گزیده سخنان امام هادی علیه السلام

گزیده سخنان امام هادی علیه السلام

گزیده سخنان امام هادی عليه السلام برگرفته از کتاب «چشم تماشا (ترجمه کتاب نزهة الناظر و تنبیه الخاطر)»

وَمِن كلامِ الإمام أبي الحسن عليِّ بن محمّدِ بن عليّ الرِّضا عليهما السّلام

از سخنان امام هادى عليه السّلام ۱

۴۷۴.مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ كَثُرَ السّاخِطونَ عَلَيهِ. ۲

۴۷۴.آن كه از خودش راضى شود، ناراضيان از او فراوان گردند.

۴۷۵.المَقادرُ تُريكَ ما لَم يخطُر بِبالِكَ. ۳

۴۷۵.تقدير چيزهايى را به تو نشان دهد كه خيالش را هم نمى كردى.

۴۷۶.مِمّا رَواهُ الغَلابي ۴: السَّناءُ الغَلَبةُ عَلَى الأدَبِ، ورِعايةُ الحَسَبِ. ۵

۴۷۶.از آنچه غلابى ۶ نقل كرده است: سربلندى، يعنى چيرگى در ادب و رعايت شرافت.

۴۷۷.شَرٌّ مِنَ المرء رزيّةً سوءُ الخَلَفِ. ۷

۴۷۷.بدترين رسوايى براى انسان جانشين ناخلف است.

۴۷۸.قال الغَلابي: وسألتُهُ عَنِ الحِلمِ، فَقالَ: هُوَ أن تَملِكَ نَفسَكَ وتَكظِمُ غَيظَكَ، ولا يكونُ ذلكَ إلّا مَعَ القُدرةِ. ۸

۴۷۸.غلابى مى گويد: از امام عليه السلام درباره بردبارى پرسيدم، فرمود: بردبارى آن است كه خويشتندار باشى و خشم خود را فرو خورى و اين جز هنگام قدرت (بر مجازات) نيست.

۴۷۹.قالَ: وسألتُهُ عَنِ الحَزمِ، فَقالَ: هُوَ أن تَنتَظِرُ فُرصَتَكَ، وتُعاجِلَ ما أمكَنَكَ. ۹

۴۷۹.همو مى گويد: از ايشان درباره استوارانديشى پرسيدم، فرمود: آن است كه منتظر فرصت باشى و چون قدرت يافتى درنگ نكنى.

۴۸۰.قالَ: وسَمِعتُهُ عليه السلام يَقول: الغِنى قِلَّةُ تَمَنّيكَ، والرِّضى بِما يَكفيكَ. والفَقرُ شَرَهُ النَّفسِ، وَشِدَّةُ القُنوطِ، والدِّقَّةُ اتِّباعُ اليَسيرِ، والنَّظَرُ في الحَقير. ۱۰

۴۸۰.همو مى گويد: و شنيدم كه امام عليه السلام مى فرمايد: توانگرى كمى آرزوست و رضايت به آن چه كفايتت مى كند.و فرومايگى و كوچكى در پى كم بودن و به اندك توجّه داشتن است.

۴۸۱.مَن أقبَلَ مَعَ أمرٍ، وَلّى مَعَ انقِضائهِ. ۱۱

۴۸۱.هر [دوستى] كه با كارى روى آورد، با رفتنش برود.

۴۸۲.راكِبُ الحَرونِ ۱۲ أسيرُ نَفسِهِ، وَالجاهِلُ أسيرُ لِسانِهِ. ۱۳

۴۸۲.اسير نفس خويش، بر مركبى چموش سوار است؛ و نابخرد كسى كه اسير زبان خود باشد.

۴۸۳.النّاسُ فِي الدُّنيا بِالأموالِ، وَفِي الآخِرةِ بِالأَعمالِ. ۱۴

۴۸۳.مردم در دنيا با اموالشان و در آخرت با كردارشان سنجيده مى شوند.

۴۸۴.المِراء يُفسِدُ الصَّداقةَ القَديمةَ، وَيُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثيقةَ، وأقَلُّ ما فيهِ أن تَكونَ المُغالَبةُ، والمُغالَبةُ أمتَنُ أسبابِ القَطيعةِ. ۱۵

۴۸۴.ستيزه گرى دوستى ديرينه را تباه مى كند و پيوند محكم را مى گسلد و كمترين اثر آن برترى جويى است و برترى جويى اساسى ترين علّت جدايى است.

