گزیده سخنان پیامبر اکرم(ص)

گزیده سخنان پیامبر اکرم(ص)

گزیده سخنان پیامبر اکرم(ص)،
برگرفته از کتاب «چشم تماشا (ترجمه کتاب نزهة الناظر و تنبیه الخاطر)»

اين كتاب را «نزهة الناظر و تنبيه الخاطر» ناميدم و توفيق به دست خداوند والاست و او مرا بسنده است و بهترين وكيل.

طرف من كلام رسول اللّه صلّي الله عليه و آله ومواعظه وأمثاله وحكمه

طرفه سخنانى از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله ۱

۱.مَن أكثَرَ مِنَ الاِستِغفارِ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً، ومِن كُلِّ ضَيقٍ مَخرَجاً، ورَزقَه مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ. ۲

۱.كسى كه فراوان استغفار كند، خداوند همه گره هاى زندگيش را مى گشايد و او را از همه تنگناها مى رهاند و روزيش را از جايى كه گمان نمى برد، مى رساند.

۲.كَلِمةُ حِكمةٍ يَسمَعُها الْمُؤمِنُ فيَعمَلُ بِها خَيرٌ من عِبادَةِ سَنةٍ. ۳

۲.سخن حكمت آميزى كه مؤمن آن را مى شنود و به كار مى بندد از عبادت يك سال بهتر است.

۳.جالِسوا العُلَماءَ، وسائلوا الكُبَراءَ، وخالِطوا الحُكَماءَ. ۴

۳.با عالمان همنشينى كنيد و از بزرگان بپرسيد و با حكيمان رفت و آمد كنيد.

۴.الحَزمُ أن تَستَشيرَ ذا الرَّأيِ، وتُطيعَ أمرَهُ. ۵

۴.استوارانديشى آن است كه از صاحب رأى مشورت بخواهيد و فرمانش را اطاعت كنيد.

۵.احتَرِسوا مِنَ النَّاسِ بِسوءِ الظَّنِّ. ۶

۵.خود را با بدگمانى، از مردم [شرور] حفظ كنيد.

۶.جامِلوا الأشرارَ بِأخلاقِكُم تَسلَموا مِن غوائلهِم ۷، وزايِلوهُم بأعمالِكُم لِئلّا تَكونوا مِنهُم. ۸

۶.در ظاهر با اشرار به نيكى و اخلاق خوش معاشرت كنيد تا از شرشان در امان باشيد و در عمل كار خود كنيد تا از آنان به شمار نياييد.

۷.استَعينوا عَلى إنجاحِ الحَوائجِ بِالكِتمانِ ؛ فإنّ كلَّ ذي نِعمةٍ مَحسودٌ. وقيلَ: بأنّ لِكُلِّ (ذي) ۹ نِعمةٍ حسدةً، ولَو أنَّ امرأً كان أقومَ من قِدحٍ ۱۰ لكانَ له مِنَ النَّاسِ غامزٌ. ۱۱

۷.براى كاميابى در خواسته ها، از پوشيده داشتن آنها يارى بجوييد كه هر شخص نعمت مند مورد حسادت است. وگفته شده است: براى هر نعمت مندى، حسودانى است و اگر حتى كسى راست تراز تير باشد، طعنه زنى در ميان مردم خواهد داشت.

۸.إنَّكُم لَن تَسَعوا النَّاسَ بِأموالِكُم ؛ فَسَعوهُم بِأخلاقِكُم. ۱۲ قالَ إبراهيمُ بنُ العَبّاسِ الصوليّ ۱۳: لَو وُزِنَت هذهِ الكَلِمةُ بأحسَنَ كلامِ النَّاسِ لرَجُحَت عَلى ذلِكَ.

۸.شما نمى توانيد مردم را با دارايى هايتان برخوردار كنيد، پس با اخلاقتان چنين كنيد. ابراهيم بن عباس صولى ۱۴ مى گويد: اگر اين سخن با بهترين سخنان مردم سنجيده شود بر آنها برترى يابد.

۹.تَجافوا عُقوبةَ ذوي المُروّاتِ ؛ فوَالّذي نَفسي بِيَده، إنّ أحدَهُم لَيعثُرُ ويدُه في يَدِ اللّهِ تعالى. ۱۵

۹.از مجازات جوانمردان چشم بپوشيد كه سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هريك از آنان بلغزد دستش در دست خداى متعال است [و بلندش مى كند].

۱۰.المُشاوَرةُ حِرزٌ مِنَ النَّدامةِ، وأمانٌ مِنَ المَلامةِ. ۱۶

۱۰.مشورت، پناهگايى در برابر ندامت و مايه ايمنى از ملامت است.

۱۱.تجاوَزوا عن ذنب السَّخيِّ ؛ فَإنَّ اللّهَ تعالى آخذٌ بِيَدهِ كُلّما عَثَرَ، وفاتحٌ له كُلّما افتَقَرَ. ۱۷

۱۱.از خطاى سخى درگذريد كه هرگاه بلغزد، خداى متعال دستش را مى گيرد و هرگاه نيازمند شود درِ روزى را بر او مى گشايد.

۱۲.ما أخافُ عَلى اُمّتي مؤمناً ولا كافراً ؛ أمّا المؤمن فيَحجُزُهُ إيمانُه، وَأمّا الكافِرُ فَيَقدَعُهُ ۱۸ كُفرُهُ، ولكِنّي أخافُ عَلَيها مُنافِقا يَقولُ ما يَعرِفونَ، ويَعمَلُ ما يُنكِرونَ. ۱۹

۱۲.براى امّتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از كافر، زيرا ايمان مؤمن جلويش را مى گيرد و كفر كافر وى را دور مى دارد ولى از منافقى مى ترسم كه به سخن آنچه را مقبول امّت است مى گويد و به عمل آنچه را ناشناخته و نامقبول است مى كند.

۱۳.إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا جَعَلَ صَنائِعَهُ في أهلِ الحِفاظِ. ۲۰

۱۳.چون خداوند خير بنده اى را بخواهد، خير او را به افراد متعهّد و وفادار مى رساند.

۱۴.مَن رَزَقَهُ اللّهُ، فَبَذَلَ مَعروفَهُ، وكفَّ أذاهُ ؛ فَذاكَ السَّيِّدُ. ۲۱

۱۴.آن كه خدا روزيش دهد و او نيكى كند و آزار نرساند،سرور است.

۱۵.أشَدُّ الأعمالِ ثَلاثةٌ: ذِكرُ اللّهِ عزّوجلّ عَلى كلِّ حالٍ، ومؤاساةُ الأخِ، وإنصافُ الناسِ من نَفسِكَ. ۲۲

۱۵.سخت ترين كارها سه كار است: ياد خداى عزّ وجلّ در هر حال، سهيم كردن برادر (دينى) با خود و انصاف دادن به مردم.

۱۶.الخُلُقُ الحَسَنُ يُذيبُ الخَطايا. ۲۳

۱۶.اخلاق نيكو، خطاها را مى زدايد.

۱۷.خَمسٌ مَن أتى اللّهَ عزّوجلّ بِهِنَّ أو بِواحدةٍ مِنهُنَّ أوجَبَ له الجَنّةَ: مَن سَقى هامّةً صادِيةً ۲۴، أو أطعَمَ كَبِداً هافيةً ۲۵، أو كسا جِلدةً عارِيةً أو حَمَلَ قَدَماً حافيةً، أو أعتقَ رَقَبةً عانِيةً ۲۶. ۲۷

۱۷.پنج چيز است كه هركس با آنها يا يكى از آنها بر خدا درآيد، بهشت برايش واجب مى شود: آن كه تشنه كامى را سيراب يا گرسنه اى را سير كند، برهنه اى را بپوشاند، پياده اى را سوار كند و يا بنده اى را از بردگى برهاند.

۱۸.صَنائعُ المَعروفِ تَقي مَصارِعَ السوءِ، وَصَدقةُ السرِّ تُطفيء غَضَبَ الرَّبِّ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ في العُمُرِ، وتدفَعُ ميتةَ السوءِ، وتَنفي الفَقرَ. ۲۸

۱۸.نيكى كردن، از سقوط هاى هولناك حفظ مى كند و صدقه نهانى خشم پروردگار را فرو مى نشاند و پيوند با خويشان بر عمر مى افزايد و مرگ بد را دور مى كند و فقر را از ميان مى برد.

۱۹.لا مالَ أعوَدُ مِنَ العَقلِ، ولاوَحدةَ أوحَشُ مِنَ العُجبِ، ولا عَقلَ كالتَّدبيرِ، ولا كَرَمَ كالتَّقوى، ولا قَرينَ كَحُسنِ الخُلُقِ، ولا ميراثَ كالأدبِ، ولا فائدةَ كالتَّوفيقِ، ولا تِجارةَ كالعَمَلِ الصالِحِ، ولا رِبحَ كثَوابِ اللّهِ، ولا وَرَعَ كالوُقوفِ عِندَ الشُّبهةِ، ولا زُهدَ كالزُّهدِ في الحَرامِ، ولا عِلمَ كالتَّفَكُّرِ، ولا عبادةَ كأداءِ الفرائضِ، ولا إيمانَ كالحَياءِ والصبرِ، ولا حَسَبَ كالتَّواضُعِ، ولا شَرَفَ كالعِلمِ، ولا مُظاهَرةَ كالمَشورَةِ ؛ فاحفَظِ الرأسَ وما حَوى، والبَطنَ وما وَعى، واذكُرِ المَوتَ وطُولَ البِلى. ۲۹

۱۹.سرمايه اى سودمندتر از عقل و تنهايى اى وحشتناك تر از خودپسندى و عقلى چون تدبير و كرامتى چون تقوا و همنشينى مانند خوش خلقى و ميراثى چون ادب و بهره اى چون توفيق و تجارتى چون كار شايسته و سودى چون پاداش الهى و ورعى چون خوددارى از درغلتيدن به شبهه ها و زهدى چون بى رغبتى به حرام ها و دانشى چون انديشيدن و عبادتى چون به جا آوردن واجبات و ايمانى چون حيا و صبر و تبارى چون فروتنى و شرافتى چون علم و پشتيبانى چون مشورت نيست. پس از سر و آنچه در سرت مى گذرد و شكم و آنچه در درون دارد، مواظبت كن و مرگ و درازاى برزخ و پوسيده شدن را را به ياد داشته باش.

۲۰.إنّ اللّهَ يُحبُّ الوَجهَ الطَّلقَ، ويُبغِضُ الوَجهَ الباسِرَ ۳۰. ۳۱

۲۰.خداوند گشاده رو را دوست و تروشروى را دشمن مى دارد.

۲۱.أدِّ الأمانةَ إلى من ائتَمَنَكَ، ولا تَخُن مَن خانَكَ. ۳۲

۲۱.امانت را به صاحبش بازگردان و حتّى به كسى كه به تو خيانت كرده است، خيانت مكن.

۲۲.عَلَيكُم بِالرِّفقِ ؛ فاِنّه ما خالَطَ شيئا إلّا زانَهُ، ولا فارَقَهُ إلّا شانَهُ. ۳۳

۲۲.همواره (با مردم) همراهى و ملايمت كنيد كه همراه چيزى نشد جز آن كه آن را آراست و از چيزى جدا نشد مگر آن كه زشتش كرد.

۲۳.مَن كَفَّ غَضَبَهُ، وبَسَطَ رِضاهُ، وبَذَلَ مَعروفَهُ، وَوَصلَ رَحِمَهُ، وأدّى أمانَتَهُ، أدخلَهُ اللّهُ عزّوجلّ يَومَ القيامةِ في نورِهِ الأعظَمِ. ۳۴

۲۳.هركس خشم خود را نگه دارد و خشنوديش را بگسترد و به همه نيكى كند و با خويشاوندش بپيوندد و امانتش را ادا كند، خداوند عزّوجلّ او را روز قيامت در پرتو بزرگترين نور خود وارد (محشر) مى سازد.

۲۴.المُؤمِنُ غِرٌّ ۳۵ كَريمٌ، وَالفاجِرُ خِبٌّ لَئيمٌ. ۳۶

۲۴.مؤمن گول خورى بزرگوار است؛ و تبهكار، گول زنى پست.

۲۵.مَن لَم يتعزَّ بِعزاء اللّهِ تعالى تقطّعت نَفسُه على الدنيا حَسَراتٍ، ومن لم يَرَ أنّ للّهِ عزوجل عِندَهُ نِعمةً إلّا في مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ قَلَّ عِلمُه، وكثُرَ جَهلُه، ومَن نَظَرَ إلى ما في أيدي الناسِ طالَ حُزنُهُ، ولم يُشفَ غَيظُه. ۳۷

۲۵.آن كه تعزيت خداى متعال را مايه شكيبايى خويش نسازد، جانش از حسرت دنيا به لب آيد و آن كه نعمت هاى خداى عزّ و جلّ را تنها در خوردنى و نوشيدنى ببيند، دانايى اش اندك و نادانى اش بسيار است و هركس به آنچه كه در دست مردم است چشم دوزد، اندوهش به درازا كشد و تأسّفش پايان نگيرد. ۳۸

۲۶.وقالَ لَهُ رَجُلٌ: أوصِني يا نَبيَّ اللّه وأوجِز، فقال صلى الله عليه و آله: عَلَيكَ بِالإياسِ مِمّا في أيدي الناسِ ؛ فَإنّه الغِنى، وإيّاكَ والطَّمَعُ ؛ فَإنّه الفَقرُ الحاضرُ، وصَلِّ صَلاتَكَ وأنتَ مُوَدِّعٌ، وإيّاكَ وما يُعتَذَرُ منه! ومَن مَشى مِنكُم إلى طَمَعٍ مِن طمعِ الدُّنيا فليَمشِ رُوَيداً. ثمّ قالَ: زِدني يا رسولَ اللّهِ. فقال صلى الله عليه و آله: حُسنُ الخُلُقِ، وصِلةُ الرَّحِمِ، وبِرُّ القَرابَةِ تَزيدُ في الأعمارِ، وتُعَمِّر الدِّيارَ ولَو كانَ القومُ فُجّاراً. ۳۹

۲۶.پيامبر به مردى كه گفته بود: اى پيامبر خدا مرا سفارشى كوتاه كن، فرمود: همواره ديده طمع به آنچه در دست مردم است فرو بند كه آن بى نيازى است و مبادا طمع ورزى كه به معناى حضور فقر است و نمازت را چنان بخوان كه گويى آخرين نماز توست و كارى مكن كه معذرت خواهى و هركس به طمع چيزى از دنيا روان مى شود، آهسته رود. آن مرد گفت: بيشتر بگو اى رسول خدا صلى الله عليه و آله. پيامبر فرمود: خوش خلقى و پيوند با خويشان و نيكى به آنان، عمر را افزون و شهرها را آباد مى كند حتّى اگر مردمش بد باشند.

