بلوغ

بلوغ

واژه ی «بلوغ» از جهات گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است.

بلوغ ، در لغت

«بلوغ» از مادّه «بلغ» به معناى: رسيدن به چيزى ، به پايان مقصد رسيدن ، و يا به نهايتِ آن نزديك شدن است . ابن فارس مى گويد :
الباءُ وَ اللّامُ وَ الغَينُ أصلٌ واحِدٌ ، و هُوَ الوُصولُ إلَى الشَّى ءِ . تَقولُ : بَلَغتُ المَكانَ ، إذا وَصَلتَ إلَيهِ وَقَد تُسَمَّى المُشارَفَةُ بُلوغا بِحَقِّ المُقارَبَةِ .معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۳۰۱ (مادّه «بلغ») .
باء و لام و غين (بلغ) ، يك معناى اصلى دارد و آن «رسيدن به چيزى» است . مى گويى : «بَلَغتُ المكانَ»، يعنى : به آن مكان رسيدم . گاه به مُشرف و نزديك شدن [به مقصد] ، بلوغ مى گويند .
ابن منظور در اين باره آورده :
بَلَغَ الشَّى ءُ يَبلُغُ بُلوغا و بَلاغا : وَصَلَ وَ انتَهى... وَ بَلَغَ الغُلامُ : اِحتَلَمَ كَأَنَّهُ بَلَغَ وَقتُ الكِتابِ عَلَيهِ وَالتَّكليفِ . . .بَلَغَ الصَّبِىُّ وَ الجارِيَةُ ، إذا أدرَكا و هُما بالِغانِ .لسان العرب : ج ۸ ص ۴۱۹ و ۴۲۰ (مادّه «بلغ») .
[جمله] «بَلَغَ الشى ءُ يبلغ بُلوغا و بلاغا» يعنى : رسيد و پايان يافت ... . «بَلَغَ الغلامُ» يعنى : آن پسر به سنّ بلوغ رسيد ، گويى زمان نوشتن [ثواب و گناه] بر او و تكليف رسيده است ... . «بَلَغَ الصبىّ و الجارية» يعنى : آن پسر بچّه و دختر بچّه رسيدند و بالغ شدند .و نيز راغب ، واژه «بلوغ» را چنين تفسير كرده :
البُلوغُ وَ البَلاغُ : الاِنتِهاءُ إلى أقصَى المَقصَدِ وَ المُنتَهى ، مَكانا كانَ أو زَمانا أو أمرا مِنَ الاُمورِ المُقَدَّرَةِ ، وَ رُبَّما يُعَبَّرُ بِهِ عَنِ المُشارَفَةِ عَلَيهِ وَ إن لَم يَنتَهِ إلَيهِ .مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۴۴ (مادّه «بلغ») .
بُلوغ و بَلاغ ، يعنى : رسيدن به نهايت مقصد و غايت چيزى ، مكان باشد يا زمان يا هر چيزى كه حدّى برايش تعيين شده باشد . گاه از نزديك شدن به مقصد ، اگر چه به آن منتهى نشود ، به بلوغ تعبير مى شود .
بر اين پايه ، رسيدن كودك به مرحله اى طبيعى از زندگى كه در آن غريزه جنسى شكوفا مى شود و برخى دگرگونى هايى از نظر جسمى و روحى و ادراكى پديد مى آيد ، بلوغ ناميده مى شود .


بلوغ ، در قرآن

در قرآن كريم ، براى تبيين مراحل طبيعى رشد كودك ، از سه تعبير استفاده شده است : «بلوغ نكاح» ، «بلوغ حُلُم» و «بلوغ أشُد» ، كه در باره هر يك ، توضيح كوتاهى ارائه مى شود :


۱ . بلوغ نكاح

مقصود از «بلوغ نكاح» ، زمانى است كه كودك به مرحله اى از رشد طبيعى مى رسد كه از نظر جنسى ، قدرت بر ازدواج پيدا مى كند .
قرآن كريم ، رسيدن به اين مرحله را يكى از شرايط استقلال حقوقى كودك مى داند :
«وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ .نساء : آيه ۶ .ويتيمان را بيازماييد تا اين كه وقتى به سنّ زناشويى رسيدند ، پس اگر در ايشان رُشدى يافتيد ، اموالشان را به آنان رد كنيد».
اين آيه به اين حقيقت اشاره دارد كه بلوغ، داراى جنبه هاى مختلفى است و در ادبيات قرآن ، بلوغ در همه جا به يك معنا نيست . ممكن است كسى از نظر جنسى بالغ باشد ؛ ولى از نظر حقوقى بالغ نباشد .


