احادیث داستانی ممنوعیت مجازات پیش از جرم

وقتی به امام علی(ع) خبر داده شد که شخصی افکار خوارج را دارد او را نکشت.

تاریخ الطبری عن المُحِلّ بن خَلیفَة:

إنَّ رَجُلاً مِنهُم مِن بَنی سَدوسٍ یقالُ لَهُ العَیزارُ بنُ الأَخنَسِ کانَ یری رَأی الخَوارِجِ، خَرَجَ إلَیهِم، فَاستَقبَلَ ورَاءَ المَدائِنِ عَدِی بنَ حاتِمٍ ومَعَهُ الأَسوَدُ بنُ قَیسٍ والأَسوَدُ ابنُ یزیدَ المُرادِیانِ، فَقالَ لَهُ العَیزارُ حینَ استَقبَلَهُ: أسالِمٌ غانِمٌ، أم ظالِمٌ آثِمٌ؟ فَقالَ عَدِی: لا، بَل سالِمٌ غانِمٌ، فَقالَ لَهُ المُرادِیانِ: ما قُلتَ هذا إلّا لِشَرٍّ فی نَفسِک، وإنَّک لَنَعرِفُک یا عَیزارُ بِرَأی القَومِ، فَلا تُفارِقنا حَتّی نَذهَبَ بِک إلی أمیرِ المُؤمِنینَ فَنُخبِرَهُ خَبَرَک. فَلَم یکن بِأَوشَک أن جاءَ عَلی فَأَخبَراهُ خَبَرَهُ، وقالا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، إنَّهُ یری رَأی القَومِ، قَد عَرَفناهُ بِذلِک.

فَقالَ: ما یحِلُّ لَنا دَمُهُ، ولکنّا نَحبِسُهُ.

فَقالَ عَدِی بنُ حاتِمٍ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، ادفَعهُ إلَی وأنَا أضمِنُ ألّا یأتِیک مِن قِبَلِهِ مَکروهٌ. فَدَفَعَهُ إلَیهِ.[۱]

تاریخ الطبری ـ به نقل از مُحِلّ بن خلیفه ـ:

مردی از قبیله بنی سَدوس که نامش عَیزار بن اَخنس بود و به باورهای خوارج اعتقاد داشت، به سمت [لشگرگاه] خوارج، حرکت کرد. در بیرون مدائن، با عَدی بن حاتم، رو به رو شد که همراهش اسود بن قیس مرادی و اسود بن یزید مرادی بودند.

عیزار، وقتی با عدی رو به رو شد، گفت: آیا سالم و بهره بَری یا ستمگر و گنهکار؟

عدی گفت: سالم و بهره بَر.

آن دو مرادی گفتند: این سخن را نگفتی، مگر به جهت شرّی که در باطن داری [و برای لشگر خوارج، یار می گیری] . به درستی که ما می دانیم که عقیده خوارج را داری. ای عیزار! از ما جدا نمی شوی تا تو را نزد امیر مؤمنان ببریم و اخبارت را به وی گزارش دهیم.

زمانی نگذشت که علی(ع) آمد و آن دو، خبر را به وی گزارش کردند و گفتند: ای امیر مؤمنان! او بر اعتقاد خوارج است. ما او را می شناسیم.

فرمود: «خونش بر ما حلال نیست؛ امّا او را زندانی می کنیم».

عَدی بن حاتم گفت: ای امیر مؤمنان! او را به من بسپار و من ضمانت می کنم که از ناحیه او به شما آسیبی نرسد.

علی(ع) او را به عدی سپرد.


[۱]. تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۸۹، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۷، ص ۵۶۶.