بحثى درباره مُزد تبليغ

بحثى درباره مُزد تبليغ

در مورد مزد تبليغ ، چند پرسش قابل طرح است:
1. حكمتِ آن همه تأكيد انبياى الهى، مبنى بر نخواستن مزد براى تبليغ رسالت چيست؟ و آيا با عنايت به سيره پيامبران الهى ، مبلّغان كه وارثان آنها هستند ـ ، مى توانند در مقابل تبليغ ، از مردمْ مزد طلب كنند؟
2. گرفتن پاداش تبليغ ، بدون درخواست آن ، چه حكمى دارد؟
3. در صورتى كه تبليغْ رايگان باشد، نيازهاى اقتصادى مبلّغ چگونه تأمين مى گردد؟

سيره قطعىِ پيامبران خدا ، عدم درخواست مزد در برابر تبليغ بوده است . آنان به طور مكرّر و مؤكّد ، اعلام مى كردند كه در برابر تلاش هايى كه براى ابلاغ پيام هاى الهى مى كنند ، از مردمْ چيزى نمى خواهند. نخستين پيامبر اولو العزم ، نوح عليه السلام ، صريحا اعلام كرد كه خدماتش به جامعه ، رايگان است . پيامبران ديگر ، همچون : هود، صالح، لوط و شعيب عليهم السلام نيز بدين شيوه عمل مى كردند. امّا نكته در خور تأمّل ، اين است كه پيامبر اسلام، به دستور خداوند متعال، مكلّف شد كه به امّت اعلام كند :

«لآ أَسْـالُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى .[۱]در برابر آن (تبليغ رسالت) ، پاداشى از شما نمى خواهم ، مگر دوستىِ خويشاوندان»  .

و در پاسخ اين سؤال كه حكمت اين درخواست چيست، به امر الهى توضيح مى دهد:

«قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِىَ إِلَا عَلَى اللَّهِ.[۲]بگو : «آنچه از شما به عنوان مزد[ ـِ رسالت] خواستم ، به سود شماست . پاداش من، فقط با خداست»»  .

يعنى : من هرگز چيزى در مقابل رساندن پيام الهى ، از شما نمى خواهم و همچون ديگر پيامبران خدا ، بى مزد و منّت ، خدمت گزار مردم هستم و آنچه بر آن نامِ مزد نهاده ام ، در واقع، چيزى نيست كه منافع شخصىِ مرا تأمين كند ؛ بلكه به عكس ، براى تأمين منافع شماست و من با اين تعبير لطيف و عاطفى ، خواستم شما را بر حفظ آن بر انگيزم تا پس از من ، از راه صحيح و استوار ، منحرف نگرديد .

و براى توضيح بيشتر فرمود:

«مَآ أَسْـالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً .[۳]براى آن (تبليغ رسالتم) ، مزدى نمى خواهم ، مگر اين كه هر كس بخواهد ، راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد»  .

بنا بر اين، آنچه پيامبر اسلام به عنوان مزد رسالت خواسته ، در حقيقت ، انتخاب كردن راه خداست ؛ همان راه ارزش هاى دينى و تكامل مادّى و معنوىِ انسان كه تجسّم آن ، در كامل ترين مصاديق رهبران الهى ، يعنى رهبرى الهى تجسّم پيدا مى كند و اهل بيت پيامبر خدا عليهم السلام است .[۴]

با عنايت به اين مقدّمه در مورد مزد تبليغ ، چند پرسش ، قابل طرح است:

۱. حكمتِ آن همه تأكيد انبياى الهى، مبنى بر نخواستن مزد براى تبليغ رسالت چيست؟ آيا با عنايت به سيره پيامبران الهى ، مبلّغان ـ كه وارثان آنها هستند ـ مى توانند در مقابل تبليغ ، از مردم ، مزد طلب كنند؟

۲. گرفتن مزد تبليغ ، بدون درخواست آن ، چه حكمى دارد؟

۳. در صورتى كه تبليغْ رايگان باشد، نيازهاى اقتصادى مبلّغ ، چگونه تأمين مى گردد؟

الف ـ آثار زيانبار درخواست مزد براى تبليغ

براى پاسخ گفتن به سؤال اوّل و پى بردن به حكمت تأكيد انبياى الهى بر رايگان بودن تبليغات آنها ، كافى است قدرى در آثار زيانبار درخواست مزد براى تبليغ، تأمّل كنيم :

۱ . از ميان رفتن اخلاص

نخستين ركن اخلاقىِ تبليغ دين ، اخلاص است كه با درخواست مزد براى تبليغ ، اين ركن اساسى صدمه خواهد ديد و مبلّغ ، مصداق كسانى خواهد شد كه امام على عليه السلام درباره آنان فرموده است :

يَطلُبُ الدُّنيا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ، وَلا يَطْلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنيا .[۵]دنيا را با عملى طلب مى كند كه از آنِ آخرت است ، و آخرت را با عملى كه از آنِ دنياست ، طلب نمى كند .