۲۷.أربعٌ إذا كُنَّ فيكَ لَم تُبالِ ما فاتَكَ مِنَ الدُّنيا: حِفظُ أمانةٍ، وصِدقُ حَديثٍ، وحُسنُ خَليقةٍ، وعِفّةٌ في طُعمةٍ. ۴۰

۲۷.چهار چيز است كه اگر در تو باشد، باكى از دست رفتن دنيايت نباشد: امانتدارى و راستگويى و خوش خلقى و نگه داشتن شكم.

۲۸.لا تزالُ اُمّتي بِخَيرٍ ما لَم تَرَ الأمانةَ مَغنَما، والصَّدقةَ مَغرَماً ۴۱. ۴۲

۲۸.هماره امّتم به خير و خوبى است تا هر زمان كه امانت را غنيمت و زكات را خسارت نبيند.

۲۹.إنّ اللّهَ يُحِبُّ الأتقِياءَ الأبرِياءَ الأخفِياءَ الّذينَ إذا حَضَروا لَم يُعرَفوا، وإذا غابوا لم يُفتَقَدوا، قُلوبُهُم مَصابيحُ الهُدى، ينجونَ مِن كُلِّ غَبراءَ مُظلِمةٍ. ۴۳

۲۹.خداوند نيكان پاك و پنهان را دوست دارد، كسانى كه چون حضور يابند، شناخته نشوند و چون غايب گردند، جوياى آنان نشوند، دلهايشان چراغ هدايت است و از هر ظلمتكده اى رهايى يابند.

۳۰.الذَّنبُ لا يُنسى، والبِرُّ لا يَبلى، وكُن كَيفَ شِئتَ ؛ فَكما تَدينُ تُدانُ. ۴۴

۳۰.گناه از ياد نرود و نيكى كهنه نگردد و هر گونه مى خواهى باش كه به هر دست دهى از همان دست مى گيرى.

۳۱.كُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ، والدَّالُّ عَلى الخَيرِ كَفاعِلِهِ، واللّهُ يُحِبُّ إِغاثةَ اللَّهفانِ ۴۵. ۴۶

۳۱.هر نيكى، صدقه است و راهنماى به نيكى، مانند عامل به آن است و خداوند فريادرسى اندوهمندان را دوست دارد.

۳۲.ما مِن أَحَدٍ مِنَ المُسلِمينَ وَلِيَ أمراً فَأرادَ اللّهُ بِهِ خَيرا إلَا جَعَلَ مَعَهُ وَزيرا صالِحا، إن نَسِيَ ذَكّرَهُ، وإن ذَكَرَ أعانَهُ، وإن هَمَّ بِشَرٍّ كَفَّه وزَجَرَهُ. ۴۷

۳۲.هيچ مسلمانى كارى را به عهده نمى گيرد و خدا خير او را نمى خواهد جز آن كه دستيارى شايسته همراهش سازد كه چون از ياد برد به يادش آورد و چون به ياد آورد ياريش دهد و چون آهنگ كار بدى كند بازش دارد و نهيش كند.

۳۳.تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنيا ما استَطَعتُم ؛ فَإنّهُ مَن أقبَلَ عَلَى اللّهِ عزوجل بِقَلبِهِ جَعَلَ اللّهُ قُلوبَ العِبادِ مُنقادَةً إلَيهِ بِالوُدِّ وَالرَّحمةِ، وكانَ إلَيهِ بِكُلِّ خَيرٍ أسرَعُ. ۴۸

۳۳.هر اندازه مى توانيد خود را از غمهاى دنيا برهانيد كه هركس با دلش به خداى عزّ و جلّ روى آورد، خداوند دلهاى بندگان را با محبّت و رحمت فرمانبردار او سازد و هر خيرى را به سوى او با شتاب روانه كند.

۳۴.لا يَرُدُّ القَدَرَ إلَا الدُّعاءُ، وَلا يَزيدُ فِي العُمُرِ إلَا البِرُّ، وَإنَّ الرَّجُلَ لَيُحرَمُ الرِّزقَ بالذّنبِ يُصيبُهُ ۴۹.

۳۴.تقدير را جز دعا باز نمى گرداند و عمر را جز نيكى كردن نمى افزايد و بى گمان انسان به موجب گناهى كه به هم رسانده از روزيش محروم مى گردد.

۳۵.اللّهمّ لاتُرِني زَماناً لا يُتبَعُ فِيهِ العَلِيمُ، ولا يَستَحيِي فِيهِ الحَلِيمُ. ۵۰

۳۵.خدايا روزگارى را كه از دانا پيروى نشود و عاقل حيا نورزد به من منما.

۳۶.لِأميرِ المؤمنين عليه السلام وقَد وَجَّهه إلى وَجهٍ: قَدْ بَعَثتُ بِكَ وأنا بكَ ضَنينٌ ۵۱ ؛ فَلا تَدَعَنَّ حَقاً إلى غَدٍ ؛ فإنّ لِكُلّ يَومٍ مِنَ اللّهِ تَعالى ما فيهِ، أبرِز للناسِ، وقَدِّم الوَضيعَ عَلَى الشَّريفِ، والضَّعيفَ على القَوِيِّ، والنساءَ قَبلَ الرِّجالِ ولا تُدخِلَنَّ عَلَيكَ ۵۲ أحَدا يَغلِبُكَ عَلَى أمرِكَ، وشاوِرِ القُرآنَ ؛ فَإنّه إمامُكَ. ۵۳

۳۶.ـ به اميرمؤمنان به گاه فرستادنش به مأموريت ـ: من تو را در حالى مى فرستم كه خود نياز بيشترى به تو دارم، پس (اداى) حقّى را به فردا ميفكن كه خداى متعال براى هر روز كارى را قرار داده است، نزد مردم حاضر شو و افتاده را بر بزرگ و ناتوان را بر زورمند و زنان را بر مردان مقدم بدار و كسى را كه در كارت بر تو چيره شود نزد خود مياور و با قرآن مشورت كن كه پيشواى توست.

۳۷.وقالَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: الإيمانُ مَعرِفةٌ بِالقَلبِ، وإقرارٌ بِاللِّسانِ، وعَمَلٌ بالأركانِ. ۵۴

۳۷.اميرمؤمنان مى گويد: پيامبر خدا گفت: ايمان، شناخت با دل و اقرار با زبان و عمل با اعضا است.

۳۸.كَرَمُ الرَّجُلِ دينُهُ، ومُرُوَّتُه عَقلُهُ، وحَسَبُهُ عَمَلُه. ۵۵

۳۸.كرامت مرد، دينش و مروّتش، عقل وى و تبارش، عمل اوست.

۳۹.شِفاءُ العِيّ السُّؤالُ، وطاعةُ النِّساءِ نَدامةٌ. ۵۶

۳۹.درمان درمانده، پرسش و طاعت [نسنجيده] زنان موجب پشيمانى است.

۴۰.ما أعَزَّ (اللّهُ) بِجَهلٍ قَطُّ، ولا أذَلَّ بِعِلمٍ قَطُّ. ۵۷

۴۰.خدا هيچ كس را با جهل، عزيز و با علم، ذليل نكرده است.

۴۱.مَن وَعَدَهُ اللّهُ عزّوجلّ ثوابا فَهُوَ مُنجِزُهُ، ومَن أوعَدَهُ عِقابا عَلَى عَمَلِهِ فَهُوَ فيهِ بِالخِيارِ. ۵۸

۴۱.خداى عزّ و جلّ هركس را وعده پاداش دهد، حتماً به آن وفا مى كند و هركس را بر عملش وعده كيفر دهد، در اجراى آن مختار است.

۴۲.إنّ اللّهَ تعالَى يُبغِضُ البَخيلَ في حَياتِهِ، والسَّخيَّ بَعدَ مَوتِهِ. ۵۹

۴۲.خداى متعال از كسى كه در زندگيش بخل مى ورزد و به هنگام مرگش به اين و آن مى بخشد، نفرت دارد.

۴۳.حُسنُ الظَّنِّ بِاللّهِ مِن عِبادةِ اللّهِ. ۶۰

۴۳.خوش گمانى به خداوند، گونه اى عبادت خداست.

۴۴.تَهادَوا تَزدادوا حُبّا، وهاجِروا تُوَرِّثوا أبناءَكُم مَجدا، وأقيلوا الكِرامَ عَثَراتِهِم. ۶۱

۴۴.به يكديگر هديه دهيد تا محبّت تان به هم بيشتر شود و هجرت كنيد تا براى فرزندانتان، مجد و شكوه به جاى نهيد و از لغزشهاى كريمان درگذريد.

۴۵.ادعوا اللّهَ وأنتم موقِنونَ بالإجابةِ، واعملوا أنّ اللّهَ تعالى لا يَسمَعُ دعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ لاهٍ. ۶۲

۴۵.خدا را بخوانيد و به اجابتش يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداى متعال، دعاى دل غافل سرگرم به چيزى ديگر را نمى شنود.

۴۶.الصَّمتُ حُكمٌ وقليلٌ فاعِلُه، ومَن كانَ كلامُهُ فيما لا يَعنيهِ كَثُرَت خَطاياهُ. ۶۳

۴۶.سكوت، حكمت است و رعايت كننده اش كم و آن كه بيهوده گويد، خطاهايش فراوان شود.

۴۷.لجابرٍ: إنّ هذا الدينَ لَمَتينٌ، فأوغِل فيهِ برِفقٍ، ولا تُبَغِّض إلى نفسِكَ عِبادةَ اللّهِ ؛ فإنّ المُنبَتَّ ۶۴ لا أرضاً قَطَعَ، ولا ظهراً أبقى، فاحرِث حَرثَ مَن يَظُنُّ أنَّه لا يَموتُ إلّا هَرَماً، واعمَل عَمَلَ مَن يخافُ أن يَموتَ غداً. ۶۵

۴۷.پيامبر به جابر گفت: اين دين، استوار است پس به نرمى در آن در آى و عبادت خدا را مبغوض خود مگردان كه تندروى عجول نه راهى را پشت سر و نه مركبى را سالم مى نهد، پس مانند كسى كه در پيرى مى ميرد، كشت و زرع كن و در كار آخرت چون كسى كه بيم مردن فردا را دارد عمل كن.

۴۸.المجالِسُ ثَلاثةٌ: غانِمٌ وسالِمٌ، وشاجِبٌ ؛ فأمّا الغانِمُ فَالذي يذكُرُ اللّهَ تعالى، وأمّا السالِمُ فالَّذي يَسكُتُ، وأمّا الشاجِبُ فَالَّذي يَخوضُ في الباطِلِ. ۶۶

۴۸.مجلس ها سه گونه اند: غنيمت و سلامت و هلاكت. اما مجلس غنيمت، آن است كه خداى متعال ياد شود ومجلس سلامت، مجلس سكوت است و مجلس هلاكت، مجلسى كه در باطل فرو رود.

۴۹.خَيرُ جُلَسائكُم مَن يُذَكِّرُ اللّهَ تعالى رؤيتُه، والجَليسُ الصالِحُ خَيرٌ من الوَحدةِ، والوَحدةُ خَيرٌ مِن جَليسِ السُّوء، وإملاءُ الخَيرِ خَيرٌ مِن السُّكوتِ والسُّكوتُ خَيرٌ مِن إملاء الشَّرِّ. ۶۷

۴۹.بهترين همنشين شما كسى است كه ديدارش، خداى متعال را به ياد شما آورد و همنشين شايسته، بهتر از تنهايى و تنهايى بهتر از همنشين بد است و نيك گفتن، نيكوتر از سكوت و سكوت، نيكوتر از بدگويى است.

۵۰.الأمَلُ رَحمةٌ لِاُمَّتي، ولَولا الأمَلُ ما أرضعَت اُمٌّ ولَداً، ولا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا. ۶۸

۵۰.آرزو، رحمتى بر امّت من است و اگر آرزو نبود نه مادرى فرزندش را شير مى داد و نه باغبانى، نهالى مى نشاند.

۵۱.لِعِمرانَ بن الحُصَينِ ـ وقَد أخَذَ طَرَفَ عِمامَتِهِ ـ فقالَ: يا عمرانُ، إنّ اللّهَ يُحِبُّ الإنفاقَ ويُبغِضُ الإقتارَ، فأنفِق وأطعِم، ولاتصبر صبراً ۶۹ ؛ فيَعسُرَ عَلَيكَ الطَّلَبُ، واعلم أنّ اللّهَ يُحِبّ النَّظَرَ الناقِدَ عِندَ مَجيءِ الشُّبُهاتِ، ويُحِبُّ السَّماحةَ ولَو عَلى تَمراتٍ، ويُحِبُّ الشَّجاعةَ ولَو على قَتلِ حَيَّةٍ. ۷۰

۵۱.پيامبر صلى الله عليه و آله به عمران بن حصين كه سر عمامه اش را گرفته بود گفت: اى عمران، خداوند هزينه كردن را دوست مى دارد و سختگيرى را دشمن، پس هزينه كن و بخوران و آن اندازه صبر مكن ۷۱ تا كسب و جستجو بر تو مشكل آيد و بدان كه خداوند انسان دقيق و نقّاد را هنگام درآمدن شبهه ها دوست دارد (ولى) بخشندگى را هر چند با دانه هايى خرما و شجاعت را هرچند بر كشتن مارى، نيز دوست مى دارد.