۲ . بلوغ حُلُم

ظاهرا مقصود از «بلوغ حُلُم» نيز بلوغ جنسى است .در لسان العرب (ج ۱۲ ص ۱۴۵) آمده : «الحُلْمُ وَ الاِحتِلامُ : الجِماعُ و نَحوُهُ فِى النَّومِ وَ الاِسمُ الحُلُمُ؛ حُلْم و احتلام ، نزديكى كردن و مانند آن در خواب است . اسم آن ، حُلُم است» و در قرآن كريم آمده است : «لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ ؛ به سنّ احتلام نرسيده اند» . برخى مقصود از «حُلُم» در اين جا را عقل گرفته اند؛ ليكن به نظر مى رسد كه معلَّق كردن حكم شرعى بر عاقل شدن كودك ، صحيح نيست ؛ زيرا اوّلاً : كودكى با عاقل بودن منافاتى ندارد ، ثانيا : ضابطه اى براى عاقل شدن كودك نمى توان تعيين كرد ، ثالثا : حكم و موضوع ، تناسبى ندارند .قرآن كريم ، جهت حفظ حريم خانواده و عفّت خانوادگى ، به كودكانى كه به بلوغ جنسى رسيده اند ، دستور داده كه بايد هميشه به هنگام ورود به اتاق استراحت پدر و مادر ، اجازه بگيرند ؛ امّا براى كودكان مميّزى كه به بلوغ جنسى نرسيده اند ، سه بار اجازه گرفتن كافى است .«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! بايد غلام ها و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنّ] بلوغ نرسيده اند ، سه بار [در شبانه روز ]از شما كسب اجازه كنند : پيش از نماز بامداد ، و نيم روز كه جامه هاى خود را بيرون مى آوريد ، و پس از نماز شامگاهان . [اين ، ]سه هنگام برهنگى شماست . نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام] ، گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد] . خداوند ، آيات [خود ]را اين گونه براى شما بيان مى كند ، و خدا داناى سنجيده كار است. و چون كودكان شما به [سنّ] بلوغ رسيدند ، بايد از شما كسب اجازه كنند ، همان گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند ، كسب اجازه كردند . خدا آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى دارد ، و خدا داناى سنجيده كار است» (نور : آيه ۵۸ ـ ۵۹) .



۳ . بلوغ اَشُد

مفهوم «بلوغ اَشُدّ» با تعبيرهاى مختلف در هشت آيه مطرح شده است . اين آيات را در چهار عنوان مى توان دسته بندى كرد :


الف ـ بلوغ جنسى

در دو آيه ، «بلوغ اَشُدّ» در برابر دوران طفوليت قرار گرفته است :
« ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ؛حج : آيه ۵ . نيز در آيه ديگر آمده : «ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ» (غافر : آيه ۶۷) .
آن گاه شما را [به صورت] كودك بيرون مى آوريم . سپس [حيات شما را ادامه مى دهيم] تا به حدّ رشدتان برسيد»
.
بنا بر اين ، مقصود از «بلوغ اَشُد» در اين گونه موارد ، مرحله بعد از دوران طفوليت است ؛ امّا اين كه اين مرحله از چه سنّى آغاز مى شود و چه علائمى دارد، آيه ساكت است . از اين رو ، براى پاسخگويى به اين سؤال مى توان به احاديث اهل بيت عليهم السلام يا به عرف مردم ، مراجعه كرد .
گفتنى است كه در حديثى، از امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
اِنقِطاعُ يُتمِ اليَتيمِ بِالاِحتِلامِ و هُوَ أشُدُّهُ ، وَ إنِ احتَلَمَ وَ لَم يُؤنَس مِنهُ رُشدٌ وَ كانَ سَفيها أو ضَعيفا فَليُمسِك عَنهُ وَلِيُّهُ مالَهُ .ر . ك: ص ۵۰۶ ح ۳۱ .
به سر آمدن دوره يتيمى يتيم ، با محتلم شدن است و اين [احتلام] ، همان اَشُدّ اوست . و اگر محتلم شد ، امّا رشدى در او ديده نشد و سفيه يا ناتوان بود ، نبايد وليّش مال او را در اختيارش بگذارد .
بر پايه اين حديث و دو حديث مشابه آن ،الخصال : ص ۲۳۵ ح ۷۵ ، تهذيب الأحكام : ج ۲ ص ۲۸۵ .«بلوغ اَشُدّ» با شكوفايى غريزهجنسى و احتلام ، آغاز مى شود ، هر چند كودك به رشد عقلى نرسيده باشد .


ب ـ بلوغ حقوقى

در دو آيه ، «بلوغ اَشُدّ» ، موضوع حكم حَجْر از ايتام ، قرار داده شده است :
« وَلَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ؛انعام : آيه ۱۵۲ ، اسراء : آيه ۳۴ .
و به مال يتيم ـ جز به گونه اى نيكوتر ـ نزديك نشويد تا به حدّ رشد خود برسد»
.
گفتنى است كه با قرار دادن اين آيه در كنار آيه ششم از سوره نساء مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه مقصود از «بلوغ اَشُدّ»ى كه موجب رفع حَجْر است ، بلوغ جنسى همراه با رشد عقلى است . همچنين «بلوغ اَشُدّ» در آيه ۸۷ از سوره كهف ـ كه به خاطر رشد عقلى دو يتيم براى استخراج گنجِ مربوط به آنها مطرح شده ـ ، مى تواند ناظر به همين معنا باشد .


ج ـ بلوغ مديريتى و رهبرى

در دو آيه ياد شده ، «بلوغ اَشُدّ» ، اشاره به مرحله اى است كه برخى از انسان هاى شايسته براى اعطاى منصب رسالت الهى و مديريت و رهبرى جامعه ، آمادگى پيدا مى نمودند ، چنان كه قرآن در باره موسى عليه السلام مى فرمايد :
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ ؛قصص : آيه ۱۴ .
و چون به اَشُد و كمال خويش رسيد ، به او حكمت و دانش عطا كرديم ، و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم»
.
يا در باره يوسف عليه السلام مى فرمايد :
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ ؛يوسف : آيه ۲۲ .و چون به اَشُدّ خود رسيد ، به او حكمت و دانش داديم ، و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم».
در تبيين «بلوغ اَشُد» در آيه اوّل ، از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :
أشُدُّهُ : ثَمانَ عَشرَةَ سَنَةً ، وَاستَوى : التَحى .ر . ك: ص ۴۹۴ ح ۸ .
[واژه] «أشُدّ» يعنى: هجده سالگى و «استوى» يعنى: ريش در آورد .

