امام رضا(ع):
لا یَتِمُّ عقلُ امرِءٍ مُسلم حتّى تکونَ فیه عَشرُ خِصالٍ:
الخیرُ منه مأمولُ، و الشرُّ منه مأمونُ، یَستکثِرُ قَلیلَ الخَیرِ مِن غَیره، و یَستَقِلُّ کَثیرَ الخَیرِ مِن نَفسِه...
تحف العقول /۳۲۶.
عقل مسلمان کامل نمىشود تا این که ده خصلت در او یافت شود:
امید خیر از او برود؛ و مردمان از شرّ او در امان باشند؛ خیر اندک را از جز خود بسیار شمارد، و خیر (و نیکى) فراوان را از خود اندک به شمار آورد.
موضوع نخست که از این حکمت الهى رضوى آشکار مىشود این است که عقل عامل و بستر اصلى تربیت پذیرى، و برترىهاى اخلاقى است.
اخلاقهاى نیک، و سرشتهاى انسانى نیز عقل را بارور مىکند و به کمال مىرساند، و هر یک در دیگر تاثیرى اصولى دارد. بنابراین روشن است که خوى و خصلتهاى انسانى، و بهنجارىهاى روانى زمینه رشد و تکامل عقل آدمى است، و عقل در بستر روانهاى بهنجار و داراى اخلاق و سرشتهاى نیک انسانى مىتواند ببالد و برآید و تکامل یابد. و در بستر دیوسیرتىها و نابهنجارىهاى روانى و خوى و خصلتهاى حیوانى و شیطانى، عقل کاستى مىگیرد و چراغ خرد کمسو مىشود، و کم کم خاموش مىگردد.
موضوع دوم در این سخن والاى امام، کم انگاشتن نیکىها و خدمتهاى خویش، و زیاد شمردن نیکى اندک دیگران است. تا این پایه از خودخواهى رهیده است که کارهاى ارزنده و بزرگ خود را ناچیز و کوچک مىشمرد، و تا این درجه دیگر دوست است، و منزلت دیگران راارج مىنهد که کار کوچک آنان را بزرگ مىشمارد.
موضوع سوم: رهیدن از خودخواهى و خودبینى، و نگرش مثبت و بلند به دیگران داشتن، و ارجگذارى به انسانهاى دیگر است. این موضوع به ویژه در این سطح، چنان انسانها را در دید یکدیگر بامنزلت و ارزشمند مىسازد، که هیچ عاملى نتواند از منزلت دیگران نزد انسان بکاهد، یا خوبیهاى دیگران را کم اهمیت و کم رنگ سازد.
این حکمت راستین، انسانها را در نظر انسانهاى دیگر بسیار والا و برتر جلوه مىدهد.
موضوع چهارم: کمبودها و کاستىهاى اخلاقى یا رفتارى دیگران نادیده گرفته مىشود، و توجیهى منطقى براى آنها صورت مىگیرد. این گونه معیارها در روابط اجتماعى اگر پدید آید، زمینه هر گونه تفرقه و جدایى و کم انگارى دیگران را از میان مىبرد، و در برابر افراد و طبقات کجرو و نابهنجار با نیکى و انسانى رفتار مىشود، بدان سان که شایسته انسانى است.
موضوع پنجم: تواضع و فروتنى در برابر نیکان و انسانهاى با انسانیت است، که آموزشى بسیار حیاتى است، و این راه گرایش به خوبیها و به دست آوردن خصلتهاى نیک آنان است. این انسانهاى دوستدار خوبى، و جویاى سرشتهاى بزرگ انسانى هستند که در برابر انسانیتها و ارزشها فروتنى مىکنند، و بدانها ارج مىنهند، و مىکوشند تا آنها را در خود پدید آورند.