۵۲.اِتَّقِ المَحارِمَ تَكُن أعبَدَ الناسِ، وأرضَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَكَ تَكُن أغنى الناسِ، وأحسِن إلى جارِكَ تَكُن مؤمنا، وأحِبَّ للناسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ تَكُن مُسلِما، ولا تُكثِرِ الضَّحِكَ ؛ فَإنّ كَثرةَ الضَّحِكَ تُميتُ القَلبَ. ۷۲

۵۲.از حرام ها بپرهيز تا عابدترين مردم باشى و به آنچه خداوند قسمتت كرده راضى باش تا بى نيازترين مردم باشى و به همسايه ات نيكى كن تا باايمان باشى وآنچه براى خود دوست دارى براى مردم هم دوست داشته باش تا مسلمان باشى و بسيار مخند كه خنده بسيار، دل را مى ميراند.

۵۳.إنّ هذهِ الأخلاقَ منائحُ مِنَ اللّهِ ؛ فإذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا مَنَحَهُ خُلقاً حَسَناً وإذا أبغَضَ عبداً مَنحَهُ خُلقاً سَيِّئاً. ۷۳

۵۳.اين خوى ها، عطيه هاى الهى است، چون خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، خوى خوشى به او به عطا مى كند و چون از بنده اى نفرت داشته باشد، خوى زشتى نصيبش مى سازد.

۵۴.مَن فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنَ الخَيرِ فَليَنتَهِزهُ ؛ فَإنّه لا يَدري مَتى يُغلَقُ عَلَيهِ. ۷۴

۵۴.هركس درى از نيكى به رويش گشوده مى شود آن را مغتنم شمارد، زيرا نمى داند كى بر او بسته مى گردد.

۵۵.ما أحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقةَ إلّا أحسَنَ اللّهُ الخِلافةَ عَلَى بَرَكَتِهِ. ۷۵

۵۵.هيچ بنده اى صدقه خوبى نداد، جز آن كه خداوند بهتر و بيشتر از آن را به او عوض داد.

۵۶.ما استودَعَ اللّهُ عَبداً عَقلاً إلّا استَنقَذَهُ بِهِ يَوماً. ۷۶

۵۶.خداوند عقلى نزد بنده اى به وديعت ننهاد جز آن كه روزگارى او را با آن نجات داد.

۵۷.في حَجّةِ الوَداعِ: المؤمِنُ مَن آمَنَهُ الناسُ عَلَى أموالِهِم وأنفُسِهِم، والمُسلِمُ الَّذي سَلِمَ الناسُ مِن لِسانِهِ ويَدِهِ، والمُجاهِدُ مَن جاهَدَ نَفسَهُ في طاعةِ اللّهِ تَعالى، والمهاجِرُ من هَجَرَ الخَطايا والذُّنوبَ. ۷۷

۵۷.پيامبردر حجه الوداع فرمود: مؤمن كسى است كه مردم او را بر دارايى ها و جانهاى خود امين بدانند و مسلمان كسى است كه مردم از زبان و دستش به سلامت باشند و مجاهد، كسى است كه در راه اطاعت خداى متعال، با نفس خود بجنگد و مهاجر كسى است كه خطا و گناه را ترك كند.

۵۸.تُنكَحُ المَرأةُ لِجمالِها ومالِها ودينِها وحَسَبِها ؛ فَعَلَيكَ بِذاتِ الدِّينِ تَرِبَت يَداك ۷۸ ! ۷۹

۵۸.با زن به خاطر زيبايى و دارايى و دين و تبارش ازدواج مى شود؛ و تو هميشه در پى زن ديندار باش؛ دستانت تهى باد ۸۰.

۵۹.إنّ مِن قَلبِ ابنِ آدمَ في كلّ وادٍ شُعبةً، فَمَن اتَّبَع قَلبُهُ بِذلِكَ الشعبِ لَم يُبالِ اللّهُ في أيِّ وادٍ أهلكَهُ، ومَن يتوكَّل عَلَى اللّهِ كَفاهُ تِلكَ الشُّعَبَ. ۸۱

۵۹.دل آدمى به هر سو روان مى گردد، پس هركس در پى خواهش هاى دل برود، خداوند اهميتى نمى دهد كه در كجا او را هلاك كند و هركس كه بر خدا توكلّ كند، خدا او را از اين خيال ها آسوده خاطر كند.

۶۰.إنّما الاُمورُ ثَلاثةٌ: أمرٌ استَبانَ لَكَ رُشدُهُ فاتَّبِعهُ، وأمرٌ تبَيَّنَ لَكَ غَيُّهُ فاجتَنِبهُ، وأمرٌ اختَلَفَ عَلَيكَ وأشكَلَ فَكِلهُ إلى عالِمِهِ. ۸۲

۶۰.كارها سه گونه اند: كارى كه درستى اش بر تو روشن است، پس در پى آن برو و كارى كه نادرستى اش براى تو آشكار است، پس از آن بپرهيز و كارى كه نامشخص و شبهه ناك است، پس آن را به داناى آن واگذار.

۶۱.مَن أُعطِيَ أربَعَ خِصالٍ فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا والآخِرةِ: قَلبٌ شاكِرٌ، ولسانٌ ذاكِرٌ، وبَدَنٌ صابِرٌ، وزوجةٌ صالِحةٌ. ۸۳

۶۱.چهار ويژگى است كه به هركس عطا شود، خير دنيا و آخرت به او عطا گشته است: دلى سپاسگزار و زبانى مشغول به ذكر و بدنى شكيبا و همسرى شايسته.

۶۲.من خافَ أدلَجَ ۸۴، ومَن أدلَجَ بَلَغَ المنزِلَ. ۸۵

۶۲.هر كه ترسد، شب نيز راه برود و هركه شب برود، به منزل رسد.

۶۳.لأميرِ المؤمِنينَ عليه السلام: يا عَليُّ، إنّ مِنَ اليقين أن لا تُرضيَ بسَخَطِ اللّهِ أحَدا، ولا تَحمَدَ أحداً على ما آتاكَ اللّهُ (ولا تَذُمَّ أحَداً على ما ابتَلاهُ اللّهُ)، ولا تَذُمَّ أحداً عَلَى ما لَم يؤتِكَ ؛ فإنّ الرِّزقَ لا يَجرُّه حِرصُ حَريصٍ، ولا يَصرِفُهُ كَراهةُ كارِهٍ. يا عَليُّ لا فقرَ أشدُّ مِنَ الجَهلِ. ۸۶

۶۳.پيامبر اكرم به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: از [آثار] يقين است كه با ناخشنودى خدا، كسى را خشنود نسازى و در آنچه خدا به تو داده، كس ديگرى را نستايى و كسى را در آنچه خدا برايش پيش آورده، مكوبى و كسى را در آنچه خدا به تو نداده، نكوهش مكنى كه نه حرص حريص روزى را مى كشاند و نه ناپسند داشتن كسى، آن را مى راند. اى على، هيچ فقرى سخت تر، از نادانى نيست.

۶۴.مَن عامَلَ الناسَ فَلَم يَظلِمهُم، وحدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم، ووَعَدَهُم فَلَم يُخلِفهُم، فَهُوَ مِمَّن كَمُلَت مُرُوَّتهُ، وظَهَرَت عَدالَتُه ووَجَبَت أُخُوّتهُ وحَرُمَت غيبَتُه. ۸۷

۶۴.هركس در معامله با مردم بدانان ستم نكند و در گفتگو، به آنان دروغ نگويد و وعده هايش را به آنان، عملى كند، از جرگه كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش ظاهر و برادرى با او واجب و غيبتش حرام گشته است.

۶۵.مُجالَسَةُ أهلِ الدِّينِ شَرَفُ الدُّنيا والآخِرةِ، ومُشاوَرةُ العاقِلِ مِنَ الرِّجالِ تَوفيقٌ مِنَ اللّهِ تعالى، وإذا أشارَ عَلَيكَ العاقِلُ فَإيّاكَ والخِلافَ ؛ فإنّ في ذلك الهلاكَ. ۸۸

۶۵.همنشينى با دينداران، شرف دنيا و آخرت است و مشورت با مردان عاقل، توفيقى از جانب خداى متعال است. و چون انسان عاقل نظرش را به تو گفت، مبادا مخالفت كنى كه به هلاكت مى افتى.

۶۶.كَرَمُ الرَّجُلِ دينُهُ، ومُرُوَّتُه عَقلُهُ، وجَمالُهُ ظَرَفُهُ، وحَسَبُهُ خُلقُهُ. ۸۹

۶۶.كرامت مرد، دين او؛ مروّت او، عقل او؛ زيبايى وى، ظرافتش و تبارش، خوى اوست.

۶۷.وعادَ رسولُ اللّهَ صلى الله عليه و آله مَريضاً من الأنصار، فلمّا أرادَ الانصرافَ أقبلَ عليه فقال صلى الله عليه و آله: جَعَلَ اللّهُ ما مَضَى كَفّارةً وأجراً، وما بَقِيَ عافِيةً وشُكراً. ۹۰

۶۷.پيامبر خدا به عيادت مردى از انصار رفت، چون خواست بازگردد، به او روى نمود و گفت: خداوند آنچه را كه گذشت، كفّاره گناهان و پاداشت قرار دهد و آنچه را كه مانده، عافيت و شكر.

۶۸.انظُر إلى مَن تَحتَك، ولا تنظُر إلى مَن فَوقَك، يَطيبُ ۹۱ عَيشُكَ. ۹۲

۶۸.به فرودست خود بنگر و به فرادست خود منگر تا زندگى ات آسوده و پاكيزه باشد.

۶۹.ليسَ بِمؤمِنٍ مَن باتَ شَبعانَ رَيّانَ، وجارُهُ جائعٌ ظَمآنُ. ۹۳

۶۹.آن كه شب سير و سيراب بخوابد و همسايه اش، گرسنه و تشنه باشد، مسلمان نيست.

۷۰.ليسَ مِنّا مَن لَم يُوَقِّر كَبيرَنا، ويرحَم صَغيرَنا، ويُجِلُّ عالِمَنا. ۹۴

۷۰.آن كه بزرگ ما را احترام و به كوچكمان، رحم نكند و عالممان را بزرگ نشمارد، از جرگه ما نيست.

۷۱.انظُر ما تَكرَهُ أن يُتَحدَّثَ بِهِ عَنكَ، فَلا تعمَل بِهِ إذا خَلَوتَ. ۹۵

۷۱.ببين چه چيز را دوست ندارى درباره تو بگويند، پس چون تنها شدى آن را مكن.

۷۲.حَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ، وداوُوا مَرضاكُم بالصَّدَقَةِ وأعِدّوا لِلبَلاءِ الدُّعاءَ. ۹۶

۷۲.دارايى هايتان را با پرداخت زكات حفظ كنيد و بيمارانتان را با صدقه دادن مداوا كنيد و دعا را براى بلا بيندوزيد.

۷۳.مَن أخرَجَهُ اللّهُ عزّوجلّ مِن ذُلِّ المَعاصي إلى عِزّ التَّقوى أغناهُ بِلا مالٍ، وأعَزَّهُ بِلا عَشيرةٍ، وآنسَهُ بِلا شرفٍ ومَن زَهِدَ في الدُّنيا ثَبَّتَ اللّهُ تعالى الحِكمةَ في قَلبِهِ، وأنطَقَ بِها لِسانَهُ، وبَصَّرَهُ داءَها ودواءَها وعُيوبَها. ۹۷

۷۳.خداى عزيز و بزرگ هركس را از خوارى نافرمانى به سوى عزّت تقوا بيرون ببرد، او را بدون مال، بى نياز كرده و بدون خويشاوند، عزّت بخشيده و بدون انيس و مونس از تنهايى به درآورده است. و هركس به دنيا بى رغبت شود، خداوند متعال، حكمت را در دلش استوار و زبانش را به آن گويا سازد و درد و دوايش و نيز عيبهايش را به او بنمايد.

۷۴.التَّحَدُّثُ بِنِعمةِ اللّهِ شُكرٌ، وتَركُها كُفرٌ، ومَن لَم يَشكُرِ القَليلَ لَم يَشكُرِ الكَثيرَ، ومَن لَم يشكُرِ الناسَ لَم يَشكُرِ اللّهَ عزَّوجلَّ، والجَماعةُ رَحمةٌ [و] الفُرقةُ عَذابٌ. ۹۸

۷۴.بازگويى نعمت خدا، گونه اى سپاسگزارى و وانهادن آن، ناسپاسى است و هركس اندك را سپاس نگزارد، زياد را هم سپاس نگزارد و هركس، مردم را سپاس نگزارد، خداى عزيز و بزرگ را نيز سپاس نگزارد؛ و جماعت و با هم بودن، رحمت است و تفرقه عذاب.

۷۵.اكفُلوا لي سِتّةً، أكفُل لَكُم بِالجَنّةِ: إذا تَحَدَّثَ أحَدُكُم فَلا يَكذِب، وإذا وَعَدَ فلا يُخلِف، وإذا اؤتُمِنَ فَلا يَخُن، غُضُّوا أبصارَكُم، وكُفُّوا أيديَكُم، واحفَظوا فُروجَكُم. ۹۹

۷۵.شش چيز را برايم به عهده بگيريد تا بهشت را برايتان به عهده بگيرم: هرگاه كسى از شما سخن مى گويد، دروغ نگويد، و چون وعده مى دهد، خلف وعده و چون امانتى به او سپرده مى شود، خيانت نكند. چشم هايتان را فرو بخوابانيد و [از آزار] دست بداريد و پاكدامن باشيد.