۴۸۵.العِتابُ مِفتاحُ التَّقالي، والعِتابُ خَيرٌ مِنَ الحِقدِ. ۱۶

۴۸۵.سرزنش كليد دشمنى است ولى بهتر از نگفتن و به دل بردن (=كينه توزى) است.

۴۸۶.قالَ عليه السلام لِبَعضِ الثُّقاتِ عِندَهُ ـ وقَد أكثَرَ مِن تَقريظِهِ ـ: أوكِ عَلى ما في سِقائكَ ؛ فَإنَّ كَثرةَ المَلَقِ هَجَمَ عَلَى الظِّنَّةِ، وَإذا حَلَلتَ مِن أخيكَ في الثِّقَةِ فَاعدِل عَنِ المَلَقِ إلى حُسنِ النِّيَّةِ. ۱۷

۴۸۶.امام هادى به يكى از افراد مورد اعتمادش كه بيش از اندازه به ستايش ايشان پرداخته بود، فرمود، در مِشك خود را ببند كه ستايش فراوان شكّ برانگيزد و هرگاه از برادرت اطمينان يافتى، به جاى مدح [در ظاهر] نيّتت را نيكو كن.

۴۸۷.قالَ يَحيى بنُ عَبدِ الحَميدِ الحِمّاني ۱۸ : سَمعتُ أبا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ لِرَجُلٍ ذَمَّ إليه ولَدا لَهُ، فَقالَ لَهُ: العُقوقُ ثُكلُ مَن لَم يُثكَل. ۱۹

۴۸۷.يحيى بن عبدالحميد حمانى مى گويد: شنيدم كه امام هادى عليه السلام به مردى كه فرزندش را نزد او نكوهش مى كرد، فرمود: عاق كردن از دست دادن فرزندى است كه نمرده است.

۴۸۸.المُصيبةُ لِلصابِرِ واحِدَةٌ، وَلِلجازِعِ اثنَتانِ. ۲۰

۴۸۸.مصيبت براى شكيبا يكى و براى ناشكيبا دو تاست.

۴۸۹.الحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، والزَّهوُ جالِبُ المَقتِ والعُجبُ صارِفٌ عن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَى التَّخَمُّطِ في الجَهلِ، وَالبُخلُ أذَمُّ الأَخلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجِيَّةٌ سَيِّئَةٌ. ۲۱

۴۸۹.حسادت نابود كننده نيكى هاست، و خودبزرگ بينى نفرت و دشمنى مى آورد، خودشيفتگى از جستجوى دانش بازمى دارد و موجب پرخاشگرى نابخردانه است، بخل نكوهيده ترين اخلاق است و آزمندى خوى زشتى است.

۴۹۰.مُخالَطةُ الأشرارِ تَدلُّ عَلى شِرار مَن يُخالِطُهُم، والكُفرُ للنِّعَمِ أمارةُ البَطَرِ، وسَبَبٌ لِلغِيَرِ، واللَّجاجةُ مَسلَبةٌ للسَّلامةِ، ومؤدِّيةٌ إلى النَّدامة ۲۲، والهُزءُ فُكاهةُ السُّفَهاءِ، وَصَناعَةُ الجُهّالِ، والتَّسَوُّفُ ۲۳ مَغضَبةٌ للإخوانِ مُورِثُ الشَّنَآنِ، والعُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ، وَيُؤَدّي إلَى الذِّلَّةِ. ۲۴

۴۹۰.رفت و آمد با شروران نشان دهنده شرارت رفت و آمدكننده و كفران نعمت نشانه سرمستى و سبكسرى و علّت تغيير و زوال نعمت است. لجاجت سلامت را از ميان مى برد و به پشيمانى مى كشد و ريشخندكردن شوخى نابخردان و كار نادانان است و امروز و فردا كردن سبب خشم برادران و به جا نهنده دشمنى است و سرپيچى از پدر و مادر نادارى مى آورد و به خوارى مى كشاند.

