شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن عسکری علیه السلام

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن عسکری علیه السلام

بر اساس کتاب سیره پیشوایان،‌ استاد مهدی پیشوایی

امام عسكرى، يازدهمين پيشواى شيعيان، در سال ۲۳۲ هـ . ق چشم به جهان گشود[۱].

پدرش امام دهم، حضرت هادى(عليه السلام) و مادرش بانوى پارسا و شايسته،«حُدَيثه»، است[۲]كه برخى، از او به نام«سوسن»ياد كرده اند.[۳]

اين بانوى گرامى، از زنان نيكوكار و داراى بينش اسلامى بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكرى)عليه السلام(پناهگاه ونقطه اتّكاى شيعيان در آن مقطع زمانى بسيار بحرانى و پراضطراب بود.[۴]

از آن جا كه پيشواى يازدهم به دستور خليفه عباسى در«سامّراء»، در محله«عسكر»سكونت (اجبارى) داشت، به همين جهت«عسكرى»ناميده مى شود.[۵]

از مشهورترين القاب ديگر حضرت،«نقى»و«زكى[۶]»و كنيه اش«ابومحمد»است.او۲۲  ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد. مدّت امامتش ۶ سال و عمر شريفش ۲۸ سال بود، در سال ۲۶۰ هـ به شهادت رسيد و در خانه خود در سامّراء در كنار مرقد پدرش به خاك سپرده شد.[۷]

خلفاى معاصر حضرت

امام عسكرى(عليه السلام) در مدت كوتاه امامت خويش با سه نفر از خلفاى عباسى كه هر يك از ديگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، اين سه تن عبارتند از:

  1. المعتزّ بالله (۲۵۲ـ ۲۵۵)[۸]
  2. المهتدى بالله (۲۵۵ـ ۲۵۶)
  3. المعتمد بالله (۲۵۶ـ ۲۷۹)

خلفاى عباسى كه روز نخست به نام طرف دارى از علويان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنى اميه قيام كردند، آن چه را كه قبلاً به مردم وعده داده بودند، ناديده گرفته و مانند خلفاى بنى اميه و بلكه بدتر از آنان ستمگرى و خودكامگى را آغاز كردند.

براى ارائه كارنامه سياه خلفاى عباسى كه با امام عسكرى)عليه السلام(معاصر بودند، ذيلاً به حوادث دوران حكومت و چگونگى زمام دارى آنان به صورت فشرده اشاره مى كنيم:

  1. معتزّوى فرزند متوكل عباسى است كه پس از بركنارى مستعين در سال۲۵۲، زمام امور را به دست گرفت و راه پيشينيان را تعقيب كرد.

پس از قتل متوكل، تركان بر امور كشور مسلط شدند و به جاى اين كه خليفه فرمانده آنان باشد، خليفه را به زير فرمان خود در آوردند، به گونه اى كه اگر خليفه به خواسته هاى آنان تن نمى داد، نقشه بركنارى يا قتل او را مى كشيدند. داستانى كه ذيلاً يادآور مى شويم، گواه اين معنا است:

روزى«معتز»گروهى از همفكران ومحرمان اسرار خود را در مجلسى گرد آورد سپس ستاره شناسى را احضار كردند تا مدت خلافت وى را تعيين كند. در اين موقع ظريفى كه در مجلس بود، گفت: من بيش از ستاره شناس، از مدت خلافت و عمر او آگاهم. آن گاه نظريه خود را چنين بيان كرد: تا روزى كه تركان هوادار خليفه هستند و دوام حكومت او را بخواهند، او بر مسند خلافت مستقر خواهد بود و روزى كه مورد خشم آنان قرار گيرد و علاقه آنان از او قطع شود، آن روز پايان حكومت او خواهد بود![۹]

۱. قتل معتزّ

بر اثر نفوذ وتسلط تركان در دربار خلافت، وضع به گونه اى بود كه خليفه يك مقام تشريفاتى بيش نبود و رتق و فتق امور عملاً در دست تركان قرار داشت.

