مردم دوستى

امام رضا(ع):

التَّودُّد الى الناسِ نِصفُ العَقلِ.

تحف العقول / ۳۳۰.

مردم دوستى نیمى از عقل و خردمندى است.

۱- انسان خردمند درک مى‏ کند که انسان‏هاى دیگر، اعضاى اجتماعى هستند که بستر زندگى و مایه امنیت روحى و سلامت تنى انسانند، و هر کدام به گونه‏اى و با حرفه و تخصص و کارى که دارند، بخشى از نیازهاى جامعه - و از آن جمله - خود آن فرد را برآورده مى ‏سازند، و هر روز و شام، آدمى به فردى و یا افرادى از آنان نیاز دارد. این موضوعى است که عقل آن را مى‏ یابد.

نیز عقل درک مى ‏کند که بهره بردارى از محصول سعى و کوشش دیگران در پرتو دوستى و محبت و مهرورزى، و خوش برخوردى ممکن است، و نه ستیزه گرى و دشمن کامى و ناسازگارى و پرخاشگرى. از این رو عاقل از راه دوستى از کار و کمک دیگران برخوردار مى ‏گردد.

۲- عقل کشف مى ‏کند که همه افراد اگر شیوه دوستى در روابط اجتماعى را برگزینند، نتیجه این روش به خودشان باز مى‏ گردد؛ زیرا به هر کس دوستى کنند، او نیز دوستى خواهد کرد، و بدین سان این روش همگانى و عمومى مى ‏گردد، و به  صورت یک نهاد و اصل و هنجار و اخلاق اجتماعى در مى‏ آید.

۳- گسترش هر سرشت و عادتى در جامعه نیاز به آموزش و فرهنگ سازى دارد، و براى آموزش اخلاق‏هاى نیک نسانى در جامعه بهترین روش عمل خود انسان‏ها است. عمل نیکان و شایستگان بهترین مدرسه انسان سازى و تربیت و اخلاق است. انسان با عملکرد خود، کارهاى نیک و انسانى را به دیگران مى‏آموزد، بدون این که خود توجه داشته باشد.

امام صادق(ع): کُونوا دُعاةَ الناسِ بِاَعمالِکُم، و لا تَکونُوا دُعاةً بِاَلسِنَتِکم.

اصول کافى ۲/۷۸؛ الحیاة ۱/۵۲۲.

مردمان را با اعمال خود [به سوى حق] دعوت کنید نه با زبان‏هاى خود.

زبان عمل بسیار کارسازتر و آموزنده ‏تر از زبان گفتار است، به ویژه در جوانان، که چه بسیار از پند و اندرزها- به ویژه اگر حساب شده نباشد - سرباز مى‏ زنند، لیکن از کردار و عمل شایستگان پند مى‏ گیرند، و تأثیر مى ‏پذیرند.

امام على(ع):

انّ الوعظَ الّذى لا یَمُجُّه سَمعُ، ولا یَعدِلُه نَفعُ، ما سَکَتَ عنه لِسانُ القَولِ و نَطَق به لِسانُ الفِعِلِ... .

الحیاة ۱/۵۵۲.

پندى که گوش آن را پس نمى‏زند، و هیچ سودى با آن برابرى نمى‏کند، آن است که زبان گفتار در آن خاموش بماند و زبان کردار به سخن گفتن بپردازد.

۴- عقل به عنوان گرامى ‏ترین موهبت خدایى، جز به نیکى فرا نمى ‏خواند، و همه زشتى‏ ها و تباهکارى ‏هاى انسان برخاسته از هواى نفس و نادانى اوست. بنابراین هر کار خیر و انسانى و گرایش به نیکى خاستگاهى عقلانى دارد، و دوستى و مهرورزى عقل بنیاد است، و دشمنى و کینه توزى و ستیزه گرى شیطانى و نفسانى است، و از جهل و نابخردى آدمى ریشه مى‏ گیرد.

۵- اساس آفرینش بر دوستى و محبت است، و اصل زیربنایى تعالیم پیامبران الهى گسترش دوستى و محبت در سراسر جامعه و میان همه انسان‏هاست. در برخى احادیث دین، محبت شمرده شده است: «و هَلِ الدینُ الاّ الحبُّ... الدینُ هو الحبُّ والحبُّ هو الدین: آیا دین جز دوستى چیزى هست... دین حب است و حب همان دین است».

- رابطه دوستى با مردم ره آوردهاى تربیتى و فرهنگى دارد، و زمینه رشد و ترقى علمى و اخلاقى است؛ زیرا انسان با معاشرت بر اساس دوستى، از خرد و دانش دیگران بهره مى‏گیرد، و داده‏هاى عقلى دیگران را در زندگى خویش پدید مى ‏آورد. بنابراین چنان که دوستى با مردمان از آثار عقل و خردمندى است، عقل نیز در ارتباط هاى دوستانه رشد مى ‏یابد.

امام باقر(ع):

مُلاقاة الاخوانِ... تَلقیحُ العَقلِ...

بحارالأنوار ۷۴/۳۵۳.

دیدار با برادران... مایه بارورى عقل است...

این که مى‏گویند کشورها، ملتها و تمدنها و فرهنگ‏ ها باید با یکدیگر رابطه دوستى داشته باشند، براى این است که از دانش، و کشفیات علمى، و اختراعات، و قوانین، و آداب و رسوم مترقى آنها بهره ببرند، و کمبودهاى خود را جبران کنند. و اینها همه در صورت دوستى پدید مى‏ آید و نه با دشمن کامى و ستیزه‏ گرى و کینه‏ جویى.