۷۶.إنّ العَفوَ لا يَزيدُ العَبدَ إلّا عِزّا، وإنّ التواضُعَ لا يَزيدُ العبدَ إلّا رِفعةً، وإنّ الصَّدقةَ لا تَزيدُ المالَ إلّا نَماءً. ۱۰۰

۷۶.گذشت، جز بر عزّت انسان نمى افزايد و فروتنى جز بر سربلندى او و صدقه جز بر افزونى مال.

۷۷.لا تَلتَمِسوا الرِّزقَ مِمَّنِ اكتَسَبَهُ من ألسِنةِ المَوازينِ ورؤوسِ المَكاييلِ، ولكِن مِن عِندِ مَن فُتِحَت عَلَيهِ الدُّنيا. ۱۰۱

۷۷.روزى را از كسى مخواهيد كه آن را با سنگ و ترازو به دست آورده است، بلكه از كسى بخواهيد كه دنيا به رويش گشوده است.

۷۸.أطِلِ الصَّمتَ، وأكثِر الفِكرَ، وأقِلّ الضَّحِكَ ؛ فإنّ كَثرَةَ الضَّحِكِ مَفسَدةٌ لِلقَلبِ. ۱۰۲

۷۸.سكوت را به درازا بكش و بسيار بينديش و خنده را كم كن كه خنده بسيار، مايه تباهى دل است.

۷۹.لا خَيرَ في عَيشٍ إلّا لِرَجُلَينِ: عالِمٍ ناطِقٍ، أو مُتَكَلِّمٍ واعٍ. ۱۰۳

۷۹.هيچ خيرى در زندگى نيست، جز براى دو نفر: عالمى سخنور يا سخنورى پذيرنده. ۱۰۴

۸۰.لا كَبيرةَ معَ الاِستِغفارِ، ولا صَغيرةَ مع الإصرارِ. ۱۰۵

۸۰.[گناه]، با استغفار كبيره نمى ماند و با پافشارى و تكرار، صغيره.

۸۱.إنّ لِلقلوبِ صَدأً كَصَدأً النُّحاسِ ؛ فاجلُوها بالِاستِغفارِ. ۱۰۶

۸۱.دلها نيز همچون مس، زنگار مى گيرند، پس آنها را با استغفار جلا دهيد.

۸۲.وقالَ الإمامُ الزَّكِيُّ أبو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ بنُ عَليٍّ عليهماالسلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: دَع ما يَريبُكَ إلى ما لا يَريبُك ؛ فَإنّ الحَقَّ طُمَأنينةٌ، والكَذِبَ ريبةٌ، ولن تَجِدَ فَقدَ شيءٍ تَركتَهُ للّهِِ تَعالى. ۱۰۷

۸۲.امام پاك، ابو محمّد حسن بن على عليه السلام مى گويد: شنيدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: آنچه تو را به شكّ مى اندازد وابنه و به سوى آنچه تو را به شكّ نمى اندازد برو كه حقيقت با آرامش، و دروغ با ترديد همراه است و هيچ گاه آنچه را براى خداى متعال وانهاده اى، مفقود نيابى.

۸۳.شَرُّ ما في الرَّجُل شُحٌّ هالِعٌ ۱۰۸، أو جُبنٌ خالِعٌ. ۱۰۹۱۱۰

۸۳.بدترين چيزى كه در انسان هست، حرص بى تاب كُننده يا ترس از جا به در برنده است.

۸۴.الزُّهدُ لَيسَ بِتَحريمِ الحَلالِ أو إضاعةِ المالِ، ولكِن تَكونُ بِما عِندَ اللّهِ أوثَقَ مِنكَ بِما عِندكَ. ۱۱۱

۸۴.زهد، حرام كردن حلال يا تباه نمودن مال نيست، بلكه آن است كه اعتمادت به آنچه نزد خداست بيشتر از آنچه كه نزد توست باشد.

۸۵.إذا سألَ اللّهَ تعالى أحَدُكُم فَليُكثِر ؛ فإنّما يَسألُ جَواداً يَجودُ إذا استُجدِيَ، ويُجيبُ إذا دُعِيَ. ۱۱۲

۸۵.هرگاه يكى از شما، چيزى از خداى متعال خواست، فراوان بخواهد كه از بخشنده اى، خواسته است كه چون از او بخواهند ببخشد و چون او را بخوانند، اجابت نمايد.

۸۶.خَلّتانِ لا تَجتَمِعانِ في مؤمِنٍ: البُخلُ، وسوءُ الظَّنِّ. ۱۱۳

۸۶.دو خصلت در مؤمن گرد نمى آيند: بخل و بدگمانى.

۸۷.إيّاكُم ومُحَقَّراتِ الذُّنوبِ ! فَإنَّ لَها مِنَ اللّهِ طالِباً. ۱۱۴

۸۷.از گناهان خُرد بپرهيزيد كه خداوند به دنبال آنهاست.

۸۸.خَيرُكُمُ الدافِعُ عَن عَشيرَتِهِ ما لَم يأثَم. ۱۱۵

۸۸.بهترينِ شما، مدافع از خويشان خويش است تا آنگاه كه به گناه نيفتد.

۸۹.مَن سألَكُم فأعطوهُ، ومَنِ استعاذَ بِكُم فَأعيذوهُ، ومَن دعاكُم بِاللّهِ فَأجيبوهُ، ومَن أتى إليكُم معروفاً فَكافئوهُ، فإن لَم تَجِدوا فأثنوا عَلَيه حَتّى تَعلَموا أنّكُم قَد كافأتُموهُ. ۱۱۶

۸۹.هر كس از شما خواست، عطايش كنيد و هركس به شما پناه برد، پناهش دهيد و هركس شما را[با سوگند]به خدا دعوت كرد، اجابتش كنيد و هركس به شما نيكى كرد، جبران نماييد و اگر چيزى نداشتيد، او را آن قدر بستاييد تا آنجا كه بدانيد جبران كرده ايد.

۹۰.المؤمِنُ مَألَفَةٌ، ولا خَيرَ في مَن لا يألَفُ ولا يؤلَفُ. ۱۱۷

۹۰.مؤمن الفت مى گيرد و در كسى كه نه الفت مى گيرد و نه با او الفت مى گيرند، خيرى نيست.

۹۱.ما ضَلَّ قَومٌ حَتّى يُعطوا الجَدَلَ، ويَمنَعوا العَمَلَ. ۱۱۸

۹۱.قومى گمراه نشد مگر آنكه[پيشتر] دچار كشمكش و بى عملى گشت.

۹۲.لِبَعضِ أصحابِهِ: اُوصيكَ بِتَقَوى اللّهِ، وصِدقِ الحَديثِ، والوفاءِ بِالعَهدِ، وأداءِ الأمانةِ، وتَركِ الخِيانةِ، وحِفظِ الجارِ، ورَحمةِ اليَتيمِ، ولينِ الكَلامِ، ولُزومِ الإيمانِ، والتَّفَقُّهِ بِالقرآن، وخَفضِ الجَناحِ. وأنهاكَ أن تَكيدَ مُسلِماً، أو تُكذِّبَ صادقاً، أو تُطيعَ آثِماً، أو تعصيَ إماماً عادلاً. واُوصيكَ بِذِكرِ اللّهِ تعالى عِندَ كُلِّ حَجَرٍ ومدَر ۱۱۹ ، وأن تُحدِثَ لكُلِّ ذَنبٍ تَوبةٍ ؛ السِّرُّ بالسِّرِّ، والعَلانِيةُ بالعَلانِيةِ. ۱۲۰

۹۲.پيامبر به يكى از يارانش فرمود: تو را به تقواى الهى و راستگويى و وفاى به پيمان و اداى امانت و وانهادن خيانت و همسايه دارى و يتيم نوازى و نرمگويى و همراهى ايمان و تدبّر در قرآن و فروتنى سفارش مى كنم و از حيله گرى با مسلمان و دروغ گفتن به راستگويان و اطاعت از گنهكار و يا نافرمانى از پيشواى درستكار باز مى دارم؛ و تو را به ذكر خداى متعال، هميشه و همه جا سفارش مى كنم و نيز توبه براى هر گناه، براى گناه نهان توبه نهان، و براى گناه آشكار، توبه آشكار.

۹۳.وَيلٌ لِلَّذينَ يَجْتَنِبُونَ ۱۲۱ الدُّنيا بِالدِّينِ، يَلبَسونَ لِلنَّاسِ جُلودَ الضَّأنِ مِن لينٍ، ألسِنَتُهم أحلى مِنَ العَسَل، وقُلوبُهُم قُلوبُ الذِّئابِ، يَقولُ اللّهُ تعالى: أَفَبِي يَغتَرُّونَ أم عَلَيَّ يَجتَرِؤُونَ فَوَعزَّتي لأبعثَنَّ عَلى اُولئك فِتنةً تَذَرُ الحَليمَ مِنهُم حيرانَ. ۱۲۲

۹۳.واى بر كسانى كه دنيا را به وسيله دين به سوى خود مى كشند. براى مردم لباس ميش مى پوشند و زبانشان شيرين تر از عسل، اما دلهايشان دل گرگ است. خداوند متعال مى فرمايد: مرا فريب مى دهند يا بر من گستاخى مى كنند؟! به عزّتم سوگند فتنه اى بر آنان برانگيزم كه دانايشان در آن حيران ماند.

۹۴.وكَتَبَ صلى الله عليه و آله إلى بَعضِ أصحابِهِ يُعَزّيهِ: أمّا بَعدُ، فَعَظَّمَ اللّهُ جَلَّ اسمُهُ لكَ الأجرَ، وألهَمَكَ الصَّبرَ، ورَزَقَنا وإيّاكَ الشُّكرَ، إنّ أنفُسَنا وأموالَنا وأهلينا مِن مواهِبِ اللّهِ الهَنيئةِ، وعَواريهِ المسترَدّةِ، نَتَمَتَّعُ بِها إلى أجَلٍ مَعدودٍ، ويَقبِضُها لِوَقتٍ مَعلومٍ، وقَد جعلَ اللّهُ تعالى عَلَينا الشُّكرَ إذا أعطى، والصَّبرَ إذا ابتَلى. وقَد كان ابنُكَ مِن مواهِبِ اللّهِ تَعالى مَتَّعَكَ بِهِ في غِبطةٍ وسُرورٍ، وقَبَضَهُ مِنكَ بِأجرٍ مَذخورٍ إن صبَرتَ واحتسبتَ ؛ فلا تَجمَعَنَّ عَلَيكَ أن يُحبِطَ جَزَعُكَ أجرَكَ، وأن تندَمَ غَداً عَلى ثَوابِ مُصيبَتِكَ ؛ فإنَّكَ لو قَدِمتَ عَلى ثَوابِها عَلِمتَ أنَّ المُصيبةَ قَد قَصُرَت عَنها، واعلم أنّ الجَزَع لايَرُدُّ فائتاً، ولا يَدفَعُ حُزنٌ قَضاءَ اللّهِ، فَليُذهِب أسَفَكَ ما هو نازلٌ بِكَ، فَكأن قَد ۱۲۳. والسَّلامُ. ۱۲۴

۹۴.پيامبر صلى الله عليه و آله در تسليت دادن به يكى از يارانش چنين نوشت: اما بعد، خداوند والا نام، پاداشت را بزرگ بدارد و به تو صبر، و به ما و تو شكر عطا نمايد. جان ها و دارايى ها و خانواده ما از موهبت هاى مبارك خداوند است و همه عاريه هايى بازگردنده؛ ما مدتى معيّن از آنها بهره مى گيريم و او آنها را در وقتى مشخص مى گيرد و خداوند متعال وظيفه ما را شكر به هنگام عطا و صبر به گاه بلا قرار داده است؛ پسر تو نيز از موهبت هاى خداى متعال بود كه تو را با شادى و سرور از او بهره مند ساخت و در برابر پاداشى اندوخته شده از تو گرفت، اگر صبر كنى و به حساب خدا نهى. پس مبادا كه بى تابى پاداشت را تباه كند و فردا بر از دست دادن پاداش مصيبت پشيمان شوى كه اگر بر پاداش آن درآيى، بدانى كه مصيبتت در برابر آن اندك بوده است و بدان كه بى تابى، از دست رفته را باز نياورد و اندوه، تقدير الهى را نمى راند. بى گمان پاداش بر تو فرود مى آيد، پس غم مخور والسلام.

۹۵.الشَّهوةُ داءٌ، وعِصيانُها دَواءٌ. ۱۲۵

۹۵.شهوت، بيمارى است و نافرمانيش، دواى آن.

۹۶.الحَياءُ نِظامُ الإيمانِ. ۱۲۶

۹۶.حيا، رشته نگهدارنده دين است.

۹۷.ما مِن ذَنبٍ إلّا ولَهُ عِندَ اللّهِ توبةٌ، إلّا ما كانَ مِن سَيِّئ الخُلُقِ ؛ فَإنّه لا يَتوبُ مِن ذَنبٍ إلّا وَقَعَ فيما هُوَ شَرٌّ مِنهُ. ۱۲۷

۹۷.هيچ گناهى نيست جز آن كه نزد خداوند توبه اى دارد، مگر بداخلاق كه از گناهى توبه نمى كند جز آن كه در بدتر از آن مى افتد.