گفتنى است كه سن ، شرط بلوغ نبوّت و امامت و رهبرى الهى نيست ، چنان كه يحيى عليه السلام در كودكى به نبوّت رسيد :
« وَ ءَاتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا .مريم : آيه ۱۲ . نيز ، ر . ك : مريم : آيه ۲۹ ـ ۳۰ (در باره نبوّت يافتن عيسى عليه السلام در گهواره) .
و به او در كودكى ، حكمت داديم»
.
همچنين برخى از امامان اهل بيت عليهم السلام مانند امام جواد عليه السلام نيز در كودكى به امامت رسيده اند . اين، بِدان معناست كه هر چند «بلوغ اَشُد» كه مرحله اى پس از كودكى است ، به طور طبيعى زمينه ساز مديريت و رهبرى است ، ولى خداوند متعال بر اساس حكمت سرآمدِ خود ، در شرايط سياسى ـ اجتماعى ويژه ، توان رهبرى و هدايت جامعه را به برخى از كسانى كه شايستگى لازم را داشته اند ، در سنين كودكى عنايت كرده است . در واقع ، «بلوغ اَشُد» به مفهوم ياد شده در اين گونه موارد ، به صورت استثنايى براى برخى افراد ، زودتر از موعد طبيعى پديد آمده است .


د ـ كمال بلوغ

گفتنى است كه در يك آيه ، «بلوغ اَشُد» در كنار رسيدن به سنّ چهل سالگى قرار گرفته است :
« حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً .احقاف : آيه ۱۵ .تا آن گاه كه به اَشُدّ خود رسد و چهل ساله شود».
اين آيه اشاره به آن است كه «بلوغ اَشُد» كه دوران كمال و قوّت آدمى است ، در چهل سالگى به پايان مى رسد ، چنان كه در حديثى از ابو بصير نقل شده كه امام صادق عليه السلام فرمود :
إذا بَلَغَ العَبدُ ثَلاثاً و ثَلاثينَ سَنَةً فَقَد بَلَغَ أشُدَّهُ و إذا بَلَغَ أربَعينَ سَنَةً فَقَدِ انتَهى مُنتَهاهُ و إذا بَلَغَ إحدى و أَربَعينَ فَهُوَ فِى النُّقصانِ .تفسير العيّاشى : ج ۲ ص ۲۹۲ ح ۷۲ ، الخصال : ص ۵۴۵ ح ۲۳ ، بحار الأنوار : ج ۶ ص ۱۲۰ ح ۷ .
هر گاه بنده به سى و سه سالگى برسد ، به اَشُدّ خود رسيده است و هر گاه به چهل سال برسد ، به نهايت [رشد] خود رسيده است ، و هر گاه به چهل و يك سالگى رسد ، رو به كاستى است» .
بر اساس اين احاديث ، دوران «بلوغ اَشُد» ، با احتلامگفتنى است كه در حديثى كه با سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده : «إذا بلغ أشدّه ثلاث عشرة سنة و دخل فى الأربع عشرة ، وجب عليه ما وجب على المحتلمين احتلم أو لم يحتلم؛ هر گاه به اَشُدّ خود رسد، يعنى سيزده سالش تمام و وارد چهارده سالگى شود ، آنچه [از تكاليف] بر محتلم شوندگان واجب است، بر او واجب مى گردد ، خواه محتلم شده باشد يا نشده باشد...» (الكافى : ج ۷ ص ۶۹ ح ۷). براساس اين حديث، «بلوغ أشدّ» در سنّ سيزده سالگى آغاز مى شود؛ ليكن به دليل تعارض اين حديث با احاديث ديگر ، مشهور فقها ، طبق آن فتوا نداده اند .آغاز مى شود ، در سى و سه سالگى اوج مى گيرد و در چهل سالگى كامل مى گردد ، و شايد حكمت آن كه خاتم انبيا صلى الله عليه و آله در سنّ چهل سالگى به رسالت مبعوث گرديد ، اين است كه آن بزرگوار در اين سن ، بيشترين آمادگى را براى انجام مسئوليت سنگين مديريت ، هدايت و رهبرى جامعه داشت .


نتيجه بررسى آيات بلوغ

با تأمّل در آياتى كه موضوع «بلوغ» در آنها مطرح شده است ، مى توان به اين نتايجدست يافت كه :
۱ . در قرآن ، فرقى ميان بلوغ دختر و پسر گذاشته نشده است .
۲ . در قرآن ، سنّ خاصّى براى بلوغ مطرح نشده؛ بلكه بر علائم و نشانه هاى طبيعى آن (مانند : بلوغ جنسى و رشد عقلى) تكيه شده است .
۳ . كاربرد واژه «بلوغ» در قرآن ، در همه جا به يك معنا نيست؛ بلكه گاه به معناى بلوغ جنسى ، گاه به معناى بلوغ حقوقى ، و گاه به معناى بلوغ مديريتى است .
۴ . در قرآن كريم، «بلوغ جنسى» تنها مبدأ يك حكم تكليفى شناخته شده و آن ، «وجوب استيذان براى ورود به اتاق استراحت پدر و مادر» است .