۴۹۱.في مَوعِظةٍ لِبَعضِ أصحابِهِ: السَّهَرُ ألَذُّ لِلمَنامِ، والجوعُ أزيَدُ في طيبِ الطَّعامِ. ۲۵ (يَحُثُّهُ على قِيام اللَّيلِ، وصِيامِ النَّهارِ).

۴۹۱.ـ در اندرز به يكى از اصحابش و ترغيب او به شب زنده دارى و روزه دارى ـ: شب بيدارى خواب را لذّت بخش تر و گرسنگى خوراك را خوشايندتر مى كند.

۴۹۲.اذكُر مَصرَعَكَ بَينَ يَدَي أهلِكَ، لاطَبيبَ يَمنَعُكَ، ولاحَبيبَ يَنفَعُكَ. ۲۶

۴۹۲.به ياد آر افتادنت را در پيش روى خانواده ات كه نه پزشكى تو را از آن جلو مى گيرد و نه دوستى به تو سود مى رساند.

۴۹۳.اذكُر حَسَراتِ التَّفريطِ، تَلَذَّ تَقديمَ الحَزمِ. ۲۷

۴۹۳.حسرتهاى حاصل از كوتاهى كردن را بياد آر تا از پيش انداختن دورانديشى لذّت ببرى.

۴۹۴.ما استراحَ ذو الحِرصِ. ۲۸

۴۹۴.حريص راحتى ندارد.

۴۹۵.الغَضَبُ على مَن لَم تَملِك عَجزٌ، وعَلى مَن تَملِكُ لؤمٌ. ۲۹

۴۹۵.خشم گرفتن بر كسى كه تسلطى بر او ندارى، ناتوانى و بر كسى كه تسلّط دارى پستى است.

۴۹۶.صِناعةُ الأيّامِ السَّلبُ، وشَرطُ الزَّمانِ الإفاتة والحِكمةُ لا تَنجَعُ في الطَّبائعِ الفاسدةِ. ۳۰

۴۹۶.كار روزگار گرفتن است و شيوه زمانه بر باد دادن، و حكمت در طبع هاى فاسد اثر نگذارد.

۴۹۷.الأخلاقُ تَتَصَفَّحُها المُجالَسةُ. ۳۱

۴۹۷.همنشينى خلق و خو را مى نماياند.

۴۹۸.مَن لَم يُحسِن أن يَمنَعَ، لَم يُحسِن أن يُعطي. ۳۲

۴۹۸.هركه نبخشيدن را نداند، عطا كردن را هم نداند.

۴۹۹.خَيرٌ مِنَ الخَيرِ فاعِلُهُ، وأجمَلُ مِنَ الجَميلِ قائلُهُ، وأرجَحُ مِنَ العِلمِ حامِلُهُ، وشَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وأهوَلُ مِنَ الهَولِ راكِبُهُ. ۳۳

۴۹۹.نيك تر از نيكى نيكوكار است، و زيباتر از زيبا گوينده آن است، و برتر از دانش بر دوش كشنده آن، و بدتر از شرارت كشاننده آن، و ترسناك تر از ترس ترسان است.

۵۰۰.إيّاكَ والحَسَدَ! فَإنَّهُ يَبينُ فيكَ، ولا يَبينُ في عَدُوِّك. ۳۴

۵۰۰.مبادا حسد ورزى كه در تو اثر مى نهد و در دشمنت نمى نهد.

۵۰۱.إذا كانَ زَمانٌ العَدلُ فيهِ أغلَبُ مِنَ الجَورِ، فَحَرامٌ أن تَظُنَّ بِأَحَدٍ سوءاً حَتّى تَعلَمَ ذلِكَ مِنهُ ؛ وإذا كانَ زَمانٌ الجَورُ أغلَبُ فيهِ مِنَ العَدلِ، فَلَيسَ لِأحَدٍ أن يَظُنَّ بِأحَدٍ خَيراً حَتّى يَبدُوَ ذلِكَ مِنهُ. ۳۵

۵۰۱.هر گاه در روزگارى عدالت بيش از ظلم باشد، نارواست كه به كسى گمان بد برى تا آن گاه كه بدى اش معلوم گردد و هر گاه در روزگارى ظلم بيش از عدالت باشد، كسى را ياراى آن نباشد كه به كسى گمان خوب ببرد تا آن گاه كه خوبى او آشكار شود.