روزى گـروهـى از تركان وارد قصـر معتز شـدند و او را كشان كشان به اتاقى بردند، آن گاه او را با چوب و چماق كتك زده و پيراهنش را سوزاندند و او را در حياط قصر زير آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز بـه قدرى گرم بود كه زمين مانند تنور داغ بود و هيچ كس نمى توانست دو پاى خود را بر روى زمين بگذارد و ناچار بود به اصطلاح پا به پا شود. در اين موقع، تركان او را از مقام خلافت خلع كردند و گروهى را بر اين خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خليفه معزول، تصميم گرفتند او را به يك نفر بسپارند تا در اثر گرسنگى و تشنگى و شكنجه هاى فراوان به زندگى او خاتمه دهد. بدين گونه خليفـه را، در حـالى كه نيمـه جـانى در بدن داشت، در سردابى قرار دادند و درب سرداب را با خشـت و گـچ مسـدود كردند و معتز به همان حالت زنده به گور شد![۱۰]

۲. مهتدى

«مهتدى»، دومين خليفه معاصر امام يازدهم، و چهاردهمين خليفه عباسى بود كه پس از قتل برادرش«معتز»در سال ۲۵۵هـ بر مسند خلافت تكيه زد.

مهتدى نيز بسان برادر، استقلالى در كارها نداشت و پيوسته بازيچه دست تركان دربار عباسى بود. مهتدى، در قياس با ديگر خلفاى عباسى، فردى معتدل بود و از نظر اخلاق و رفتار بى شباهت به«عمر بن عبدالعزيز»در ميان خلفاى بنى اميه نبود. او گاهى مى گفت: در ميان خلفاى اموى حداقل يك فرد پاكدامن (عمر بن عبدالعزيز) وجود داشت، براى ما بسيار شرم آور است كه در ميان خلفاى عباسى كسى شبيه و مانند او نباشد; از اين رو او نيز همچون عمر بن عبدالعزيز تا حدودى به شكايات مردم رسيدگى مى كرد و در غذا و لباس و امور اقتصادى ميانه روى را رعايت مى نمود. او پس از رسيدن به خلافت، دربار را از مظاهر تشريفات و اشرافى گرى پاكسازى و بساط ميگسارى را جمع كرد. مورخان در اين زمينه داد سخن داده او را به اين مناسبت ستوده اند.[۱۱]

البته به نظر مى رسد كه انگيزه مهتدى در اين حركت، ملاحظات اجتماعى و سياسى بوده است. او اين معنا را درك مى كرد كه در جامعه اسلامى افرادى به مراتب از او بهتر و آگاه تر و شايسته تر وجود دارند و با وجود چنين شخصيت هايى او بايد زمام كار مسلمانان را به آنان بسپارد و خود از صحنه سياست و زمام دارى كنار برود و با اين ژست ها مى خواست پايگاه مردمى پيدا كند، وگرنه شخصى كه به قول برخى از مورخان، روزها روزه مى گرفت و با نان و سركه و نمك افطار مى كرد[۱۲]، بايد آن چنان هوس هاى نفسانى خويش را سركوب كرده باشد كه خلافت را به چيزى نخرد، در صورتى كه مى بينيم او تا آخرين لحظه عمر و تا روزى كه مانند برادر خود معتز كشته شد، بر مسند خلافت تكيه زده بود. تاريخ از اين زمام داران زياد ديده و بسيار بعيد است كه اين نوع كارها انگيزه الهى داشته باشد. روشن ترين گواه بر دنياطلبى وطغيان گرى مهتدى اين است كه وى امام عسكرى را به زندان فرستاد و در دوران حكومت او تا شبى كه كشته شد، امام در زندان به سر مى برد و حتى تصميم داشت امام را به قتل برساند.[۱۳]

۳. معتمد

سومين خليفه معاصر امام عسكرى(عليه السلام) معتمد عباسى است. چهار سال از دوران امامت حضرت عسكرى(عليه السلام)در دوران حكومت او سپرى شده است.

معتمد درسال ۲۲۹ متولد شد و در سال ۲۵۶ بهوسيله تركان به خلافت رسيد و در سال ۲۷۹ درگذشت.

