كوشش امام علی(ع) در فتح مكّه

كوشش امام علی(ع) در فتح مكّه

پيامبر خدا با بيش از ده هزار رزم آور ، با تدبير نظامى شگفتى ، بدون خونريزى بر مكّه چيره گشت. حضور على عليه السلام در اين پيروزى نيز از چند جهت، چشمگير است:...

بر اساس «پيمان حديبيّه» ، مسلمانان و كفّار نبايد عليه يكديگر تحرّكات نظامى مى كردند و يا هم پيمانان خود را ضدّ هم پيمانان طرف مقابل به نبرد وا مى داشتند و يا آنان را در نبرد ، يارى مى رساندند . قريش با تجهيز «بنو بكر» ـ كه با آنان هم پيمان بودند ـ عليه قبيله «خزاعه» كه با مسلمانان هم پيمان بودند ، و حتّى با شركت شبانه در نبرد عليه آنان ، عملاً قرارداد حديبيه را نقض كردند .

پيامبر صلى الله عليه و آله از شهادت مسلمانانى كه مظلومانه به خاك و خون افتاده بودند و نيز اشعار تأثّرانگيز رئيس قبيله خزاعه ، عمرو بن سالم ، آگاه شد و ياريخواهى وى را پاسخ گفت و بدين سان ، براى فتح مكّه و زدودن آثار شرك از مركز توحيد ـ كه اكنون ديگر مانعى براى حمله به آن در كار نبود ـ ، راهى مكّه شد .

پيامبر خدا با بيش از ده هزار رزم آور ، با تدبير نظامى شگفتى ، بدون خونريزى بر مكّه چيره گشت. حضور على عليه السلام در اين پيروزى نيز از چند جهت، چشمگير است:

۱ . حاطب بن ابى بلتعه ، تصميم پيامبر صلى الله عليه و آله (براى فتح مكّه) را در نامه اى نگاشت و همراه زنى براى قريش فرستاد . پيامبر خدا ، على عليه السلام را فرا خواند و او را با دو تن ديگر براى دستگيرى آن زن ، گسيل داشت . زن با شدّت تمام ، همراه داشتن نامه را تكذيب مى كرد و وارسى هاى چندين باره آنان نيز گواهى مى داد كه آن زن ، درست مى گويد .

امام على عليه السلام به زن فرمود : «پيامبر خدا ـ كه درودهاى خداوند بر او باد ـ هرگز خلاف نمى گويد . نامه را بده ، وگرنه به هر قيمتى شده ، آن را از تو باز پس مى گيرم» . زن ، تسليم شد و از لابه لاى گيسوانش نامه را بيرون آورد و به على عليه السلام داد .

۲ . سعد بن عباده ، پرچم اسلام را به دست داشت و فرياد مى زد : امروز ، روز رزم است . . . . پيامبر خدا ، نداى رحمت و رأفت در داد و فرمود : «امروز ، روز رحم است . . .» . آن گاه على عليه السلام را فراخواند تا پرچم را از او بگيرد .

۳ . پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح مكّه به همگان امان داد ، جز تنى چند تيره دل و خيره سر كه خونشان را مباح شمرد، از جمله ، حُوَيرِث ، كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ـ هنگامى كه در مكّه بود ـ ، بسيار اذيت كرده بود و نيز زن آوازه خوانى كه پيامبر خدا را هجو مى كرد . اين دو را على عليه السلام گردن زد .