۵۰۲.وقالَ عليه السلام لِلمُتَوَكِّلِ في جَوابِ كلامٍ بينهما: لا تَطلُبِ الصَّفا مِمَّن كَدِرتَ عَلَيهِ، وَلَا النُّصحَ مِمَّن صَرَفتَ سوءَ ظَنِّكَ إلَيهِ ؛ فَإِنَّما قَلبُ غَيرِكَ لَكَ كَقَلبِكَ لَهُ. ۳۶

۵۰۲.امام هادى عليه السلام در پاسخ سخنى با متوكل به او فرمود: صفا و صميميّت را از كسى كه با او كدورت دارى و خيرخواهى را از كسى كه به او بدگمان هستى مجوى كه دل غير تو براى تو، مانند دل تو براى اوست.

۵۰۳.وقالَ عليه السلام لمّا سألَهُ المُتَوَكِّلّ، فَقالَ لَهُ: ما يقولُ بَنو أبيكَ في العبّاسِ؟ قالَ: ما يَقولونَ في رَجُلٍ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ على الخَلقِ، وفَرَضَ طاعةَ العَبّاسِ عَلَيهِ. ۳۷

۵۰۳.متوكلّ از امام هادى عليه السلام پرسيد: فرزندان پدرت در باره عبّاس (جدّ اعلاى خلفاى عباسى) چه مى گويند ؟ امام فرمود: آنچه در باره مردى گويند كه خدا اطاعت از او را بر مردم و اطاعت از عبّاس را بر او واجب كرد. ۳۸

۵۰۴.القَوُا النِّعَمَ بِحُسنِ مُجاوَرَتِها، والتَمِسوا الزِّيادةَ مِنها بِالشُّكرِ عَلَيها، واعلَموا أنَّ النَّفسَ أقبلُ شَيءٍ لِما أُعطِيَت، وأمنَعُ شَيءٍ لِما سُئلَت؛ فاحمِلوها على مَطِيَّةٍ لا تُبطئُ إذا رُكِبَت، ولا تُسبَقُ إذا تَقَدَّمَت، أدرَكَ مَن سَبَقَ إلَى الجَنَّةِ، ونَجا مَن هَرَبَ إلى النارِ. ۳۹

۵۰۴.با نعمت ها نيك همراهى كنيد و فزونى آنها را با سپاسگزارى بجوييد و بدانيد كه چون به نفس عطا شود، بهترين روى آورنده و چون از آن خواسته شود، بخيل ترين چيز است، پس آن را بر مركبى سوار كنيد كه چون سوارش شوند، كند و آهسته نگردد و چون پيش افتد، كسى از آن سبقت نگيرد. هر كس به سوى بهشت پيشى جويد بدان رسد و هر كس از دوزخ بگريزد نجات يابد.

1.امام على النقى عليه السلام مشهور به هادى عليه السلام در نيمه ذى حجّه سال ۲۱۲ هجرى در «صُريا»، نزديك مدينه، به دنيا آمد و در سوم رجب سال ۲۵۴ هجرى در سامراء در سن ۴۲ سالگى رحلت كرد و همان جا به خاك سپرده شد. كنيه حضرت، «ابو الحسن» بود. برخى از سخنان و احتجاجات حكيمانه ايشان در كتب حديث به ويژه «احتجاج طبرسى» موجود است.

2.. نهج البلاغة : الحكمة ۶، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۷۹ ؛ دستور معالم الحكم : ص ۲۹ كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام.

3.. أعلام الدين : ص ۳۱۱.

4.. هو أبو عبد اللّه ، محمّد بن زكريا بن دينار، مولى بني غلاب وكان محدّثا واسع العلم وصنّف كتبا كثيرة،مات سنة ثمان و تسعين و مأتين ، فراجع : رجال النجاشي :ص ۳۴۶، رقم ۹۳۶.

5.. لم نجده في المصادر.

6.ابوعبداللّه محمّد بن زكريا بن دينار از وابستگان قبيله بنى غلاب و محدثى گسترده دانش و داراى كتاب هايى فراوان بود. او در سال ۲۹۸ هجرى قمرى درگذشت.

7.. وفي «أ» : شرٌّ من المرزية وفي مقصد الراغب : ص ۱۷۴ : شرٌّ من الرزيّة.