بلوغ ، در حديث

در احاديث اسلامى ، در باره بلوغ، دو موضوع به تفصيل ، مورد توجّه قرار گرفته است :


۱ . نقش بلوغ در احكام تكليفى و وضعى

در شمارى از احاديث ، تأكيد شده كه كودك قبل از رسيدن به مرحله بلوغ ، مكلّف به انجام واجبات الهى و ترك محرّمات نيست و اگر مرتكب كار ناشايستى شد ، براى او گناهى نوشته نمى شود ، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده :
إنَّ الصَّبِىَّ لا يَجرى عَلَيهِ القَلَمُ حَتّى يَبلُغَ .ر . ك : ص ۴۹۸ ح ۱۳ .
بر كودك چيزى [از تكليف و گناه و ثواب] نوشته نمى شود تا آن گاه كه بالغ شود .
بر اين اساس ، اگر كودك مرتكب گناهانى شد كه كيفر خاصّى در اسلام براى آنها مقرّر شده (مانند : دزدى) ، مجازات آن گناه بر او اجرا نمى شود ، هر چند كارهايىبراى تأديب او ضرورى است .
همچنين احكام وضعى (مانند: طلاق و وصيّت) در مورد كودك ، جارى نمى شوند .


۲ . علائم بلوغ

نشانه هايى كه در احاديث براى بلوغ ذكر شده ، عبارت اند از :


الف . احتلام

در احاديث ، «احتلام» ـ كه نشانه بلوغ جنسى است ـ به عنوان يكى از علائم بلوغ تكليفى و حقوقى پسران شناخته شده است .
پيش از اين ، توضيح داديم كه قرآن كريم نيز به مكلّف بودن كودكانى كه به بلوغ جنسى مى رسند ، اجمالاً اشاره كرده است . بنا بر اين ، مكلّف بودن كودكانى كه به بلوغ جنسى رسيده اند ، مورد اتّفاق كتاب و سنّت است و از اين روست كه در ميان فقها ، اختلافى در اين باره وجود ندارد .


ب . حيض

از نظر احاديث ، ديدن خون «حيض» ، نشانه قطعى بلوغ دختران است و در اين باره اختلافى در ميان علما نيست .


ج ـ روييدن موى زِهار

در شمارى از احاديث ، روييدن موى درشت بر زهار (شرمگاه) ، نشانه بلوغ پسران شمرده شده و بسيارى از فقها ، اين نشانه را با اين استدلال كه رويش اين مو ، نشانه طبيعى بلوغ است ،بله ، ممكن است تعميم اين حكم (به بلوغ رسيدن با روييدن مو بر زهار) بر دخترها مورد اشكال باشد ؛ چرا كه متون دينى در اين باره، در خصوص پسرها ظهور دارد ؛ بلكه از سخنان برخى اصحاب ، استفاده مى شود كه اين حكم ، به پسرها اختصاص دارد . اگر چه نقلى كه خلاف اين باشد ، به دست نيامده است ، امّا از اجماع الخلاف و التذكرة ، عموميت [حكم براى پسر و دختر ]به دست مى آيد و بلكه هر دو به آن تصريح كرده اند ـ اگر چه براى اجماع مزبور ، با تتبّع در بيشتر عبارت ها ، مؤيّدى نيست ـ و نيز با اين كه روييدن مو [بر زهار] ، يك نشانه طبيعى است كه شارع ، آن را براى پى بردن به تحقّق بلوغ ، معتبر دانسته است . پس ميان دختر و پسر تفاوتى نيست (ر.ك: جواهر الكلام : ج ۲۶ ص ۷) .ميان دختر و پسر ، مشترك مى دانند .