۹۸.اُوصيكَ بِالدُّعاءِ ؛ فَإنَّ مَعَهُ حُسنَ الإجابةِ، وعَلَيكَ بالشُّكرِ ؛ فإنَّ مَعَ الشُّكرِ الزِّيادةَ، وإيّاكَ أن تُبغِضَ أحداً أو تُعينَ عَلَيهِ، وأنهاكَ عن البَغي ؛ فإنَّ مَن بُغيَ عَلَيهِ ليَنصُرَنَّهُ اللّهُ. ۱۲۸

۹۸.تو را به دعا سفارش مى كنم كه اجابتى نيكو را به همراه دارد و نيز به سپاسگزارى كه با فراوانى همراه است و مبادا كه كسى را دشمن بدارى يا عليه او يارى دهى و تو را از تجاوز باز مى دارم كه خدا ياور مظلومان است.

۹۹.الاقتِصادُ في النَّفَقةِ نِصفُ العَيشِ، والتَّودُّدُ إلى الناس نِصفُ العَقلِ، وحُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ. ۱۲۹

۹۹.ميانه روى در هزينه، نيمى از زندگى و دوستى با مردم، نيمى از عقل و پرسش نيكو، نيمى از علم است.

۱۰۰.خَيرُ شَبابِكم مَن تَشبَّهَ بالشُّيوخِ، وشَرُّ شُيوخِكُم مَن تَشَبَّهَ بِالشَّبابِ. ۱۳۰

۱۰۰.بهترين جوانان شما كسى است كه به پيران شبيه باشد و بدترين پيران شما كسى است كه به جوانان شبيه باشد.

۱۰۱.كَم مِن أشعَثَ أغبَرَ ذي طِمرَينِ ۱۳۱ قد تَمزّقَا على مَنكِبَيهِ، يَتَخَلَّلُ الزُّقاقَ ۱۳۲ ويَجتازُ الأسواقَ لايؤبَهُ ۱۳۳ لَهُ، لَو أقسَمَ عَلَى اللّهِ لأبَرَّهُ كَعَمّارٍ، وخَبّابٍ. ۱۳۴

۱۰۱.بسى ژوليده موى غبارآلود جامه از شانه دريده كه در ميان كوچه ها مى رود و از بازارها رد مى شود بى آن كه به او توجهى شود، اما اگر خدا را سوگند دهد، اجابتش مى كند، مانند عمّار ۱۳۵ و خبّاب ۱۳۶.

۱۰۲.اعرِفوا الحَقَّ لِمَن عَرَفَهُ لَكُم وَضيعاً أو رَفيعاً، يَسِّروا ولا تُعَسِّروا، وإذا غَضِبَ أحدُكُم فَليَجلِس. ۱۳۷

۱۰۲.هركس حقّ شما را پاس مى دارد، حقّش را پاس داريد، فرودست باشد يا فرادست، آسان گيريد و سخت نگيريد و چون به خشم در آمديد بنشينيد.

۱۰۳.لا يوسَّعُ المَجلِسُ إلّا لَثلاثةٍ: لِذي سِنٍّ لِسِنِّهِ، ولِذي عِلمٍ لِعِلمِهِ، ولِذي سُلطانٍ لِسُلطانِهِ. ۱۳۸

۱۰۳.مجلس را جز براى سه نفر نگشايند: سالمند به خاطر سنّش، دانشمند به خاطر علمش و قدرتمند به خاطر قدرتش.

۱۰۴.ارحَموا عَزيزَ قَومٍ ذَلَّ، وَغَنِيَّ قَومٍ افتَقَرَ، وَعالِماً يَتَلاعَبُ بِهِ الجُهّالُ. ۱۳۹

۱۰۴.به سه كس رحم آوريد: عزيز قومى كه خوار شده و توانگر قومى كه تهيدست گشته و دانايى كه نادانان او را به بازى گرفته اند.

۱۰۵.الغَنَمُ سَمنُها مَعاشٌ، وصوفُها رِياشٌ ۱۴۰. ۱۴۱

۱۰۵.چربى گوسفند، مايه زندگى و پشمش دستمايه ريسندگى است.

۱۰۶.لِجريرِ بنِ عبدِ اللّهِ البَجَليّ: إنّي أُحَذِّرُكَ الدُّنيا، وحلاوةَ رَضاعِها، ومَرارةَ فِطامِها. ثمّ قالَ: يا جريرُ، أينَ تَنزِلونَ؟ قالَ: في أكنافِ بِيشة ۱۴۲، بَينَ سَلَمٍ ۱۴۳ وأراكٍ ۱۴۴ وَسَهلٍ وَدكداكٍ ۱۴۵، شِتاؤنا رَبيعٌ وماؤُنا يَميعُ، لا يُقامُ ماتِحُها، ولا يَعزُبُ سارِحُها، ولا يُحبَسُ صاحِبُها. فقال صلى الله عليه و آله: ألا إنّ خيرَ الماءِ الشَّبَمُ ۱۴۶، وخيرُ المالِ الغَنَمُ، وخيرُ المَرعى الأراكُ والسَّلَمُ، إذا أخلَفَ كانَ لَجيناً ۱۴۷، وإذا سَقَطَ كانَ دَريناً ۱۴۸، وإذا أُكِلَ كانَ لَبيناً. ۱۴۹ قالَ بَعضُهُم: يُروى «السّنم» بِالسينِ غيرِ المُعجَمةِ ونونٍ ؛ مَعناهُ ماءٌ جارٍ عَلى وَجهِ الأرضِ، وكُلُّ شيءٍ علا فقد تسنّمه. ويقال للشريف: سنيم، وهُوَ مأخوذٌ من سَنامِ البعير لِعُلوّه وهذا أشبَهُ بما ذكره عن مائهم ؛ لِأنّه قال: وماؤنا يَميعُ ؛ أي يجري من علوّ، فَقالَ عليه السلام: ألا إنّ خير الماء السنّم ؛ أي ما كان ظاهرا. ولَم يَذكر جريرُ أنّ ماءهم باردٌ فيقولُ النبيّ صلى الله عليه و آله: خَيرُ الماء الشَّبم، والرِّوايةُ الصَّحيحةُ أنّه الشين مُعجمةً مَنقوطةً. وقوله عليه السلام: «إذا أخلَفَ كانَ لجينا» معناه إذا أخرجَ الخَلَفَة وهو ورق يخرج بعد الورق الأوّل في الصيف. وقوله: كان لَجينا ؛ أي فيه نَداوةٌ ورطوبةٌ، يقال لَجَنَ الشيء يَلجُنُ لجونا. وكلّ شيء خيّستَهُ في ماءٍ فقد لجّنته، قال الشماخ: وماءٍ قد وَرَدتُ لِوَصلِ أروى عليه الطيرُ كالوَرَقِ اللَّجَينِ

۱۰۶.پيامبر خطاب به جرير بن عبداللّه بجلى: من تو را از دنيا برحذر مى دارم، از شيرينى شيرش و تلخى جدايى اش. سپس فرمود: اى جرير، منزلگاه شما كجاست؟ گفت:در اطراف بيشه ۱۵۰ ميان درختان سلم ۱۵۱ و اراك ۱۵۲ و دشت و بيابانى هموار. زمستان ما، بهار و آب ما جارى و جوشان است، نه نياز به بركشيدن دارد و نه دور رفتن و نه بند ساختن. پيامبر فرمود: بدان كه بهترين آب، آب خنك [يا جارى] ۱۵۳ است و بهترين مال، گوسفند است و بهترين علف، اراك و سلم است؛ تازه آن مانند خمير [جو]است و قطع شده اش چون كاه و خوردنش، شير را مى افزايد. مؤلّف در اينجا به شرح پاسخ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرداخته و با استفاده از ادب و شعر عربى و نقل ها و گزارش هاى مشابه ديگر، متن را تصحيح نيز كرده و نظر برگزيده خويش را بيان كرده است و چون ما اين نكات را در ترجمه متن اصلى آورده ايم، نيازى به ترجمه مستقل اين شرح نيست. (مترجم)

۱۰۷.لايَعرِفُ الفَضلَ لأهلِ الفَضلِ إلّا ذَوو الفَضلِ. ۱۵۴

۱۰۷.فضيلت فضيلت مندان را جز فضيلت مندان نمى شناسند.

۱۰۸.وقال أميرُ المؤمنين عليه السلام: قالَ رَسول اللّه صلى الله عليه و آله: اصطَنِعِ الخَيرَ إلى مَن هُوَ أهلُهُ ومَن لَيسَ مِن أهلِهِ، فَإن لم تُصِب أهلَهُ فَأنتَ أهلُهُ. ۱۵۵

۱۰۸.اميرمؤمنان: پيامبر خدا فرمود: نيكى كن هم به كسى كه شايسته آن است و هم به كسى كه شايسته آن نيست چه اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستى.

۱۰۹.مَن سَقَى مؤمناً شِربةَ ماءٍ على ظَمَأٍ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحيقِ المختومِ في الجَنَّةِ. ۱۵۶

۱۰۹.هر كس جرعه اى آب به مؤمنى تشنه كام بنوشاند، خداوند او را از شراب سر به مهر بهشتى سيراب سازد.

۱۱۰.وكان عليه السلام إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ يَقولُ: بِسمِ اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن أزِلَّ أو أضِلَّ، أو أظلِمَ أو أُظلَمَ، أو أجهَل أو يُجهَلَ عَلَيَّ. ۱۵۷

۱۱۰.پيامبر صلى الله عليه و آله چون از خانه اش بيرون مى رفت، مى گفت: به نام خدا، خدايا به تو پناه مى برم از اينكه بلغزم يا گمراه شوم يا ستم كنم و يا مورد ستم قرار گيرم و نابخردى كنم يا با من نابخردى كنند.

۱۱۱.طوبَى لِمَن تواضَعَ في غَيرِ مَنقَصةٍ، وأنفق مالاً جَمَعَهُ في غيرِ مَعصِيةٍ، وخالَطَ أهلَ الفِقهِ والرَّحمةِ، وأهلَ الفَقرِ والمَسكَنةِ، طوبَى لِمَن ذَلَّ في نَفسِهِ، وصَلَحَت سَريرتُه، وحَسُنَت خَليقَتُه، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِه، وأمسَكَ الفَضلَ مِن كلامِه، ووَسِعَته السُّنّةُ، ولم يَتَعدَّها إلى بِدعةٍ. ۱۵۸ وفي رواية اُخرى: أيُّها الناسُ! طوبَى لِمَن شَغَلَهُ عَيبُهُ عَن عُيوبِ الناسِ، طوبَى لِمَن حَسُنَت خَليقَتُه، وصَحَّت سَريرتُه، وعزلَ عَنِ الناسِ شَرَّهُ. طوبَى لمن تواضَعَ في غَيرِ مَنقَصةٍ، وذَلَّ مِن غَيرِ مَسكَنةٍ، وخالَطَ أهلَ الفِقهِ والرحمة. طوبَى لِمَن عَمِلَ بِعِلمِه، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ، وأمسَكَ الفَضلَ من كلامِهِ.

۱۱۱.خوشا به حال كسى كه فروتنى نمايد بدون آن كه از او كاسته شود و آنچه را به حلال اندوخته است انفاق كند و با فهيمان و رحيمان درآميزد و نيز با نيازمندان و بى نوايان. خوشا به حال كسى كه نزد خود، خوار و باطنش درست است و خويش نيكو، زيادى مالش را داده و زيادى كلامش را نگاه داشته، در گستره سنّت مانده و از آن به سوى بدعت درنگذشته است. و در نقل ديگرى چنين آمده است: اى مردم، خوشا به حال كسى كه عيبهايش، او را از عيوب ديگران روگردان و به خود مشغول داشته است. خوشا به حال كسى كه خويش نيكو و باطنش درست و آزار و شرارت خود را از مردم باز داشته است. خوشا به حال كسى كه بى منقصت فروتنى كند و بى مسكنت، افتادگى نمايد و با فقيهان و رحيمان درآميزد. خوشا به حال كسى كه علم خويش را به كار بندد و زيادى مالش را بدهد و زيادى كلامش را نگاه دارد.

۱۱۲.صِلَةُ الرَّحِمِ مَنماةٌ للعَدَدِ، مَثراةٌ للمالِ، مَحَبَّةٌ لِلأهلِ، مَنسأةٌ في الأَجَل. ۱۵۹

۱۱۲.پيوند با خويشان، مايه فزونى افراد و زيادى اموال و محبّت خانواده و به تأخير افتادن مرگ است.

۱۱۳.أطهَرُ الناسِ أعراقاً أحسَنُهم أخلاقاً. ۱۶۰

۱۱۳.پاكترين رگه هاى مردم، خوشخوترين آنان اند.

۱۱۴.لا تُظهِرِ الشَّماتةَ بِأخيكَ، فيعافِيَهُ اللّهُ ويَبتَلِيَكَ. ۱۶۱

۱۱۴.بر بلاى رسيده به برادرت، اظهار شادمانى مكن كه خدا او را عافيت دهد و تو را مبتلا كند.

۱۱۵.وخَطَبَ صلى الله عليه و آله فقال: أمّا بَعدُ أيّها الناسُ! اتّقوا خَمساً مِن قَبلِ أن يَحلِلنَ بكم: ما نكثَ قومٌ العَهدَ إلّا سَلَّطَ اللّهُ عزّ وجلّ عَلَيهم عَدوَّهم، ولا بَخَس قومٌ الكَيلَ والميزانَ إلّا أخَذَهُم اللّهُ تعالى بِالسِّنينِ ونقصٍ مِنَ الثَّمَراتِ، وما مَنَعَ قَومٌ الزَّكاةَ إلّا حَبَسَ اللّهُ عَنهُم قَطرَ السَّماءِ، وما ظَهَرَتِ الفاحِشةُ في قَومٍ إلّا سَلّطَ اللّهُ تبارَكَ وتعالى عَليهِمُ الظالِمينَ، ولا فَشا في قَومٍ الرِّبا إلّا وُلِّي عَلَيهِم شِرارُهُم ۱۶۲.