بدين سان ، كسى كه مى تواند اُمور مربوط به زندگى دنيوىِ خود را با انگيزه الهى ، به اُمور اخروى تبديل نمايد ، اينك با درخواست پاداش براى تبليغ ـ كه امرى الهى و معنوى است ـ ، آن را وسيله امرار معاش و تأمين زندگى ـ و به تعبير امام على عليه السلام : دنيا خواهى ـ كرده است . در اين باره ، از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

مَنِ احتاجَ النّاسُ إلَيهِ لِيُفَقِّهَهُم في دينِهِم، فَيَسألُهُمُ الاُجرَةَ ، كانَ حَقيقا عَلَى اللّهِ أنْ يُدخِلَهُ نارَ جَهَنَّمَ .[۶]هر كس كه مردم براى فراگيرىِ دينشان به او نيازمند باشند و او از آنان مزد بخواهد ، بر خداوند رواست كه او را در آتش جهنّم در اندازد .

۲ . كاهش اثر تبليغ

با صدمه ديدن ركن اخلاقىِ اخلاص ، اثر تبليغ در سازندگى ديگران ، كاهش مى يابد و گاه به صفر مى رسد ؛ بلكه نتيجه عكس مى دهد ؛ زيرا مردم حق دارند به كسانى كه دين خدا را وسيله تأمين دنياى خود كرده اند ، با ديده اتّهام بنگرند و آنان را ناصح و خيرخواه خود ندانند ، چنان كه عيسى عليه السلام در اين زمينه مى فرمود:

الدِّينارُ داءُ الدِّين، وَ العالِمُ طَبيبُ الدِّينِ ؛ فَإِذا رَأيتُمُ الطَّبيبَ يَجُرُّ الدّاءَ إلى نَفسِهِ فاتَّهِموهُ ، واعلَموا أَنَّه غَيرُ ناصِحٍ لِغَيرِهِ .[۷]دينار ، بيمارىِ دين است و عالم ، طبيب دين . پس اگر طبيبى را ديديد كه بيمارى را به سوى خود مى كشد ، به او بدگمان باشيد و بدانيد كه او خيرخواه ديگرى نيست .

۳ . تحريف ارزش هاى دينى

زيانبارترين اثر «تبليغ در برابر پاداش» ، تحريف ارزش هاى دينى است . هنگامى كه تبليغ به صورت كالا در آيد ، مبلّغ به جاى آن كه نياز مخاطب را در نظر بگيرد ، خواست او را مورد توجّه قرار مى دهد و از اين رو ، سعى مى كند كالاى خود را مطابق ميل وى تنظيم كند و بدين سان ، چه بسا ناگزير شود كه ارزش هاى دينى را تحريف كند تا دنياى خود را تأمين سازد .

از ديدگاه قرآن كريم ، تحريف كتب آسمانى پيشين ، به همين ريشه خطرناك مى رسد كه جمعى از مبلّغان و پيشوايان دينى ، در برابر بهايى اندك ، براى تأمين خواست خداوندان زور و زر ، حقايق دينى را تحريف كرده اند .[۸]

ب ـ گرفتن مزد تبليغ ، بدون درخواست

آثار زيانبارى كه بدانها اشارت رفت ، هنگامى پديد مى آيند كه مبلّغ ، درست به عكسِ انبياى الهى عمل كند ؛ يعنى انبيا مى گفتند ما مزد تبليغ نمى خواهيم ؛ امّا او بگويد كه مزد تبليغ مى خواهد و با دين خدا مانند يك كالا معامله كند . امّا اگر مبلّغ ، درخواست مزد نداشته باشد ، ليكن مردم براى تأمين زندگى اش چيزى به وى اهدا كنند ، پذيرفتن آن منعى ندارد . در اين باره ، از امام صادق عليه السلام روايت شده است :

المعلّم لا يعلّم بالأجر ، و يَقْبَلُ الهديةَ إذا اُهدى إليه .[۹]معلّم ، براى مزد تعليم نمى دهد ؛ امّا اگر هديه اى به او داده شود ، آن را قبول مى كند .