اگر مورخان درباره مهتدى (پسر عموى معتمد)[۱۴]مطالبى تمجيدآميز نوشته و تا حدى او را ستوده اند، در مقابل، در بيان فساد اخلاق معتمد داد سخن داده اند واتفاق نظر دارند كه او شيفته عياشى و خوشگذرانى بود وآن چه براى او مطرح نبود، كار و گرفتارى هاى مردم بود. از اين جهت مردم نيز از او روى گردان بودند و

چشم اميد به برادر او«موفق»(طلحة بن متوكل) دوخته بودند، زيرا به علت آن كه او به شدت در فساد اخلاق و شهوات غوطهور شده بود[۱۵]، برادرش«موفق»زمام امور را به دست گرفته بود.

مورخان در باب اقتدار«موفق»در عصر معتمد مى نويسند: گرچه زمام خلافت بظاهر در دست«معتمد»بود، اما در واقع گرداننده خلافت«موفق»بود و براى معتمد از خلافت نامى بيش نبود.[۱۶]


[۱]كلينى، اصول كافى، ج ۱، ص ۵۰۳; شيخ مفيد، الإرشاد، ص ۳۳۵; ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج۴، ص ۴۲۲; طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهُدى، ص۳۶۷. مسعودى وعلى بن عيسى إربلى تولد حضرت را در سال ۲۳۱ دانسته اند.

[۲]شيخ مفيد، همان كتاب، ص ۳۳۵; طبرسى، همان كتاب، ص ۳۶۶.

[۳]كلينى، همان كتاب، ص ۵۰۳; على بن عيسى إربلى، كشف الغمّة، ص ۱۹۲.

[۴]و كانت من العارفات الصالحات و كفى فى فضلها انّها كانت مفزع الشيعة بعد وفاة أبى محمد (حاج شيخ عباس قمى، الأنوار البهية، ص ۱۵۱).

[۵]صدوق، علل الشرايع، ج ۱، باب ۱۷۶، ص ۲۳۰; نيز صدوق، معانى الأخبار، ص ۶۵.

[۶]ابوجعفر محمد بن جرير طبرى، دلائل الامامة، ص ۲۲۳.

[۷]شيخ مفيد، الإرشاد، ص ۳۴۵; شيخ عبدالله شبراوى، الإتحاف بحبّ الأشراف، ص ۱۷۸ـ ۱۷۹.

[۸]ارقام داخل پرانتز گوياى مدت حكومت خلفا است.

[۹]ابن طقطقى، الفخرى، ص ۲۴۳.

[۱۰]ابن طقطقى، همان كتاب، ص ۲۴۳; ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج۷، ص ۱۹۵ـ ۱۹۶. كيفيت كشته شدن معتز به گونه هاى ديگر نيز نقل شده است، ر.ك : سيوطى، تاريخ الخلفاء، ص ۳۶۰; مسعودى، مروج الذهب، ج ۴، ص۹۷.

[۱۱]دكتر ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج ۳، ص۳۷۷; مسعودى، مروج الذهب، ج ۴، ص ۹۶و ۱۰۳; ابن طقطقى، الفخرى، ص ۲۴۶; ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج۷، ص ۲۳۳ و ۲۳۴; سيوطى، تاريخ الخلفاء، ص ۳۶۲.

[۱۲]ابن اثير، همان كتاب، ص ۲۳۴; ابن طقطقى، همان كتاب، ص ۲۴۶; دكتر ابراهيم حسن، همان كتاب، ص۳۷۷.

[۱۳]مجلسى، بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳; مسعودى، اثبات الوصية، ص ۲۴۵.

[۱۴]مهتدى فرزند«واثق بن معتصم»و«معتمد»فرزند«متوكل بن معتصم»بود.

[۱۵]سيوطى، تاريخ الخلفاء، ص ۳۶۳ و۳۶۷; مسعودى، مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۲۳ و۱۳۱.

[۱۶]ابن طقطقى، الفخرى، ص ۲۵۰; دكتر ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج۲، ص ۳۷۸.