۱۱۵.و پيامبر خطبه خواند و فرمود: اما بعد، اى مردم از پنج چيز بپرهيزيد پيش از آن كه بر شما فرود آيند: مردمى پيمان نشكستند جز آن كه خداى عزّوجلّ، دشمن آنان را بر ايشان مسلط كرد و مردمى كم فروشى نكردند جز آن كه خداى متعال آنان را با خشكسالى و كاهش محصول، عذاب كرد و مردمى از پرداخت زكات خوددارى نكردند جز آن كه خداوند باران آسمان را از آنان دريغ داشت و زشتى در ميان مردمى پديدار نشد جز آن كه خداى تبارك و تعالى، ستمكاران را بر آنان مسلّط كرد و ربا در ميان مردمى رايج نشد جز آن كه بدهاى آنان، كارها را به دست گرفتند.

۱۱۶.وفي رُوايةٍ اُخرى أنَّهُ صلى الله عليه و آله قالَ: الذُّنوبُ [الّتي] ۱۶۳ تُغَيِّر النِّعَمَ: البَغيُ، [الّتي] يوجِبُ النَّدَمَ: القَتلُ، [الّتي] يُنزِلُ النِّقَمَ: الظُّلمُ، [الّتي] يَهتِكُ العِصَمَ: شُربُ الخَمرِ، [الّتي]يَحبِسُ الرِّزقَ: الزِّنى، [الّتي] يُعجِّل الفَناءَ: قَطيعةُ الرَّحِمِ، [الّتي]تَحجِبُ الدُّعاءَ: عُقوقُ الوالِدَينِ، [الّتي] يَبتُرُ العُمُرَ: تَركُ الصلاةِ، [الّتي] يورِثُ الذُّلَّ: تَركُ الأمرِ بِالمَعروفِ والنَّهيِ عَن المُنكَرِ. ۱۶۴

۱۱۶.و در روايتى ديگر چنين آمده است: گناهانى كه نعمت ها را دگرگون مى كند، تجاوز و آنچه پشيمانى مى آورد، قتل است و گناهى كه بدبختى مى آورد، ظلم و آنچه بندها و پرده ها را مى درد، شرابخوارى و گناهى كه روزى را جلو مى گيرد، زنا و آنچه نابودى زودرس مى آورد گسستن پيوند با خويشان و حجاب در برابر دعا، سرپيچى از پدر و مادر است و گناهى كه عمر را كوتاه مى كند، نمازنخواندن و آنچه خوارى به جا مى نهد، ترك امر به معروف و نهى از منكر است.

۱۱۷.عَلَيكُم بالرِّفقِ ؛ فَإنَّهُ ما خالَطَ شيئاً إلّا زانَهُ، ولافارَقَهُ إلّا شانَهُ. ۱۶۵

۱۱۷.همواره نرمى پيشه كنيد كه با چيزى در نياميخت جز آن كه آن را آراست و از چيزى جدا نشد جز آن كه زشتش نمود.

۱۱۸.وخَطَبَ صلى الله عليه و آله فَقالَ في خُطبَتِهِ: أُحذِّرُكُم يوماً لايُعرَفُ فيهِ لِخَيرٍ أمَدٍ، ولا يَنقَطِعُ لِشَرٍّ أبَدٌ، ولا يَعتَصِمُ مِنَ اللّهِ أحدٌ، مَن عَمِلَ لآخِرَتِهِ كَفاهُ اللّهُ أمَر دُنياه، ومَن أصلَحَ سَريرَتَهُ أصلَحَ اللّهُ سُبحانه عَلانِيتَهُ. ۱۶۶

۱۱۸.و خطبه خواند و در خطبه اش فرمود: من شما را از روزگارى بر حذر مى دارم كه نه خيرش مهلتى دارد و نه شرش پايانى و هيچ كس در برابر خدا نگاهبانى ندارد، هر كس براى آخرت خود بكوشد، خداوند كار دنياى او را كفايت كند وهركس باطنش را اصلاح كند، خداى سبحان ظاهرش را اصلاح نمايد.

۱۱۹.وخطبَ صلى الله عليه و آله على ناقَتِهِ العَضباءِ، فحَمِدَ اللّهَ تعالى وأثنى عَلَيهِ، ثُمّ قال: كَأنَّ الحَقَّ فيها عَلى غيرِنا وَجَبَ، وكَأنَّ المَوتَ عَلى غيرِنا كُتِبَ، وكَأنَّ [الذي نرى]مِنَ الأمواتِ سَفرٌ عَمّا قَليلٍ إلينا راجِعونَ، نُبَوِّؤُهُم أجداثَهُم، ونأكُلُ تراثَهم ۱۶۷، فَكَأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم، قد نَسينا كُلَّ واعِظةٍ، وأمِنّا كُلَّ جائحةٍ ۱۶۸، مَن عَرَفَ اللّهَ خافَ، وَمَن خافَ سَخَت نَفسُه عَنِ الدُّنيا. ۱۶۹

۱۱۹.و حضرت بر عضباء، ناقه اش، خطبه خواند و پس از حمد و ثناى خداى متعال فرمود: گويى حقّ در آن(=دنيا) بر غير ما واجب گشته و گويى مرگ بر غير ما نوشته شده و گويى مردگان، مسافرانى اند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند، پيكرهايشان را به خاك مى سپاريم و ميراثشان را مى خوريم، گويى ما پس از ايشان، جاويدان هستيم. هر اندرزگويى را از ياد برده و خود را از هر آسيبى ايمن پنداشته ايم. هر كس خدا را بشناسد، بيمناك شود و هر كس بيمناك شود، خود را از دنيا كنار كشد.

۱۲۰.وخَطَبَ صلى الله عليه و آله بِعَشرِ كَلِماتٍ ؛ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيه، وقالَ: أيّها الناسُ ! إنّ لَكُم مَعالِمَ فانتَهوا إلى مَعالِمِكُم، وإنّ لَكُم نِهايةٌ فانتَهوا إلى نِهايَتِكُم، إنّ المؤمِنَ بَينَ مخافَتَينِ: بَين أجلٍ قَد مَضى لا يدري ما اللّهُ صانعٌ بِه، وبَينَ أجلٍ قَد بَقي لا يدري ما اللّهُ قاضٍ فيه، فَليأخُذ العَبدَ مِن نَفسِهِ لِنَفسِهِ، ومِن دُنياه لآخِرَته، ومِنَ الشَّبيبةِ قَبلَ الكِبَرِ، ومِنَ الحَياةِ قَبلَ المَوتِ والَّذي نَفسُ مُحمّدٍ بِيَدِهِ، ما بَعدَ المَوتِ مِن مُستَعتَبٍ، وما بَعدَ الدُّنيا إلّا الجَنّةُ والنارُ. ۱۷۰

۱۲۰.و پيامبر در خطبه اش ده سخن گفت:خدا را حمد و مدح كرد و گفت: اى مردم، برايتان نشانه هايى قرار داده شده است، پس به سوى نشانه هايتان برويد و برايتان خط پايانى ترسيم شده، پس تا آنجا برويد، مؤمن ميان دو ترس است، ميان مهلتى كه سپرى شده و نمى داند خداوند با آن چه مى كند و مهلتى كه باقى مانده و نمى داند كه خداوند چه حكمى در آن رانده است. پس بنده بايد از خود و دنيايش براى آخرتش و از جوانى اش پيش از پيرى و از زندگيش پيش از مرگ، بهره گيرد. سوگند به آن كه جان محمّد به دست اوست، پس از مرگ جاى عذرخواهى نيست و پس از دنيا جز بهشت و دوزخ نيست.

۱۲۱.ومِن كلامِهِ الموجَزِ: الناسُ كُلُّهم سَواءٌ كأسنانِ المِشطِ، والمَرءُ كَثيرٌ بِأخيهِ، ولا خَيرَ لَكَ في صُحبَةِ مَن لا يَرى لَكَ مِثلَ الَّذي يَرى لِنَفسِهِ. ۱۷۱

۱۲۱.و از سخنان مختصر و مفيد حضرتش: مردم همه چون دندانه هاى شانه اند و انسان با برادرش فزونى مى گيرد و در مصاحبت كسى كه مانند آنچه براى خود مى بيند، براى تو نمى بيند، خيرى براى تو نيست.

في قضاء حوائج الإخوان

برآوردن نيازهاى مؤمن

۱۲۲.ورُوِي (عن) ابن عبّاسٍ أنّه قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنّ اللّهَ عزّوجلّ خَلَقَ خَلقا لِحَوائج الناسِ يَفزَعون إليهِم في حَوائجِهِم، هُمُ الآمِنون غدا مِن عَذابِ اللّهِ عزّوجلّ. ۱۷۲

۱۲۲.از ابن عباس روايت شده است كه گفت: پيامبر خدا فرمود: خداوند عزّ وجلّ، گروهى را براى نيازهاى مردم آفريد تا در نيازهايشان به آنان روى آورند. آنان فرداى [قيامت] در امان اند.

۱۲۳.وقالَ: قالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله: إنّ للّهِ تعالى عِبادا يَستَريحُ الناسُ إليهِم في حَوائجِهِم، وإدخالِ السُّرورِ عَلَيهم، أُولئكَ آمِنونَ يَومَ القِيامةِ. ۱۷۳

۱۲۳.و [ابن عباس] گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداى تبارك و تعالى، بندگانى دارد كه مردم به گاه نيازشان با آنها آسوده مى شوند و مردم را شادمان مى كنند. آنان روز قيامت در امان اند.

۱۲۴.وعَنِ الرِّضا عَن آبائهِ، عَن أميرِ المؤمِنينَ عليهم السلام، عَنِ النبيّ صلى الله عليه و آله قال: مَن أجرى اللّهُ تعالى فَرَجا لِمُسلمٍ عَلى يَدَيهِ، فَرَّجَ اللّهُ عزّوجلَّ عَنهُ كُرَبَ الدُّنيا والآخِرةِ. ۱۷۴

۱۲۴.و از امام رضا عليه السلام از پدرانش از اميرمؤمنان از پيامبر صلى الله عليه و آله: هر كس كه خداوند متعال گره كار مسلمانى را به دست وى بگشايد، سختى و اندوه دنيا و آخرت را از او دور سازد.

۱۲۵.إنّما مَثَلُ أحدِكم وأهلِه ومالِه وعَمَلِهِ كَرَجُلٍ لَهُ ثَلاثةُ إخوةٍ فقال لأخيه الذي هُوَ مالُه حينَ حَضَرتهُ الوفاةُ، ونَزَلَ بِهِ المَوتُ: ما عِندكَ؟ فَقَد تَرى ما نَزَلَ بي فقال له أخوهُ الذي هُوَ مالُه: مالَكَ عِندي غِنىً ولا نفعٌ إلّا مادُمتَ حيّاً فَخُذ مِنّي الآنَ ما شِئتَ، فإذا فارقتُكَ فَسَيُذهَبُ بي إلى مَذهَبٍ غَيرِ مَذهَبِكَ وسَيأخذُني غَيرُكَ. فالتفتَ النبيُّ صلى الله عليه و آله إلى أصحابِهِ فَقالَ: هذا الذي هُوَ مالُه، فأيُّ أخٍ تَرَونَ هذا؟ فَقالوا: أخ لا نَرى بِهِ طائلاً. ۱۷۵ ثُمّ قالَ لِأخيهِ الَّذي هُوَ أهلُه، وقَد نَزَلَ بِهِ المَوتُ: ما عِندَكَ في نَفعي والدَّفعِ عَنّي؟ فَقَد نَزَلَ بي ما ترى ! فَقالَ: عِندي أن اُمرِّضَك وأقومَ عليكَ، فإذا مُتَّ غَسَلتُكَ ثُمَّ كَفَّنتُكَ ثُمَّ حَنَّطتُكَ ثُمّ اتَّبَعتُكَ مُشَيِّعاً إلى حُفرَتِكَ، فاُثني عَلَيكَ خيرا عِندَ من سَألني عَنكَ، وأحمِلُكَ في الحامِلين. فَقالَ النبيُّ صلى الله عليه و آله: هذا أخوهُ الذي هو أهلُه، فأيُّ أخٍ ترونَ هذا؟ قالوا: أخٌ غيرُ طائلٍ يا رسولَ اللّهِ. ثمّ قالَ لأخيه الذي هو عَمَلُه: ماذا عِندَكَ في نفعي، والدفع عَنّي؟ فقد ترى ما نَزَل بي. فقالَ لَهُ: أونِسُ وَحشَتَكَ، وأُذهِبُ غَمَّكَ، وَأُجادِلُ عَنكَ في القَبرِ، وأُوَسِّعُ عَلَيكَ جُهدي. ثمّ قال صلى الله عليه و آله: هذا أخوهُ الذي هُوَ عَمَلُه ؛ فَأيُّ أخٍ تَرَونَ هذا؟ قالوا: خَيرُ أخٍ يا رَسولَ اللّه، قال: فالأمرُ هكذا. ۱۷۶

۱۲۵.مثل شما با خانواده و دارايى و عملش مانند مردى است كه سه برادر دارد، به برادرش كه دارايى اوست هنگام وفات و در رسيدن مرگ مى گويد: چه دارى، مى بينى كه چه بر من آمده است؟ پس آن برادر كه دارايى اوست مى گويد: من فقط تا زنده اى مى توانم بى نيازت سازم و سودى به تو برسانم و اكنون هر چه مى خواهى از من بردار، پس چون از من جدا شوى، مرا در راهى غير از راه دلخواه تو هزينه مى كنند و غير تو مرا به دست مى گيرد. پس پيامبر صلى الله عليه و آله به يارانش روى نمود و گفت: اين كه دارايى اوست، اين را چگونه برادرى مى بينيد؟ گفتند: برادرى كه فايده اى ندارد. سپس به برادرش كه خانواده اوست در همان حال دررسيدن مرگ مى گويد: مى بينى كه چه بر من درآمده است. چه سودى براى من دارى و چگونه مى توانى مرگ را برانى؟ او پاسخ مى دهد: من مى توانم از تو پرستارى كنم و در كنار تو باشم و چون از دنيا رفتى، تو را غسل دهم و كفن و حنوط كنم و به دنبال تو تا قبرت بيايم و در پاسخ سؤال كنندگان درباره تو، ثنايت گويم و همراه ديگران تو را حمل كنم. سپس پيامبر عليه السلام گفت: اين آن برادرش است كه خانواده اوست. اين را چگونه برادرى مى بينيد؟ گفتند: برادرى بى فايده، اى پيامبر خدا. سپس به آن برادرش كه عمل اوست مى گويد: تو هم مى بينى كه چه بر من درآمده است، چه سودى برايم دارى و چگونه آن را از من مى رانى؟ پس به او پاسخ مى دهد: من مونس تنهايى توام و از بين برنده اندوهت و از سوى تو در قبر [با فرشتگان]گفتگو مى كنم و همه توانم را براى تو مى گذارم. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين آن برادرش است كه عمل اوست، اين را چگونه برادرى مى بينيد؟ گفتند: اى پيامبر خدا، او بهترين برادر است. پيامبر فرمود: ماجرا همين گونه است.