8.. مقصد الراغب : ص ۷۴ (مخطوط).

9.. معاني الأخبار : ص ۴۰۱ عن الإمام الحسن عليه السلام.

10.. نثر الدرّ : ج ۲ ص ۹۷ من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «الرقّة» بدل «الدقّة» و «منع» بدل «النظر في» وراجع تحف العقول : ص ۲۲۵.

11.. أعلام الدين : ص ۳۱۱.

12.. فرس حرون : لاينقاد، إذا اشتدّ به الجريُ وقَفَ (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۱۱۰).

13.. أعلام الدين : ص ۳۱۱، الدرّة الباهرة : ص ۴۲ ، ح ۱۳۳ وفيه «الحروب» بدل «الحرون».

14.. الدرّة الباهرة : ص ۴۲، ح ۱۳۵ ؛ أعلام الدين : ص ۳۱۱.

15.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۹ من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «أشدّ» بدل «أمتن».

16.. أعلام الدين : ص ۳۱۱.

17.. الدرّة الباهرة : ص ۴۲ ، ح ۱۳۵ وفيه «أقبل على شأنك» بدل «أوك على ما في سقائك» و «الثناء» بدل «التقريظ» و «الملق».

18.. وفي «أ» : الخِمانيّ.

19.. الدرّة الباهرة : ص ۴۳، ح ۱۳۷ وليس فيه صدره ؛ أعلام الدين : ص ۳۱۱.

20.. تحف العقول : ص ۴۱۴ عن الإمام الكاظم عليه السلام.

21.. الدرّة الباهرة: ص۴۳، ح۱۳۸ إلى۱۴۲ نحوه، عوالم العلوم: ج۲ ص۲۴ ح۵۹ وفيه «البخل أذمّ الأخلاق» فقط.

22.. وفي «أ»: مؤذنة بالندامة.

23.. وفي «أ» : والنَزَقُ.

24.. الدرّة الباهرة : ص ۴۳ ، ح ۱۴۳ و ۱۴۴ وليس فيه مقاطع منه، أعلام الدين : ص ۳۱۱ وفيه من «الهزء» إلى «الجهّال» فقط.

25.. الدرّة الباهرة : ص ۴۴ ، ح ۱۴۵ نحوه ؛ أعلام الدين : ص ۳۱۱.

26.. أعلام الدين : ص ۳۱۱.

27.. أعلام الدين : ص ۳۱۱ وفيه «تأخذ بقديم» بدل «تلذّ تقديم».

28.. مقصد الراغب : ص ۱۷۴ (مخطوط).

29.. أعلام الدين : ص ۳۱۱.

30.. مروج الذهب : ج ۴ ص ۷۷ عن الإمام الجواد عليه السلام وفيه صدره إلى «الإفاتة» نحوه.

31.. لم نجده في المصادر.

32.. مقصد الراغب : ص ۱۷۵ (مخطوط).

33.. أعلام الدين : ص ۳۱۱ وفيه «السوء» بدل «الشرّ».

34.. أعلام الدين : ص ۳۱۱ وفيه «يعمل» بدل «يبين» في الموضع الثاني؛ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد : ج ۱ ص ۳۱۷ من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «المحسود» بدل «عدوّك».

35.. الدرّه الباهرة: ص۴۴، ح۱۴۶؛ أعلام الدين: ص۳۱۲ وراجع نهج البلاغة: الحكمة۱۱۴ وتحف العقول:ص۳۵۷.

36.. إرشاد القلوب : ص ۱۳۵، أعلام الدين : ص ۳۱۲ وزاد فيه «ولا الوفاءَ لمن غدرت به».

37.. العمدة : ص ۸، أعلام الدين : ص ۳۱۲.

38.اگر اين حديث درست باشد، بايد آن را توجيه كنيم و اطاعت از عبّاس را در كودكى بر حضرت محمّد صلى الله عليه و آله لازم بدانيم، شبيه به آنچه ابن بطريق در كتاب عمده پس از نقل اين حديث گفته است: يعنى اطاعت مردم از پيامبر صلى الله عليه و آله و اطاعت پيامبر از عباس، از آن رو كه عمو جانشين پدر است.

39.. الأمالي للطوسي : ص ۳۰۳ ح ۶۰۰ عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه صدره.