين هدف نشانه گيرى كند . گفتارهاى و نوشتارهاى تبليغى او ،مواعظ ، تذكّرات و خطابه هاى او ، تعليم و تربيت او ، امر به معروف و نهى از منكر او ، پيكارهاى او با بدعت ها و سرانجام، بشارت ها و بيم هاى او ، همه و همه بايد سمت و سوى محبّت داشته باشد ، بوى محبّت بدهد و از عطر دل انگيز محبّت ، برخودار باشد (بندهاى ۱۹ ـ ۲۳) .


بهترين روش نفوذ تبليغات در دل

اين راهكار تبليغى (به كارگيرى محبّت)، بهترين روش عبور دادن پيام هاى الهى از مرز حسّ و عقل و نفوذ دادن آنها به عمق جان هاست . پيام الهى، علاوه بر نفوذ در عقل ها ، بايد در دل ها نفوذ كند و در عمق روح وارد شود تا همه قواى انسان را در اختيار بگيرد .ر . ك : تبليغ و مبلّغ در آثار شهيد مطهرى ، ص ۷۰ .
مبلّغ، با تكيه بر شيوه تبليغاتى «محبّت»، به سادگى مى تواند از عهده اين كار برآيد و با نفوذ دادن پيام هاى سازنده الهى در عمق جان، انسان را متحوّل سازد و او را در راه رسيدن به مقصد اعلاى انسانى و جامعه برتر توحيدى به حركت درآورد .


بزرگ ترين پاداش مبلّغ

بركات به كارگيرى اين شيوه سازندگى براى مبلّغ، فراتر از بركات آن براى مخاطب است ؛ زيرا خداوند متعال، عاشق مبلّغى مى شود كه «عاشق خدا» مى سازدر . ك : ص ۵۳ ، ح ۴۴ .و كسى كه خدا عاشق او شود ، رنگ خدايى پيدا مى كند كه در حديث«قُرب نوافل» از زبان حق تعالى مى خوانيم :
فإذا أحبَبتُه، كُنتُ سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَه الَّذي يَبصُر بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذي يَنطِقُ بِهِ ، ويَدَهُ الَّتي يَبطِشُ بِها . إن دَعاني أجَبتُهُ ، وإن سَأَلني أعطَيتُهُ .ر . ك : دوستى در قرآن و حديث ، ص ۴۷۱ (آثار خدا دوستى) .
پس هر گاه دوستش داشته باشم ، گوشش خواهم بود كه بدان مى شنود ، و چشمش خواهم بود كه با آن مى بيند ، و زبانش خواهم بود كه با آن سخن مى گويد ، و دستش خواهم بود كه با آن نيرو مى گيرد . اگر مرا بخواند ، اجابتش خواهم كرد ، و اگر از من درخواستى كند ، به او خواهم بخشيد .


اقامه حجّت

آنچه تا كنون در باره وظايف مبلّغْ بدان اشارت رفت، در جايى است كه مخاطبْ آمادگى دارد تا سخن حق را بپذيرد و راه درست زندگى را انتخاب كند؛ و امّا مسئوليت مبلّغ در مواردى كه مخاطب از اين آمادگى برخوردار نيست، اقامه حجّت بر اوست (بند ۲۳) .
تا راه هر گونه بهانه جويى را بر او ببندد و نتواند به خدا اعتراض كند كه :
لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ ءَايَـتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَ نَخْزَى؟«طه ، آيه ۱۳۴» .
چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آن كه خوار و رسوا شويم ، از آيات تو پيروى كنيم؟