همچنين حمزة بن حُمران ، روايت مى كند:

سَمِعتُ الإمامَ الصّادِقَ عليه السلام يَقولُ : «مَنِ استَأكَلَ بِعِلمِهِ افتَقَرَ» . فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّ في شيعَتِكَ وَ مَواليكَ قَوما يَتَحمَّلونَ عُلومَكُم وَيَبُثُّونها فى شيعَتِكُم ، فَلا يَعدَمونَ عَلى ذَلِكَ مِنهُمُ : البِرَّ وَ الصِّلَة وَالإِكرامَ . فَقالَ : «لَيسَ اُولَئِكَ بِمُستأكِلينَ» .[۱۰]شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «هر كس ، از راه علمش نان بخورد ، مستمند خواهد شد» .

به ايشان گفتم : فدايت شوم! ميان شيعيان و دوستداران شما گروهى هستند كه دانش هاى شما را فرا مى گيرند و آن را ميان شيعيانتان منتشر مى سازند و در مقابل ، از نيكى و انعام و هداياى آنان ، بى بهره نمى مانند .

فرمود : «اينان ، كسانى نيستند كه [از راه علم خود] نان مى خورند» .

نكته در خورِ توجّه ، اين است كه گرفتن پاداش تبليغ ، بدون درخواست آن ، هر چند منعى ندارد و با برخى از مراتب اخلاص نيز سازگار است ، امّا ترك آن ، اولى محسوب مى شود ؛ چرا كه انبياى الهى و رهروان كامل آنها ، از پذيرفتن پاداش هايى اين گونه اجتناب مى كرده اند و نه تنها در مورد تبليغ ، بلكه در مورد هر كارى كه عمل اُخروى محسوب مى شود و براى خدا انجام گرفته باشد ، حتّى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، حاضر نبوده اند پاداشى دريافت كنند . در اين باره ، داستان بسيار آموزنده اى از موسى عليه السلام نقل شده است كه در پى مى آيد .

داستانى از اخلاص موسى

موسى عليه السلام ، قبل از نبوّت ، پس از آن كه از چنگ فرعونيان گريخت ، با تحمّل مشكلات فراوان ، خود را به شهر «مَديَن»، محلّ زندگى شعيب عليه السلام رساند . در نزديكى هاى شهر ، چاه آبى بود كه شبان ها براى آب دادن گوسفندان خود ، اطراف آن جمع شده بودند . پشت سر شبانان ، دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه، نزديك نمى شوند . متوجّه شد كه آنان براى آب دادن گوسفندان خود ، نياز به كمك دارند . به آنها كمك كرد تا گوسفندان سيراب شدند و دختران همراه گوسفندان خود ، باز گشتند. گرسنگى ، موسى عليه السلام را سخت آزار مى داد . دست به دعا برداشت و گفت :

«رَبِّ إِنِّى لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ .[۱۱]پروردگارا! من به هر خيرى كه به سويم بفرستى ، سختْ نيازمندم»  .

امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد :

فَواللّهِ ما سَأَلَ إلَا خُبزا يَأكُلُهُ ![۱۲]سوگند به خدا كه موسى عليه السلام جز نانى براى خوردن ، درخواست نكرد .  در اين هنگام ، يكى از آن دو دختر ، باز گشت و به موسى عليه السلام گفت :

«إِنَّ أَبِى يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا .[۱۳]پدرم تو را مى طلبد تا در پاداش آب دادن [گوسفندان] براى ما ، به تو مزد دهد»  .

موسى عليه السلام ، همراه او به خانه آنها رفت . معلوم شد دخترانى كه در كنار چاه آب ديده و به آنها كمك كرده بود ، فرزندان شعيبِ پيامبر هستند. هنگامى كه موسى عليه السلام وارد خانه شعيب عليه السلام شد ، وقت شام بود و غذا آماده .

شعيب عليه السلام به جوان تازه وارد ، تعارف كرد و فرمود : «اى جوان! بنشين و شام بخور» ؛ امّا موسى عليه السلام ، همچنان ايستاده بود و بر سرِ سفره نمى نشست و در پاسخ ميزبان گفت : «به خدا پناه مى برم!» .

شعيب عليه السلام كه از اين برخورد او شگفت زده شده بود ، گفت : «چرا چنين مى گويى؟ آيا تو گرسنه نيستى؟» .

موسى عليه السلام در پاسخ گفت :

بَلى! وَلكِن أخافُ أن يَكونَ هذا عِوَضا لِما سَقيتُ لَهُما ، وَ إنّا أهلُ بَيتٍ لا نَبيعُ شَيئا مِن عَمَلِ الآخِرَة بِمِلىَ الأرضِ ذَهَبا!  آرى [گرسنه ام] ؛ امّا مى ترسم كه اين شام در مقابل آب دادن به آن دو دختر باشد ، و ما خاندانى هستيم كه هيچ عملى را كه براى آخرت باشد ، به كره زمينِ انباشته از طلا نمى فروشيم .