د ـ سن

احاديث مربوط به سنّ بلوغ ، مختلف اند : شمارى از احاديث ، سنّ بلوغ پسران را پانزده سال ،ر . ك : ص ۵۱۱ ح ۳۷ .برخى سيزده سال ،تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۱۰ ح ۸۵۶ و ج ۹ ص ۱۸۳ ح ۷۳۹ ، الكافى : ج ۷ ص ۶۹ ح ۷ ، كتاب من لايحضره الفقيه : ج ۴ ص ۲۲۱ ح ۵۵۱۹ ، وسائل الشيعة : ج ۱۳ ص ۴۳۲ ح ۲۴۷۷۴ .برخى ده سال ،الكافى : ج ۶ ص ۱۲۴ ح ۵ و ج ۷ ص ۲۹ ح ۴ ، تهذيب الأحكام : ج ۸ ص ۷۶ ح ۲۵۴ و ج ۹ ص ۱۸۲ ح ۷۳۲ ، الاستبصار : ج ۳ ص ۳۰۲ ح ۱۰۷۲ ، كتاب من لايحضره الفقيه : ج ۴ ص ۱۹۷ ح ۵۴۵۲ ، وسائل الشيعة : ج ۱۵ ص ۳۲۴ ح ۲۸۰۶۷ و ج ۱۳ ص ۴۲۸ ح ۲۴۷۶۱ .برخى نُه سالالكافى : ج ۷ ص ۲۳۳ ح ۹ ، تهذيب الأحكام : ج ۱۰ ص ۱۲۰ ح ۴۷۹ ، وسائل الشيعة : ج ۱۸ ص ۵۲۵ ح ۳۴۷۸۴ .و برخى هشت سالتهذيب الأحكام : ج ۹ ص ۱۸۳ ح ۷۳۶ و ج ۱۰ ص ۱۲۰ ح ۴۸۱ ، الاستبصار : ج ۴ ص ۲۴۹ ح ۹۴۵ ، وسائل الشيعة : ج ۱۸ ص ۵۲۶ ح ۳۴۷۸۷ و ج ۱۳ ص ۳۲۲ ح ۲۴۴۵۱ .ذكر كرده اند .
در مورد دختران، بيشتر قريب به اتّفاق احاديث ، سنّ بلوغ آنها را نُه سال مى دانند ،ر . ك : ص ۵۱۵ ح ۴۴ و ۴۵ .يك حديث ، آن را سيزده سالتهذيب الأحكام : ج ۲ ص ۳۸۰ ح ۱۵۸۸ ، الاستبصار : ج ۱ ص ۴۰۸ ح ۱۵۶۰ ، وسائل الشيعة : ج ۱ ص ۳۲ ح ۸۲ .و يك حديث ، ده سال مطرح كرده است .تهذيب الأحكام : ج ۷ ص ۲۵۵ ح ۱۰۹۹ ، كتاب من لايحضره الفقيه : ج ۳ ص ۴۶۱ ح ۴۵۹۱ ، وسائل الشيعة : ج ۱۴ ص ۴۶۱ ح ۲۶۴۶۵ .



سنّ بلوغ در آثار فقهاى متقدّم

در آثار فقهاى متقدّم ، مانند شيخ صدوق (م ۳۸۱ ق) و سيّد مرتضى (۳۵۵ ـ ۴۳۶ ق) ، سخن از «سنّ» بلوغ ديده نمى شود؛ بلكه آنان بر علائم طبيعى بلوغ (احتلام در پسر و عادت ماهيانه در دختر) تأكيد دارند .
شيخ صدوق در تبيين حدّ وجوب روزه بر كودكان پس از نقل احاديث مربوط ، مى فرمايد :
همه اين اخبار در اين موضوع، اتّفاق دارند كه پسر چون به نُه سالگى رسيد تا چهارده يا پانزده سالگى و تا زمان محتلم شدن ، به روزه گرفتن ، وادار و تشويق مى شود و همچنين دختر تا زمانى كه خون حيض ببيند ؛ ولى بعد از احتلام و حيض شدن ، روزه بر آنها واجب مى شود و قبل از آن ، جنبه تربيتى دارد .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۲ ص ۱۲۲ .
شيخ صدوق همچنين در كتاب المقنع مى گويد :
كودك هر گاه به نه سالگى رسد ، او را به اندازه اى كه در توانش باشد ، به روزه گرفتن وا مى دارند . اگر تا ظهر يا بعد از آن طاقت آورد ، تا همان وقت روزه مى گيرد ، و اگر گرسنگى يا تشنگى بر او چيره شد ، روزه اش را مى خورد ، و اگر [توانست] سه روز پياپى روزه بگيرد ، تمام آن ماه را به روزه وادار مى شود .
روايت شده است كه كودك از چهارده تا پانزده ـ شانزده سالگى به روزه گرفتن وادار مى شود ، مگر اين كه پيش از آن ، قدرت روزه گرفتن را داشته باشد . از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : «پسر هر گاه محتلم شود ، روزه بر او واجب مى شود و دختر هر گاه حيض شود ، بايد روزه بگيرد و چارقد (مقنعه) بپوشد» .المقنع : ص ۱۹۵ .سيّد مرتضى رحمه الله نيز مى گويد :
هر گاه كافر ، پيش از حلول ماه ، مسلمان شود ، تمام آن ماه را بايد روزه بگيرد ، و اگر پس از گذشت چند روز [از حلول ماه رمضان] اسلام آورد ، بقيّه روزها را بايد روزه بگيرد و قضاى روزهاى گذشته بر او نيست . همچنين است حكم پسر ، هر گاه محتلم شود و دختر ، زمانى كه خون حيض ببيند .رسائل المرتضى : ج ۳ ص ۵۷ .

شايد نظر اين دسته از فقها اين باشد كه سن ، اماره تعبّدى بلوغ نيست؛ بلكه معيار بلوغ ، در پسران ، احتلام و در دختران ، عادت ماهيانه است .


رأى مشهور فقها در باره سنّ بلوغ

مشهور فقها بر پايه احاديثى كه سنّ بلوغ پسران را پانزده سال تمام و سنّ بلوغ دختران را نُه سال ذكر كرده اند ، فتوا داده اند . بنا بر اين نظريّه ، سنّ بلوغ ، يك امر تعبّدى است كه از سوى شارع در كنار ساير علائم طبيعى ، معيّن گرديده است .
گفتنى است كه با عنايت به نظر مشهور فقها ، در اين بخش ، فقط متن احاديثى كه بر اين رأى دلالت دارند ، ارائه و از درج ساير احاديث، صرف نظر مى گردد .