۱۲۶.العِلمُ وَديعَةُ اللّهِ في أرضِهِ، والعُلَماءُ اُمَناؤُهُ عَلَيهِ ؛ فَمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ أدّى أمانَتَهُ، وَمَن لَم يَعمَل بِعِلمِهِ كُتِبَ في ديوانِ اللّهِ مِنَ الخائِنينَ. ۱۷۷

۱۲۶.علم، امانت خدا در زمينش و عالمان، امانتداران آن هستند. پس هر كس به علمش عمل كند، امانتش را ادا كرده است و هر كس به علمش عمل نكند، در ديوان الهى در جرگه خيانت كاران نوشته شود.

۱۲۷.المُسلِمُ أخو المُسلِمِ لا يَظلِمُه ولا يُسلِمُه، ومَن كان في حاجَةِ أخيهِ كانَ اللّهُ عزّوجلّ في حاجَتِهِ، ومَن فَرَّجَ عن مُسلِمٍ كُربةً فَرّجَ اللّهُ عزّوجلّ عَنهُ كُربةً مِن كُرُباتِ يَومِ القِيامةِ، ومَن سَتَر مُسلِماً سَتَرهُ اللّهُ تَعالى. ۱۷۸

۱۲۷.مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم مى كند و نه او را تسليم [دشمن]مى كند، و هر كس كه در پى نياز برادرش باشد، خداوند عزوجل در پى نياز اوست، و هر كس اندوه و گرهى را از مسلمانى بگشايد، خداوند عزّ وجلّ اندوهى از غمهاى روز قيامت را از او بردارد، و هر كس [زشتى]مسلمانى را بپوشاند، خداوند متعال هم زشتى او را بپوشاند.

1.حضرت محمّد بن عبد اللّه صلى الله عليه و آله در هفدهم ربيع الاول عام الفيل (۵۷۰ م) در مكّه مكرّمه به دنيا آمد و در ۲۸ صفر سال يازده هجرى در مدينه منوّره در سنّ ۶۳ سالگى رحلت كرد و در همان جا به خاك سپرده شد. لقب ايشان، «امين» و كنيه اش، «ابو القاسم» بود. بسيارى از سخنان حضرت در دو مجموعه «نهج الفصاحة» و «پيام پيامبر» آمده است.

2.. مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۵۳۵ ح ۲۲۳۴، المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۲۹۱ ح ۷۶۷۷، سنن أبي داود : ج ۲ ص ۸۵ ح ۱۵۱۸، سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۲۵۵ ح ۳۸۱۹ وفيهما «لزم» بدل «أكثر».

3.. الزهد لابن المبارك: ص ۴۸۷ ح ۱۳۸۶ ؛ معدن الجواهر : ص ۲۱، كنزالفوائد : ج ۲ ص ۱۰۸ عن الإمام عليّ عليه السلام كلّها نحوه.

4.. المعجم الكبير : ج ۲۲ ص ۱۲۵ ح ۳۲۳ ؛ تحف العقول : ص ۴۱، الجعفريّات : ص ۲۳۰ وفيهما «سائلوا العلماء وخاطبوا الحكماء وجالسوا الفقراء».

5.. تحف العقول : ص ۴۶، المحاسن : ج ۲ ص ۴۳۵، ح ۲۵۰۸، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۴۵.

6.المحاسن : ج ۱ ص ۸۲ ح ۴۸ عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۳۹۲ ح ۶۸ .

7.الخصال : ص ۱۲۵ ح ۱۲۱ عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۳۵۲ ح ۲۲ .

8.. الغوائل : المهالِك (النهاية : ج ۳ ص ۳۹۷).

9.. أثبتناه من «ب».

10.. القِدح : السَّهم (لسان العرب : ج ۲ ص ۵۵۶).

11.. تحف العقول : ص ۴۸ وفيه «اُموركم» بدل «إنجاح الحوائج»، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۶ وفيه «حوائجكم» بدل «إنجاح الحوائج» وفيهما صدر الرواية إلى «ذي نعمة محسود».

12.. الأمالي للصدوق : ص ۶۲ ح ۲۳، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۹۴ ح ۵۸۳۹، الكافي : ج ۲ ص ۱۰۳ ح ۱، عيون أخبار الرضا : ج ۲ ص ۵۳ ح ۲۰۴ كلاهما نحوه، الإختصاص : ص ۲۲۵، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۵.

13.. ابو اسحاق إبراهيم بن عبّاس الصوليّ (م ۲۴۳ ق)، كاتب محدّث و شاعر مشهور ، أصله من خراسان وعُدّ في شعراء الإمام الرضا عليه السلام والرواين عنه، راجع : موسوعة مؤلفي الإمامية: ج ۱ ، ص ۲۹۵ و عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ، ص ۱۳۶.

14.ابو اسحاق ابراهيم بن عباس صولى از نويسندگان، شاعران و محدثان و راويان مشهور روزگار امام رضا عليه السلام است. او در سال ۲۴۳ هجرى قمرى درگذشت. (بنگريد به موسوعة مؤلّفى الاماميه: ج ۱، ص ۲۹۵،ترجمه معجم الادباء: ج ۱، ص ۳۹ و عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۳۶).

15.. نهج البلاغة : الحكمة ۲۰، تحف العقول : ص ۵۸، جامع الأحاديث : ص ۶۰ كلّها نحوه وراجع الكافي : ج ۴ ص ۲۸ ح ۱۲.

16.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۸۳ وفيه «حصن» بدل «حرز».

17.. جامع الأحاديث للقمي : ص ۶۵ وليس فيه «وفاتح له كلّما افتقر».

18.. قَدَعتُ فَرَسي : كَبَحته وكففته (الصحاح : ج ۳ ص ۱۲۶۰).

19.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۸، نهج البلاغة : الكتاب ۲۷، الأمالي للمفيد : ص ۲۶۸ عن الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص ۱۷۹، الغارات : ج ۱ ص ۲۴۸ وفي الأربعة الأخيرة نحوه.

20.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۸.

21.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۸ و ص ۱۷۶ نحوه.

22.. الإرشاد : ج ۲ ص ۱۶۷، الكافي : ج ۲ ص ۱۴۵ ح ۷، الخصال : ص ۱۲۵ ح ۱۲۱، تحف العقول : ص ۷ وفي الثلاثة الأخيرة «سيّد» بدل «أشدّ»، مصادقه الإخوان : ص ۱۳۹ نحوه، الأمالي للمفيد : ص ۱۹۳ نحوه عن الإمام الصادق عليه السلام.

23.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۸، كنزالفوائد : ج ۱ ص ۱۳۵ وفيه «السيّئة» بدل «الخطايا»، الكافي : ج ۲ ص ۱۰۰ ح ۷ نحوه عن الإمام الصادق عليه السلام ؛ المعجم الكبير: ج۱۰ ص۳۱۹ ح ۱۰۷۷۷، المعجم الأوسط: ج۱ ص۲۵۹ ح ۸۵۰.

24.. الصدى : العطش (النهاية : ج ۳ ص ۱۹).

25.. رجل هافٍ : جائع (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۶۳).

26.. العاني : الأسير (النهاية : ج ۳ ص ۳۱۴).

27.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۹، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۹۲، المحاسن : ج ۱ ص ۴۵۸ ح ۱۰۶۰، دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۳۰۱ ح ۱۱۳۱ كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام والثلاثة الأخيره نحوه.

28.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۰ وليس فيه «تنفي الفقر»، تحف العقول : ص ۵۶، الأمالي للطوسي : ص ۶۰۳ وليس فيهما ذيله من «وتدفع ميتة ...»، قرب الإسناد : ص ۷۶ ح ۲۴۴ نحوه، الكافي : ج ۴ ص ۲۹ فيه صدره إلى «مصارع السوء» عن الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه.

29.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۷۱، نهج البلاغة : الحكمة ۱۱۳ عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه ذيله من «فاحفظ ...»، الكافي : ج ۸ ص ۲۰، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۷۲، التوحيد : ص ۳۷۶، تحف العقول : ص ۶، المحاسن : ج ۱ ص ۸۱ وليس في الخمسة الأخيرة مقاطع منه.

30.. بَسَر : عَبسَ (لسان العرب : ج ۴ ص ۵۸).

31.. لم نجده بهذه اللفظة ولكن ورد روايات في معناه فراجع : ميزان الحكمة : عنوان «البشر».

32.. تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۴۸ ح ۹۸۱ ؛ سنن أبي داود : ج ۳ ص ۲۹۰ ح ۳۵۳۵، سنن الترمذي : ج ۳ ص ۵۶۴ ح ۱۲۶۴، سنن الدارمي : ج ۲ ص ۷۱۵ ح ۲۴۹۹، مسند ابن حنبل : ج ۵ ص ۲۵۷ ح ۱۵۴۲۴.

33.. الكافي : ج ۲ ص ۱۱۹ ح ۶ و ص ۶۴۸ ح ۱، تحف العقول : ص ۴۷ كلّها نحوه وليس فيها صدره.

34.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۹۳، الجعفريّات : ص ۱۶۶ عن الإمام عليّ عليه السلام.

35.. غِرٌّ : أي ليس بذي نُكر، فهو ينخدع لانقياده ولينه، وهو ضد الخبّ، يريد أنّ المؤمن المحمود من طبعه الغرارة وقلّة الفطنة للشرّ وترك البحث عنه وليس ذلك منه جهلاً، ولكنّه كرمٌ وحُسن خلق (النهاية : ج ۳ ص ۳۵۴).

36.. سنن أبي داود : ج ۴ ص ۲۵۱ ح ۴۷۹۰، سنن الترمذي : ج ۴ ص ۳۴۴ ح ۱۹۶۴، مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۳۵۰ ح ۹۱۲۹، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۱۰۳ ح ۱۲۸ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۴۶۲.

37.. الكافي : ج ۲ ص ۳۱۵ ح ۵، الزهد للحسين بن سعيد : ص ۴۶ ح ۱۲۵، تحف العقول : ص ۵۱، تفسير القمّي : ج ۱ ص ۳۸۱ وج ۲ ص ۶۶، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۳۸۱ وكلّها نحوه.

38.كنز العمّال : ج ۷ ص ۷۹۵ ح ۲۱۴۴۴ نقلاً عن ابن نصر عن عقبة بن عامر .

39.. المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۶۲ ح ۷۹۲۸ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۵۰۸ وفيهما صدره إلى «يعتذر منه»، المحاسن : ج ۱ ص ۸۰ ح ۴۶، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۳ وفيهما صدره إلى «الفقر الحاضر».

40.. مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۵۹۲ ح ۶۶۶۴ ؛ معدن الجواهر : ص ۳۹.

41.. أي يرى ربّ المال أنّ إخراج زكاته غرامة يغرَمها (النهاية : ج ۳ ص ۳۶۳).

42.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۲، الحكمة الخالدة (جاويدان خرد) : ص ۱۰۳ ؛ مروج الذهب : ج ۲ ص ۳۰۱ وفيه «الزكاة» بدل «الصدقة».

43.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۶ ؛ سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۳۲۱ ح ۳۹۸۹، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۴۴ ح ۴ كلاهما نحوه.

44.. الكافي : ج ۲ ص ۳۸ ح ۴ وفيه ذيله من «وكن كيف ...»، الاختصاص : ص ۲۲۶ كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام نقلاً عن التوراة، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۲۱ ح ۴۹۸۱ عن الإمام الباقر عليه السلام فيما أوحى اللّه تعالى إلى موسى عليه السلام و فيهما «كما تدين تدان» فقط، الخصال : ص ۶۲۱، تحف العقول : ص ۱۱۲ و ۲۱۴ وفيهما صدره عن الإمام عليّ عليه السلام.

45.. اللَّهفان : المكروب (النهاية : ج ۴ ص ۲۸۲).

46.. الكافي : ج ۴ ص ۲۷ ح ۴، من لا يحضره الفقيه : ج ۲ ص ۵۵ ح ۱۶۸۲، الخصال : ص ۱۳۴ ح ۱۴۵، الإختصاص : ص ۲۴۰ ؛ سنن الترمذي : ج ۵ ص ۴۱ ح ۲۶۷۰ وفيه «الدالّ على الخير كفاعله» فقط.

47.الكافي : ج ۳ ص ۳۷۱ ح ۳ عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج ۸۸ ص ۳۶ .

48.. المعجم الأوسط : ج ۵ ص ۱۸۶ ح ۵۰۲۵ نحوه.

49.. سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۳۳۴ ح ۴۰۲۲، مسند ابن حنبل : ج ۸ ص ۳۳۰ ح ۲۲۴۷۶، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۶۷۰ ح ۱۸۱۴، سنن الترمذي : ج ۴ ص ۴۴۸ ح ۲۱۳۹ نحوه ؛ نثر الدّر : ج ۱ ص ۱۵۶.