شعيب عليه السلام گفت : «اى جوان! به خدا قصد ما اين نيست ؛ بلكه اين مرام من و پدران من است كه ميهمان را مى نوازيم و اطعام مى كنيم» .

در اين هنگام، موسى عليه السلام ، كنار سفره نشست و مشغول خوردن شد .[۱۴]

ج ـ راه هاى تأمين نياز مالى مبلّغ

اگر مزد تبليغ از نظر اسلام ، در هر صورتْ نكوهيده است ، اين سؤال قابل طرح است كه : نيازهاى مبلّغ، از چه طريقى بايد تأمين شوند؟

۱ . كسب در كنار تبليغ

جمعى از روشن فكرْنماها، از حدود نيم قرن پيش ، مى پنداشتند كه روحانى بودن، اساسا شغل نيست و مبلّغان بايد ضمن شغل هاى ديگر، به ترويج ارزش هاى دينى و هدايت مردم بپردازند . آنان مى گفتند : اگر روحانيان در كنار تبليغ ، به كسب و كار نيز بپردازند و نيازى به مردم نداشته باشند ، مى توانند اسلام را آن گونه كه هست ، به مردم ارائه كنند و تحت تأثير خواست كسانى كه نيازهاى اقتصادىِ آنان را تأمين مى كنند ، قرار نگيرند.

هرچند نياز مستقيم روحانيان به مردم ، آثار زيانبارى دارد ـ كه توضيح آن گذشت ـ ؛ امّا اين راه حل هم صحيح نيست و به فرموده امام خمينى رحمه الله ، اين فكر، بيشتر از ناحيه كسانى مطرح شده است كه با اساس روحانيت و اسلام ، مخالف هستند . روحانى (مبلّغ دين) بودن ، كارى است مثل كارهاى ديگر و در شرايط كنونى ، ممكن نيست كسى بخواهد در رشته هاى مختلف علوم اسلامى تخصّص داشته باشد و در ضمن ، به كار ديگرى هم براى تأمين نيازهاى زندگى بپردازد .

۲ . تأمين نياز اقتصادىِ مبلّغ توسّط حكومت

در شرايطى كه نظام اسلامى ، موفّق به اجراى احكام نورانى اسلام به طور كامل شده باشد و بيت المال مسلمانان ، به طور متمركز در اختيار دولت اسلامى باشد و از سوى ديگر ، نيازى به نظارت حوزه هاى علميه و پيشوايان دينى بر دستگاه هاى اجرايى و تقنينى و قضايى نباشد ، شايد بهترين راه تأمين نيازهاى اقتصادى روحانيان و مبلّغان ، دولت اسلامى باشد ؛ امّا چنين شرايطى ، شايد تنها در عصر حكومت امام مهدى ـ عجّل اللّه فرجه ـ تحقّق يابد .

در شرايط كنونى ، استقلال اقتصادى روحانيان ، ضرورى به نظر مى رسد و عدم استقلال روحانيان ، به معناى تبعيّت و دنباله روى از سياست هاى حكومت خواهد بود ، در صورتى كه روحانيان بايد راه نما و مرشد زمامداران باشند.

۳ . خودگردانى اقتصادى

سومين راه تأمين نيازهاى اقتصادى مبلّغان ، خودگردانى اقتصادى طبقه روحانى است ؛ بدين معنا كه مديران حوزه هاى علميه ، بودجه هاى ويژه تحصيل و تبليغ علوم دينى را به گونه اى سامان دهند كه بتوانند زندگى متوسّط و شرافتمندانه اى را براى همه محصّلان ، محقّقان و مبلّغان فراهم سازند . ترديدى نيست كه با مديريت صحيح بودجه هايى كه در حال حاضر در اختيار روحانيان است (مانند : خمس ، زكات ، هداياى مردمى و...) ، تأمين نيازهاى اقتصادى طبقه روحانى و نظام روحانيت ، به سادگى امكان پذير است.

۴ . تقويت بنيه معنوى

شايد برخى وقتى مى شنوند كه تقويت معنويت ، يكى از راه هاى تأمين نيازهاى اقتصادى است ، شگفت زده شوند؛ ولى عقل و نقل ، و روايت و درايت ، مؤيّد اين مدّعاست.