نظريّه فيض كاشانى

محدّث و محقّق بزرگوار ، ملّا محسن فيض كاشانى ، بر اين باور است كه مقتضاى اختلاف احاديث ، اين است كه سنّ بلوغ در مورد انواع تكاليف ، متفاوت است . به سخن ديگر ، بلوغ، داراى معانى و مراتب مختلف است . متن كلام ايشان ، اين است :
جمع و سازش ميان اخبار ، مقتضى اختلاف معناى بلوغ سنّى در انواع تكليف هاست ، چنان كه از آنچه در باب روزه است، پيداست كه مى گويد : روزهبر دختر ، پيش از كامل شدن سيزده سالگى اش واجب نيست ، مگر اين كه قبل از آن ، عادت ماهيانه شود ، و يا از آنچه در باب حدود ، روايت شده است كه دختر هر گاه نُه سال او كامل گردد ، حدود ، له يا عليه او ، اجرا مى شود ، و ديگر احاديثى كه در باب وصيّت و عتق و مانند آنها وارد شده است ، مبنى بر اين كه دختر در سن ده سالگى مى تواند اين كارها را انجام دهدمفاتيح الشرائع : ج ۱ ص ۱۴ ..گفتنى است كه در جواهر الكلام، نظريّه فيض با اين استدلال كه خلاف اجماع است ، رد شده است . متن جواهر ، اين است : «نظر فاضل كاشانى ـ مبنى بر اين كه تعيين سن در تكاليف فرق مى كند و حدّ هر چيزى ، همان است كه در احاديث تعيين شده است ؛ چرا كه به گمان او ، جمع ميان متون در باره سن ، به اين طريق حاصل مى شود ـ منحصر به خودِ او و واضح البطلان است ؛ چون با اجماع اماميّه و بلكه با اجماع عموم مسلمانان ، مخالف است ؛ زيرا علما ، على رغم اختلاف نظرشان در تعيين بلوغ از طريق سن ، بر اين نكته اجماع دارند كه بلوغِ برطرف كننده حجر (ممنوعيت از تصرّف در اموال) ، همان است كه با آن، تكليف ثابت مى شود ، و آن چيزى كه با آن تكليف در عبادات ثابت مى شود ، همان است كه تكليف در غير عبادات بِدان ثابت مى گردد ، و در اين باره فرقى ميان نماز و ديگر عبادات نيست ؛ بلكه اين ، مطلبى است كه در شريعت ، روشن است و فقهاى فريقين ، آن را اعلام كرده اند و مسلمانان نيز در دوره ها و نقاط مختلف جهان به آن عمل كرده اند و كسى مخالفت و انكار نكرده است ، و از هيچ يك از آنان شنيده نشده است كه كودكان را ، بر حسب اختلاف مراتب سن ، تقسيم كنند و بگويند كه بعضى از آنها مثلاً در نماز بالغ هستند و در زكات بالغ نيستند ، يا در زمينه عبادات بالغ اند و در معاملات بالغ نيستند ، يا در آنها (عبادات و معاملات) بالغ اند و در حدود بالغ نيستند ، و اين نيست، مگر بدين سبب كه بلوغ سنّى ، يك امر واحد غير قابل تجزيه و تقسيم است» (جواهر الكلام : ج ۲۶ ص ۴۱) .
البتّه برخى از محقّقان معاصر ، اين نظريّه را پذيرفته اند و مى گويند : بلوغ، مراتبى دارد كه هر مرتبه از آن ، موضوع احكام خاصّى است ، مانند :


۱ . بلوغ اعتقادى

در زمينه عقايد ، براى مسلمان شدن كودك كافر ، گفتن شهادتين ، در صورتى كه بر پايه شناخت و آگاهى باشد ، كافى است ، هر چند سنّ پسر به پانزده سال و سنّدختر به نُه سال نرسيده باشد . چنين كودكى احكام اسلام بر او جارى است و از تابعيت پدر و مادر كافر ، خارج مى گردد .


۲ . بلوغ حقوقى

در مورد نفوذ عقود و معاملات (مانند : بيع ، اجاره ، رهن ، وصيّت و طلاق) ، رسيدن به سنّ ده سالگى كافى است ، البتّه به شرط رشد عقلى .


۳ . بلوغ اجراى حدود و تعزيرات

براى اجراى حدود و تعزيرات ، رسيدن دختر به حدّ زنان و آماده شدن براى ازدواج و قدرت بدنى ، كافى است ، هر چند ده سال هم نداشته باشد .


