اوضاع سياسى، اجتماعى عصر امام عسكرى(عليه السلام)

اوضاع سياسى، اجتماعى عصر امام عسكرى(عليه السلام)

برگرفته از کتاب سیره پیشوایان،‌استاد مهدی پیشوایی

چنان كه در فصل زندگانى امام صادق(عليه السلام) و امامان بعدى ديديم، خلفاى عباسى از هرگونه اِعمال فشار و محدوديت نسبت به امامان دريغ نمى كردند و اين فشارها در عصر امام جواد و بهويژه در زمان امام هادى و امام عسكرى(عليهما السلام)در سامّراء به اوج خود رسيد. شدّت اين فشارها به قدرى بود كه سه پيشواى بزرگ شيعه كه در دوران حكومت آن ها مى زيستند، با عمر كوتاهى جام شهادت نوشيدند: امام جواد در سن ۲۵ سالگى، امام هادى در سن ۴۱ سالگى و امام عسكرى در سن ۲۸ سالگى كه جمعاً ۹۲ سال مى شود; و اين حاكى از شدّت فشارها و صدمات رسيده بر آن ها مى باشد، ولى در اين ميان، فشارها و محدوديت هاى زمان امام حسن عسكرى، به دو علّت، از دو پيشواى ديگر بيش تر بود:

  1. در زمان امام عسكرى(عليه السلام) شيعه به صورت يك قدرت عظيم در آمده بود و همه مردم مى دانستند كه اين گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حكومت هيچ يك از عباسيان را مشروع و قانونى نمى داند، بلكه معتقد است امامت الهى در فرزندان على(عليه السلام) باقى است، و در آن زمان شخصيت ممتاز اين خانواده امام حسن عسكرى(عليه السلام) بود. گواه قدرت شيعيان، اعتراف «عبيدالله»، وزير «معتمد» عباسى، به اين موضوع است. توضيح اين كه پس از شهادت حضرت عسكرى، برادرش جعفر «كذّاب» نزد عبيدالله رفت و گفت: منصب برادرم را به من واگذار كن، من در برابر آن ساليانه بيست هزار دينار به تو مى دهم. وزير به او پرخاش كرد و گفت: احمق! خليفه آن قدر به روى كسانى كه پدر و برادر تو را امام مى دانند، شمشير كشيد تا بلكه بتواند آنان را از اين عقيده برگرداند، ولى نتوانست و با تمام كوشش هايى كه كرد، توفيقى به دست نياورد. اينك اگر تو در نظر شيعيان امام باشى، نيازى به خليفه و غيرخليفه ندارى و اگر در نظر آنان چنين مقامى نداشته باشى، كوشش ما، در اين راه كوچك ترين فايده اى نخواهد داشت.[۱]
  2. خاندان عباسى و پيروان آنان، طبق روايات و اخبار متواتر، مى دانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كليه حكومت هاى خودكامه است، از نسل حضرت عسكرى(عليه السلام) خواهد بود، به همين جهت پيوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلكه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند (همچون تلاش بيهوده فرعونيان براى نابودى موسى!)

به دلائل ياد شده در بالا، فشار و اختناق در مورد پيشواى يازدهم فوق العاده شديد بود و از هر طرف او را تحت كنترل و نظارت داشتند. حكومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعيت مهم اجتماعى امام نگران بود كه امام را ناگزير كرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.[۲].[۳]

«مهتدى»، خليفه عباسى امام را بازداشت و زندانى كرد و تصميم به قتل حضرت داشت كه خداوند مهلت نداد و تركان برضدّ او شوريدند و وى را به قتل رساندند.[۴]


[۱]على بن عيسى اربلى، كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، ۱۳۸۱ هـ . ق، ج ۳، ص۱۹۷; ابن شهرآشوب، مناقب آل أبى طالب، ج ۴، ص ۴۲۲; كلينى، اصول كافى، ج ۱، ص ۵۰۳; شيخ مفيد، الإرشاد، ص ۳۳۸; طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهُدى، ص ۳۷۶; فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، ص ۲۷۴ .

[۲]ابن شهرآشوب، مناقب آل أبى طالب، ج ۴، ص ۴۳۴; محمد بن جرير طبرى، دلائل الامامة، ص ۲۲۶; مجلسى، بحار الأنوار، ج۵۰، ص ۲۵۱. البته، به رغم نيت پليد خليفه، هر بار كه امام رفت و آمد مى كرد، هزاران نفر جمعيت مشتاق، در مسير حركت امام اجتماع مى كردند، و آن چنان غلغله شادى به راه افكنده و ابراز احساسات مى كردند كه از كثرت جمعيت، راه ها بند مى آمد و عبور و مرور قطع مى شد و به محض آن كه حضرت را مشاهده مى كردند سر و صدا خاموش مى شد و براى حضرت راه باز مى كردند و پس از عبور امام، وضع به حال طبيعى برمى گشت (ر. ك : سه مأخذ ياد شده و نيز كتاب «الغيبة» شيخ طوسى، ص ۲۹).

[۳]در اين جا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه با وجود ضعف و تزلزل دستگاه خلافت، و تسلط تركان و موالى بر امور مملكت، چگونه فشار و اختناق در مورد امام به همان شدّت ادامه داشت؟

در پاسخ بايد گفت: اگر نگرانى از ناحيه قدرت معنوى امام، منحصر به شخص خليفه يا اطرافيان او بود، كار سهل بود و امام مى توانست از راه هاى گوناگون، به فعاليت سرّى بپردازد، ولى اين بيم و نگرانى بر يك طيف وسيع سياسى سايه افكنده بود كه خليفه هم جزئى از آن بود و اين طيف، بقيه سردمداران و همه كسانى را نيز كه به نحوى با حكومت، منافع مشترك داشتند، شامل مى شد، به همين جهت مخالفت و إعمال فشار و محدوديت در مورد امام، ويژگى اصلى خط حاكم بر كشور محسوب مى شد و حتى با قتل خليفه اى و جايگزينى خليفه اى ديگر تغيير نمى يافت!

[۴]شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص ۱۳۴.