احادیث داستانی خبر از غیب دادن امام هادی(ع)

امام هادی(ع) مردی غریبه را به نامی صدا زد که تنها در کودکی او را با آن صدا می زدند

إعلام الوری عن أبی هاشم الجعفری:

کنتُ بِالمَدینَةِ حینَ مَرَّ بِها بُغاءٌ أیامَ الواثِقِ فی طَلَبِ الأَعرابِ، فَقالَ أبُو الحَسَنِ(ع): اُخرجوا بِنا حَتّی نَنظُرَ إلی تَعبِیةِ هذَا التُّرکی، فَخَرَجنا فَوَقَفنا، فَمَرَّت بِنا تَعبِیتُهُ، فَمَرَّ بِنا تُرکی فَکلَّمَهُ أبُو الحَسَنِ(ع) بِالتُّرکیةِ، فَنَزَلَ عَن فَرَسِهِ فَقَبَّلَ حافِرَ دابَّتِهِ. قالَ: فَحَلَّفتُ التُّرکی وقُلتُ لَهُ: ما قالَ لَک الرَّجُلُ؟

قالَ: هذا نَبِی؟ قُلتُ: لَیسَ هذا بِنَبِی، قالَ: دَعانی بِاسمٍ سُمّیتُ بِهِ فی صِغَری فی بِلادِ التُّرک ما عَلِمَهُ أحَدٌ إلَی السّاعَةِ![۱]

اِعلام الوری ـ به نقل از ابو هاشم جعفری ـ:

هنگامی که بُغا[۲]در جستجوی بادیه نشینان، در روزگار واثق از مدینه عبور کرد، من در مدینه بودم. امام ابو الحسن [هادی] (ع) فرمود: «برویم تا آرایش جنگی این تُرک را ببینیم». پس رفتیم و به نظاره ایستادیم و لشکرِ او از جلوی ما رژه رفت. در این هنگام، ترکی از جلوی ما گذشت و ابو الحسن(ع) با زبان ترکی با او سخن گفت. او از اسبش فرود آمد و سُم مرکب امام(ع) را بوسید. من آن تُرک را سوگند دادم و به او گفتم: این مرد به تو چه گفت؟

او پاسخ داد: آیا این مرد، پیامبر است؟

گفتم: نه، او پیامبر نیست.

او گفت: این مرد، مرا به اسمی خواند که در کودکی در سرزمین تُرکان (توران) با آن اسم مرا می خواندند و تا این ساعت، هیچ کس از آن آگاهی نداشت.


[۱]. إعلام الوری: ج ۲ ص ۱۱۷، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۶۷۴ ح ۴، الثاقب فی المناقب: ص ۵۳۸ ح ۴۷۸، کشف الغمّة: ج ۳ ص ۱۸۷، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۵۴.

[۲]. از فرماندهان قدرتمند نظامى در عصر عبّاسى که خود و سپاهش از تُرکان آسیاى میانه بودند.