۴ . بلوغ عبادى

براى واجب شدن عبادات ، يكى از دو امر كافى است : عادت ماهيانه و يا سنّ سيزده سالگى (بويژه در مورد روزه) .كاوشى در فقه: ج ۱ ص ۲۵۱ .
بارى ، مى توان گفت كه نظريّه اخير ، با آنچه در معناى بلوغ از نگاه قرآن مطرح شد و همچنين با نظريّه روان شناسان در باره بلوغ ـ كه در ادامه بحث خواهد آمد ـ ، هماهنگى دارد . البتّه بايد توجّه داشت كه ـ چنان كه اشاره شد ـر . ك : ص ۴۷۶ (پانوشت ۱) .، اشكالاتى در باره اين نظريّه مطرح شده كه جاى بيان آنها در مباحث تفصيلى فقهى است و آنچه در اين جا مطرح شد ، تنها اشاره اى به ديدگاه هاى مختلف فقهى در باره علائم بلوغ بود .در دائرة المعارف بزرگ اسلامى (ج ۱۲ ص ۵۲۸) آمده : «برخى گزارش هاى رسيده از سده نخست هجرى نشان مى دهند كه صرفا ظاهر شدن نشانه هاى جسمى ، به عنوان تحقق بلوغ و مبدأ زمانى تكليف ، تلقّى شده اند (صنعانى ، عبد الرزّاق : ج ۴ ص ۱۵۳ و سعيد بن منصور : ج ۳ (۱) ص ۱۵۲ و ابن ابى شيبه : ج ۶ ص ۲۲۱ و حرّ عاملى : ج ۱۱ ص ۴۵. نيز ، ر . ك : ابن قاسم : ج ۱۶ ص ۲۱۷ و بخارى : ج ۲ ص ۹۴۷) .
از اواخر سده اوّل و طى سده دوم هجرى ، در كنار تأكيد برخى فقيهان بر نشانه هاى جسمى (ر . ك : طحاوى : ج ۳ ص ۲۱۷ و نيز ابن ابى شيبه : ج ۵ ص ۴۸۰) ، از سوى برخى ديگر ، رسيدن به مقطع سنّى خاص نيز نشانه بلوغ تلقّى شده است (ر . ك : سعيد بن منصور : ج ۳ (۳) ص ۳۸۲ و بخارى : ج ۲ ص ۹۴۷) .
غالب فقيهان اصحاب حديث ، برخى از فقيهان مالكى و حنفى و عموم فقيهان شافعى و زيدى ، پانزده سالگى را به عنوان سنّ بلوغ در دختر و پسر پذيرفته اند (ر . ك : شافعى : ج ۳ ص ۲۲۰ و طحاوى : همان جا و جصاص : ج ۳ ص ۶۲۵ و ابو اسحاق : ج ۱ ص ۳۳۰ و ابن عربى ، عارضة... : ج ۶ ص ۱۱۶ ، احكام : ج ۱ ص ۳۲۰ ؛ ابن قدامه : ج ۴ ص ۵۱۴ ، نووى : ج ۱۳ ص ۱۹ و ۲۱ ، ابن مرتضى : ج ۱ ص ۱۵۰ ، مرداوى : ص ۳۲۰ ، غنيمى : ج ۲ ص ۷۱) . امّا رأى ابو حنيفه شايان تأمّل است كه بلوغ پسر را در هجده سالگى (روايت ابو يوسف و حسن بن زياد) يا نوزده سالگى (روايت محمّد بن حسن) و بلوغ دختر را در هفده سالگى مى دانست (جصاص : همان جا) .
در سده ۳ ق / ۹ م ، داوود اصفهانى ، بنيان گذار مكتب ظاهرى ، ملاك قرار دادن سن براى تحقّق بلوغ را مخالف مضمون روايات «رفع قلم از صبى» شمرد . به نظر وى ، مادام كه نشانه هاى جسمى بلوغ در فرد ظاهر نشوند ، هر چند سال كه بر او بگذرد ، بالغ نشده است (ابن قدامه ، همان جا ، نووى : ج ۱۳ ص ۲۲)» .



بلوغ ، از منظر روان شناسان

روان شناسان در باره بلوغ ، تحقيقات گسترده اى انجام داده اند كه در اين جا نخست به تعريف آنان از بلوغ و سپس به نشانه هاى بلوغ و در آخر به عوامل مؤثّر در بلوغ از منظر روان شناسان مى پردازيم .


الف ـ تعريف بلوغ

از نگاه روان شناسان ، مرحله اى از سن كه با دگرگونى هايى در اندام ، احساسات و انديشه كودك، همراه است ، بلوغ ناميده مى شود . اين مرحله با شكوفايى غريزهجنسى آغاز مى شود . بلوغ، موجب مى شود كه شخص به گونه اى متفاوت ، احساس مى نمايد، نگاهش به جهان ، تغيير مى كند و برخورد او با ديگران و خودش ، عوض مى شود .روان شناسى بلوغ ، مؤسّسه روان كاوى و روان شناسى ويليام النسون وايت ، ترجمه فضل اللّه شاهلويى پور و پروين قائمى ، تهران : حسام.
تعريف هاى ديگرى هم شده كه در اين جا مجال ذكر همه آنها نيست .ر . ك : روان شناسى رشد ، گروه نويسندگان ، ترجمه : نور الدين رحمانيان ، تهران : آگاه . نيز ، ر . ك : روان شناسى رشد كودك و نوجوان ، محمّد پارسا ، تهران : بعثت .


