امام رضا(ع):...
والبَرائةُ مِمَّن نَفَى الاخیارَ... و جَعَل الأموالَ دُولَةً بَینَ الأغنیاءِ...
عیون اخبارالرضاع ۲/۱۲۶.
(از ایمان است)... بیزارى از کسانى که نیکان را از جامعه اسلامى تبعید کردند... و اموال (مسلمانان) را میان ثروتمندان به گردش گذاشتند...
این سخن امام بخشى از نامه امام رضا(ع) به مأمون است درباره ویژگىهاى اسلام ناب و خالص. در این حکمت تولاّها و تبراهایى یاد شده است که از شرایط اسلام ناب است، و این یکى از تبرّاها (و بیزارى جستنها) است. از جمله بیزارى جستنها این است که به هر کس و هر جریان که در راه سُلطه سرمایه دارى و ثروت اندوزى تلاش مىکند، و آرمانهاى پیامبران و تعالیم قرآن و پیامبر(ص) و امامان(علیهما سلام) را زیرپا مىنهد، پُشت کنیم، و دست ردّ و طرد و محکومیت به سینه آنها بزنیم، و خط سیر و حرکت خود را از آنان جدا سازیم.
باید توجه داشت که اصل «تولّى: دوست داشتن» و «تبرّى: نفرت داشتن»، تنها یک لفظ و حرف نیست، بله عمل است، به این معنا که حرکت در راه اولیاى خدا، تولّى است، و گریز از راه دشمنان خدا و پشت کردن به آن تبرّى است.
تعبیر امام بزرگ در این سخن، از قرآن گرفته شده است:
(مَآ اَفَآءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِن اَهلِ القُرى فَللّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِى القُربى وَ الیَتامى وَالمَسَاکینِ وَابنِ السَّبیلِ کَى لا یَکُونَ دُولَةً بینَ الاَغنیاءِ مِنکُم).
آنچه خداوند، از مردم آبادیها به پیامبر خود باز گردانید، از آنِ خداست و فرستاده خدا، و خویشان او، و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان، تا چنان نشود که (این اموال به دست توانگران و ثروتمندان شما افتد و در انحصار آنان درآید و) میان ثروتمندان شما دست به دست بگردد...
این موضوع در احادیث دیگر نیز با قاطعیت و صراحت آمده است:
امام على(ع):... و لم أجعَلها دُولَةُ بَینَ الاَغنیاءِ.
من اموال را میان ثروتمندان به گردش نینداختم.
این از ویژگیهاى حاکمیت اسلامى است، که جریان و گردش ثروت به نفع عموم مردم باشد نه گروهى خاص از وابستگان و سرمایهاندوزان.
هر برنامه و روشى اموال را از عمومیت و بهرهبردارى عمومى بیندازد، و به جیب جمع انگشتشمارى از خواص و اشراف و وابستگان سرازیر سازد، غیر اسلامى است، و ناسازگار با سخن امام بزرگ حضرت رضا(ع) مىباشد.
این چنین نیست که مردمان را گرد آورند، و ثروتهایشان را بگیرند و به گروهى خاص ببخشند، بلکه با به کارگیرى روشها و برنامه ریزىهاى ویژهاى، به تدریج گروهى اندک صاحب سرمایههاى کلان و منابع ثروت جامعه مىگردند، و دست تودههاى مردم تهى مىشود. و این نوع جریان ثروت که در پرتو قوانین خاص و عملکرد حاکمان صورت مىپذیرد، ناسازگار با قرآن و تعالیم رضوى(ع) است.
اندیشمند شهید آیهاللّه بهشتى که طرح «تعاون» و «تعاونیها» را داد و آن را در قوانین کشورى گنجاند، براى ارائه راه کارى بود که به تدریج ثروتها در دست عموم قرار گیرد، و همگان از آن بهره ببرند، و مالکیت ثروتهاى جامعه عمومى گردد نه خصوصى. این اندیشه ریشهاى صد درصد اسلامى و الهى دارد؛ زیرا خداوند زمین و منابع آن را براى همه انسانها آفریده است نه بخشى خاص. و همه مردم افراد خانواده خدایىاند نه گروهى ویژه.
در این زمانه موضوع «سهام» راه حل مناسبى براى عمل به این دستور اسلامى است که سرمایههاى بزرگ (کارخانهها، معادن و مَزارع) با سهام در دست همه قرار گیرد، و به اشخاص اندکى واگذار نگردد، و موجب رضاى خدا و خلق شود. به ویژه که افراد قدرتمند و سرمایه دار با نفوذى که در مراکز تصمیمگیرى دارند، مىتوانند در قیمت گذارىِ منابع بزرگ اقتصادى تأثیر بگذارند، و سرمایههاى بسیار گرانقیمتى را بسیار کمتر از ارزش آن خریدارى کنند!