پيش از هر گونه توضيح در اين باره ، گفتنى است كه در مورد تأمين هزينه زندگىِ روحانيان ، وظيفه اى بر عهده مديران مراكز دينى و تبليغى است و وظيفه اى نيز بر عهده آحاد كسانى است كه متصدّى ارشاد و هدايت مردم هستند . وظيفه مديران مجامع روحانى ـ چنان كه بدان اشاره شد ـ ، ساماندهى بودجه هايى است كه در اسلام براى اين امر، پيش بينى شده است ؛ امّا آنچه در اين جا در صدد بيان آن هستيم ، وظيفه شخص مبلّغ است ، كه نه تنها منافاتى با وظيفه مديران روحانيان ندارد ، بلكه مكمّل آن است.

تضمين اقتصادى خداوند متعال

در احاديث متعدّدى تصريح شده است كه خداوند متعال ، علاوه بر اين كه ضامن روزىِ همه مردم و همه جنبندگان است ،[۱۵]ضمانت ويژه اى براى اهل علم و كسانى كه خود را وقف ارشاد و هدايت مردم كرده اند ، دارد. پيامبر خدا در اين باره مى فرمايد :

إنَّ اللّهَ تَعالى قَد تَكَفَّلَ لِطالِبِ العِلمِ بِرِزقِهِ خاصَّةً عَمّا ضَمِنَهُ لِغَيرِهِ .[۱۶]خداوند متعال ، روزى اى را كه براى ديگران ضمانت كرده ، براى طالب علم ، بخصوص متكفّل شده است .  مَن تَفَقَّهَ فى دينِ اللّهِ ، كَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ و رَزِقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ .[۱۷]هر كس در دين خداوند به ژرف انديشى بپردازد ، خداوند ، كار او را كفايت مى كند و از آن جا كه گمان نمى برد ، روزى اش را مى رساند .

اين احاديث ، در حقيقت ، شرح اين آيه است كه تصريح مى كند :

«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ، وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ .[۱۸]و هر كس ، از خدا پروا كند ، [خدا] براى او راه بيرون شدن قرار مى دهد و از جايى كه حسابش را نمى كند ، به او روزى مى رساند . و هر كس بر خدا اعتماد كند ، او براى وى بس است»  .

بى ترديد ، يكى از مصاديق بارز تقوا و توكّل ، تفقّه (ژرف انديشى) در دين براى خدا و خدمت به خلق است . خداوند متعال ، ضمانت كرده كه زندگىِ كسى را كه بنيه معنوىِ خود را تقويت كند و با سرمايه تقوا و توكّل، به فراگيرىِ دانش و تحقيق و ارشاد مردم بپردازد ، «مِن حيث لا يحتسب» و از راهى كه تنها خدا مى داند ، تأمين كند . تجربه قطعىِ اهل علم نيز مؤيّد عملى شدن اين وعده قرآن كريم و احاديث اسلامى است .


[۱]. شورا : آيه ۲۳ .

[۲]. سبأ : آيه ۴۷ .

[۳]. فرقان : آيه ۵۷ .

[۴]. ر . ك : اهل بيت عليهم السلام در قرآن و حديث : بخش هشتم / فصل سوم : عناوين حقوق اهل بيت ، نيز ، ر . ك : رهبرى در اسلام : ص ۸۸ .

[۵]. نهج البلاغة : خطبه ۳۲ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۵ .

[۶]. عوالى اللآلى : ج ۴ ص ۷۱ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۷۸ .

[۷]. الخصال : ص ۱۱۳ ، روضة الواعظين : ص ۴۶۸ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۰۷ .

[۸]. ر . ك : بقره : آيه ۴۱ .

[۹]. تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۶۵ ح ۱۰۴۷ .

[۱۰]معانى الأخبار : ص ۱۸۱ ح ۱ .

[۱۱]. قصص : آيه ۲۴ .

[۱۲]. نهج البلاغة : خطبه ۱۶۰ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۵۰ .

[۱۳]. قصص : آيه ۲۵ .

[۱۴]. ميزان الحكمة : باب ۱۰۳۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۲۱ و ج ۷۷ ص ۱۰۳ .

[۱۵]. «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلَا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا ؛ و هيچ جنبنده اى در زمين نيست ، مگر آن كه روزى اش بر [عهده] خداوند است» (هود : آيه ۶) .

[۱۶]. منية المريد : ص ۱۶۰ ، الأنوار النعمانيّة : ج ۳ ص ۳۴۱ .

[۱۷]. جامع بيان العلم : ج ۱ ص ۴۵ . نيز ، ر . ك : علم و حكمت در قرآن و حديث : بخش پنجم : آموختن / فصل دوم / بهره هاى جستجوى دانش / به عهده گرفتن روزى .

[۱۸]. طلاق : آيه ۲ ـ ۳ .