ب ـ نشانه هاى خارجى و غالبى بلوغ

روان شناسان ، بلوغ را با دگرگونى هاى گونه گون همراه مى دانند : قسمتى پنهان و قسمتى آشكار . در كتاب روان شناسى رشد كودك و نوجوان آمده است :
مهم ترين دگرگونى هاى بدنى دوره جوانى ، ظهور ويژگى هاى نخستين و ويژگى هاى ثانويه است . منظور از ويژگى هاى نخستين ، شكل دادن به آلت هاى تناسلى و توانايى در امر توليد مثل است ؛ امّا ويژگى هاى ثانوى ، عبارت از روييدن ريش و سبيل و دو رگه شدن صدا در پسران و بزرگ شدن سينه و لگن خاصره در دختران است . پس از عادت ماهانه در دختران و نعوظ و انزال در پسران ، قابليت توليد مثل ايجاد مى گردد . از نشانه هاى مهمّ بلوغ در دختران ، افزايش طول قد ، بزرگ شدن سينه ، لگن خاصره و سرانجام ، عادت ماهانه است . همه اين نشانه ها دليل بر آن است كه دختر نوجوان قادر به توليد مثل است . عادت ماهانه ، پايان رشد سريع بدنى دختران را اعلام مى دارد و زمان آغاز آن نيز متفاوت است... . هنجار بلوغ جنسى دختران ، ميان نُه تا هجده سالگى است .روان شناسى رشد كودك و نوجوان : ص ۲۱۹ .
همچنين در باره نشانه هاى بلوغ پسران نوشته است :
مشهورترين اثر بلوغ جنسى در پسران ، اين است كه بر خلاف دختران ، صدايشان درشت و دو رگه و باسن و كَفَلشان كوچك مى شود ؛ امّا قاعده گردن آنها تا حدودى كلفت و سينه و شانه هايشان پهن مى شود و دو سال پس از بلوغ ، ريش و سبيل در مى آورند . بالا رفتن فشار خون و افزايش ضربان قلب و نبض نيز از آثار ديگر بلوغ جنسى در پسران و دختران است . هنجار بلوغ جنسى در پسران ، ميان يازده تا هجده سالگى است؛ يعنى دو سال ديرتر از دختران آغاز مى شود .روان شناسى رشد كودك و نوجوان : ص ۲۲۰.
موريس دبس مى نويسد :
خصايص بدنى و روانى در اين دوره (بلوغ): مى دانيم كه رشد طبيعى بدن ، به صورت سه رشته پديده جلوه مى كند كه بر اثر عمل غدد بسته داخلى حاصل مى شود . از جمله مى توان از آخرين رشد قد و وزن نام برد كه در دختران زودتر از پسران صورت مى گيرد . ديگر ، ظهور صفات جنسى فرعى يا ثانوى است كه خود ، نشانه پديده عمده اى است . سوم ، رشد دستگاه تناسلى است كه عادت ماهانه ، در دختران و نخستين احتلام در پسران ، از آثار آن به شمار مى رود .مراحل تربيت ، موريس دبس ، ترجمه على محمّد كاردان، تهران: دانشگاه تهران : ص ۱۵.
اف . كى . شارتل ورث بر اين نظر است كه :
حدود سنّى بروز قاعدگى ، از نُه تا هفده سالگى و معدّل سنّى آن ، سيزده سال است . قاعدگى ، قبل از نُه سالگى و پس از هجده سالگى (جز در مواردى كه دختران دچار اشكال غددى هستند) ، بسيار نادر است . اوّلين قاعدگىِ حدود ۴۳ دختران ، در سنين دوازده ، سيزده و چهارده سالگى روى مى دهد .روان شناسى رشد كودك و نوجوان : ص ۴۴۲ .


ج ـ عوامل مؤثّر در بلوغ

بروز نشانه هاى بلوغ در دختر و پسر ، بستگى تام به آب و هواى محلّ زندگى ، تغذيه ، فرهنگ و... دارد . البتّه در ميزان تأثير اين عوامل ، وحدت نظر نيست . در اين باره يكى از صاحب نظران مى نويسد :

نژاد ، تغذيه و عوامل فيزيكى و روانى موجود در محيط زندگى نيز در زمان ظهور بلوغ و ميزان ترشّح هورمون هاى مربوط اثر مى گذارد . مثلاً ويتامين Eرا از جمله عوامل تغذيه اى مؤثّر به شمار مى آورند . همچنين نژاد و عوامل فيزيكى محيط جغرافيايى در بعضى اقوام مناطق گرمسير نزديك خطّ استوا ، موجب بلوغ زودرس مى شود .
آثار بلوغ جسمانى دختران در حبشه ـ كه از ممالك آفريقايى به شدّت گرمسير است ـ در نُه يا ده سالگى بروز مى كند، در حالى كه در لابونى ، شمالى ترين منطقه اروپا ، در شمال شبه جزيره اسكانديناوى ، در هجده سالگى رخ مى دهد .
وضع نامساعد اخلاقى در اجتماعات بى بند و بار نيز باعث بلوغ زودرس در آن جوامع مى شود ... .
سنّ پيدايش بلوغ در نژادهاى مختلف فرق مى كند و عوامل محيطى ، فرهنگى ، خانوادگى ، موروثى و تغذيه اى در پيدايش بلوغ ، مؤثّر است. به عنوان مثال، در هندوستان ، دخترها ديرتر از دخترهاى انگليسى و آمريكايى بالغ مى شوند و حتّى بعضى از محقّقين ، چنين برآورد كرده اند كه در كشورهاى اروپايى ، هر ده سال ، دخترها در حدود سه يا چهار ماه زودتر از سنينى كه قبلاً بالغ مى شدند ، به بلوغ مى رسند . در ايران نيز ، مطالعات آمارى در مقايسه بين سنّ قاعدگى دختران و مادران و مادربزرگ هاى آنان ، پايين آمدن سنّ قاعدگى را به مرور زمان نشان مى دهد .بلوغ ، احمد صبور اردوبادى ، ص ۱۴۹ و ۱۵۰ .