50.تهذيب الأحكام : ج ۳ ص ۲۶۵ ح ۷۴۹ عن محمّد بن يوسف عن أبيه .

51.. رجل ضَنين : بخيل (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۲۶۱).

52.. وفي «أ» : إليكَ.

53.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۸.

54.. الخصال : ص ۱۷۸ ح ۲۳۹ و ص ۱۷۹ ح ۲۴۱ و ۲۴۲، عيون أخبار الرضا : ج ۱ ص ۲۲۷ ح ۲ و ۴ و ۵ و ج ۲ ص ۲۸ ح ۱۷، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۶۲، نهج البلاغة : الحكمة ۲۲۷ عن الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص ۴۴۲ عن الإمام الرضا عليه السلام.

55.. مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۲۹۲ ح ۸۷۸۲، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۲۱۲ ح ۴۲۶ وفيه «المؤمن» بدل «الرجل»، السنن الكبرى : ج ۷ ص ۲۱۹ ح ۱۳۷۷۷ وفيه «المرء» بدل «الرجل» وفي الجميع «خلقه» بدل «عمله».

56.. الكافي : ج ۳ ص ۶۸ ح ۵، تهذيب الأحكام : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۳، من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۱۰۷ ح ۲۱۹، المجازات النبويّة : ص ۳۶۶ وفيها صدره.

57.. الكافي : ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۵ وفيه «بحلم» بدل «بعلم».

58.. التوحيد : ص ۴۰۶ ح ۳، تحف العقول : ص ۴۸، المحاسن : ج ۱ ص ۳۸۲ ح ۸۴۵.

59.. البخلاء : ص ۴۴ وفيه «عند» بدل «بعد».

60.. مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۲۸۱ ح ۸۷۱۷ وزاد فيه «حسن» بعد «من».

61.. جامع الأحاديث للقمّي : ص ۶۷ وفيه صدره و ص ۶۰ وفيه ذيله و ص ۱۳۰ وفيه من «هاجروا» إلى «مجدأ».

62.كنز العمّال : ج ۷ ص ۷۲۰ ح ۲۱۰۸۶ نقلاً عن الديلمي عن أبي الدرداء .

63.كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۴۲۷ ح ۱۲۶۰ ، بحارالأنوار : ج ۸۹ ص ۱۹۲ ح ۳۳ .

64.الدعوات للراوندي : ص ۳۷ ح ۹۱ ، بحارالأنوار : ج ۸۹ ص ۱۹۹ ح ۴۵ .

65.. يقال للرجل إذا انقُطِع به في سفره وعطبت راحلته : قدِ انبتّ، يريد أنّه بقي في طريقه عاجزا عن مقصده لم يقضِ وطره وقد أعطب ظهره (النهاية : ج ۱ ص ۹۳).

66.. الزهد للحسين بن سعيد : ص ۷، تحف العقول : ص ۳۹۴ كلاهما نحوه، المجازات النبويّة : ص ۳۸۳ ح ۲۹۸ ؛ مسند ابن حنبل : ج ۴ ص ۱۵۱ ح ۱۱۷۱۸ وفيهما صدره.

67.. المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۳۸۷ ح ۵۴۶۶ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۵۳۵ وليس فيهما صدره، جامع الأحاديث للقمّي : ص ۸۷ وفيه ذيله من «واملاء الخير».

68.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۸۶ وفيه «راحة» بدل «رحمة».

69.. كذا في المصدر، وفي بعض المصادر : «ولا تصرّ صرّا»، وهو المناسب.

70.. حياة الحيوان الكبرى : ج ۱ ص ۲۵۷ وفيه «البصير» بدل «النظر».

71.بحارالأنوار : ج ۸۹ ص ۱۶۶ ح ۵ نقلاً عن رسالة الجمعة للشهيد الثاني .

72.كنزالفوائد : ج ۱ ص ۲۱۶ ، بحار الأنوار : ج ۸۹ ص ۲۰۰ ح ۴۹ .

73.. الإختصاص : ص ۲۲۵.

74.الكافي : ج ۳ ص ۴۲۴ ح ۹ عن السكوني .

75.. الكافي : ج ۴ ص ۱۰ ح ۵ وفيه «ولده من بعده» بدل «بركته»، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۰۵ وفيه «تركته» بدل «بركته».

76.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۸، نهج البلاغة : الحكمة ۴۰۷ وفيه «امرأ» بدل «عبدا» عن الإمام عليّ عليه السلام ، الأمالي للطوسي : ص ۵۶ ح ۷۹، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص ۲۸۷ ح ۳۵ كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام.

77.. مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۲۴۹ ح ۲۴۰۱۳ ؛ من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۶۲، علل الشرايع : ص ۵۲۳ ح ۲، صفات الشيعة : ص ۱۰۶، المحاسن : ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۱۰۳۰ والأربعة الأخيرة نحوه.

78.. هذه الكلمة لا يراد بها الدعاء على المخاطب فقط بل قد يراد بها طلب الجدّ وعدم المخالفة، فراجع (النهاية : ج ۱ ص ۱۸۱).

79.. صحيح البخاري : ج ۵ ص ۱۹۵۸ ح ۴۸۰۲، وفيه «فاظفر» بدل «فعليك» ؛ الكافي : ج ۵ ص ۳۳۲ ح ۱ وفيه ذيله فقط.

80.الأمالي للصدوق : ص ۵۱۲ ح ۷۰۷ عن الحسين بن يزيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

81.. سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۳۹۵ ح ۴۱۶۶ وفيه «التشعّب» بدل «تلك الشعب».

82.. الخصال : ص ۱۵۳، ح ۱۸۹، الكافي : ج ۱ ص ۶۸، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۰۲ ح ۸۴۵، من لا يحضره الفقيه : ج ۳ ص ۱۰ ح ۳۲۳۳، والثلاثة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص ۲۱۰ عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه.

83.. الجعفريّات : ص ۲۳۰، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۹۰ نحوه.

84.. مراده صلى الله عليه و آله : من خاف اللّه واليوم الآخر اجتهد في العبادة أيّام شبابه وقوّته وسواد شعره، فقد كنّى عن العمل في الشباب بالدلج؛ وهو السير في الليل (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۴۸).

85.. سنن الترمذي : ج ۴ ص ۶۳۳ ح ۲۴۵۰، المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۴۳ ح ۷۸۵۱.

86.. التوحيد : ص ۳۷۵، تحف العقول : ص ۶، المحاسن : ج ۱ ص ۸۱ ح ۴۷.

87.. الخصال : ص ۲۰۸ ح ۲۸، عيون أخبار الرضا : ج ۲ ص ۳۰ ح ۳۴، تحف العقول : ص ۵۷ فيه «أجرُهُ» بدل «اُخوّته»، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص ۹۷ ح ۳۱، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۷۱.

88.. تحف العقول : ص ۳۹۸ عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه، الكافي : ج ۱ ص ۳۹ ح ۴، الخصال : ص ۵ ح ۱۲، ثواب الأعمال : ص ۱۶۰، الأمالي للصدوق : ص ۱۱۶ ح ۱۰۰ وفي الأربعة الأخيرة صدره.

89.. مسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۲۹۲ ح ۸۷۸۲ وليس فيه «وجماله ظرفه».

90.. أعلام الدين : ص ۲۹۵.

91.. كذا في المصدر، والصواب : يطب.

92.. الخصال : ص ۵۲۶ ح ۱۳، معاني الأخبار : ص ۳۳۵، الأمالي للطوسي : ص ۵۴۱، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۷، الأمالي للمفيد : ص ۱۹۵ ح ۲۵ عن الإمام الصادق عليه السلام وليس في الجميع ذيله.

93.. الكافي : ج ۲ ص ۶۶۸ ح ۱۴، ثواب الأعمال : ص ۲۹۸، الأمالي للطوسي : ص ۵۲۰ ح ۱۱۴۵ و ۵۹۸ ح ۱۲۴۱ كلّها نحوه.

94.. الجعفريّات : ص ۱۸۳، الأمالي للمفيد : ص ۱۸ ح ۶، جامع الأحاديث للقمّي : ص ۱۱۲، شرح الأخبار : ص ۴۸۸ ؛ سنن الترمذي : ج ۴ ص ۳۲۱ ح ۱۹۱۹ وليس فيها ذيله.

95.. قصص الأنبياء : ج ۲ ، ص ۲۷۷ ، البداية والنهاية : ج ۲ ، ص ۱۹ عن داوود عليه السلام نحوه.

96.. السنن الكبرى : ج ۳ ص ۵۳۶ ح ۶۵۹۳ ؛ قرب الإسناد : ص ۱۱۷ ح ۴۱۰، الجعفريّات : ص ۵۳، الإختصاص : ص ۳۳۵، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۵ والأربعة الأخيرة نحوه.

97.. تحف العقول : ص ۵۷ و ۵۸، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۴۱۰ ح ۵۸۹۰، الأمالي للطوسي : ص ۷۲۱ ح ۱۵۲۱، الكافي : ج ۲ ص ۷۶ ح ۸ وليس فيه ذيله من «ومَن زهد»، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۳۸۱ والأربعة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه.

98.. مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۳۹۴ ح ۱۸۴۷۶، سنن أبي داود : ج ۴ ص ۲۵۵ ح ۴۸۱۱، سنن الترمذي : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۱۹۵۵، السنن الكبرى : ج ۶ ص ۳۰۲ ح ۱۲۰۳۲ ؛ من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۸۰ ح ۵۸۱۵ وفي الأربعة الأخيرة «لا يشكر اللّه من لا يشكر الناس» فقط.

99.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۸۰، الخصال : ص ۳۲۱ ح ۵، الأمالي للصدوق : ص ۱۵۰ ح ۱۴۷، كنزالفوائد : ج ۲ ص ۱۱ ؛ المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۹۹ ح ۸۰۶۶ وفي الأربعة الأخيره نحوه.

100.. الكافي : ج ۲ ص ۱۲۱، الأمالي للمفيد : ص ۲۳۹ ح ۲، الأمالي للطوسي : ص ۱۴ ح ۱۸، الاُصول الستّة عشر : ص ۷۶ كلّها نحوه.

101.. أعلام الدين : ص ۲۹۳، نثر الدرّ : ج ۴ ص ۱۹۹ من دون إسناد إلى معصوم نحوه وليس فيه ذيله.

102.. تنبيه الخواطر : ج ۲ ص ۲۱۴، إرشاد القلوب : ج ۱ ص ۱۶ وليس فيهما ذيله.

103.. الكافي: ج۱ ص۳۳ ح ۷، كنزالفوائد: ج ۱ ص ۵۵، معدن الجواهر: ص ۲۵، تحف العقول: ص ۳۹۷ عن الإمام الكاظم عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج ۱ ص ۸۱ نحوه وفي الجميع «مطاع» بدل «ناطق» و «مستمع» بدل «متكلّم».

104.در منابع ديگر چنين آمده است: «عالمى مطاع يا شنونده اى پذيرنده.»

105.. التوحيد : ص ۴۰۸ ح ۶، الأمالي للصدوق : ص ۵۱۸، الكافي : ج ۲ ص ۲۸۸ ح ۱ عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۱۸ عن الإمام عليّ عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص ۳۴۶ نحوه.

106.. تاريخ دمشق : ج ۶۲ ص ۸۰ ح ۱۲۷۱۴ ؛ عدّة الداعي : ص ۲۴۹، أعلام الدين : ص ۲۹۳.

107.. سنن الترمذي : ج ۴ ص ۶۶۸ ح ۲۵۱۸، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۲۶ ح ۱۷۲۳، السنن الكبرى : ج ۵ ص ۵۴۶ ح ۱۰۸۱۹ وفيها «الصدق» بدل «الحق»، المستدرك على الصحيحين : ج ۲ ص ۱۶ ح ۲۱۷۰ ؛ تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۲۲۶ فيهما «الشرّ» بدل «الكذب» و «الخير» بدل «الحقّ» وليس في الجميع ذيله.

108.. الهَلَع : أشدّ الجزع والضجر (النهاية : ج ۵ ص ۲۶۹).

109.. جبنٌ خالعٌ : أي شديد كأنّه يخلع فؤاده من شدّة خوفه. والمراد به ما يعرض من نوازع الأفكار وضعف القلب عند الخوف (النهاية : ج ۲ ص ۶۵).

110.. سنن أبي داود: ج ۳ ص ۱۲ ح ۲۵۱۱، مسند ابن حنبل: ج ۳ ص ۱۶۵ ح ۸۰۱۶، السنن الكبرى: ج ۹ ص۲۸۷ ح ۱۸۵۶۱ وفيها «و» بدل «أو» ؛ المجازات النبويّة : ص ۲۹۲ ح ۲۲۱، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۱۰ كلاهما نحوه.

111.. الكافي : ج ۵ ص ۷۰ ح ۲، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۲۷ ح ۸۹۹، معاني الأخبار : ص ۲۵۱ كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.

112.. لم نجده في المصادر.

113.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۵۶، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۹۷ وفيهما «الخُلق» بدل «الظن».

114.. مسند ابن حنبل : ج ۸ ص ۴۲۷ ح ۲۲۸۷۲ ؛ نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۸۷ وفيهما صدره ، الاُصول الستّة عشر : ص ۶۷ عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.

115.. الآحاد والمثاني : ج ۲ ، ص ۲۷۷ ، اُسد الغابة : ج ۲ ، ص ۸۶ وفيهما «قومه» بدل «عشيرته».

116.. مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۴۱۸ ح ۵۷۴۷، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۵۷۲ ح ۱۵۰۲ ؛ الزهد للحسين بن سعيد : ص ۳۱، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۹۶، الجعفريّات : ص ۱۵۲ كلّها نحوه.

117.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۶۱، الأمالي للطوسي : ص ۴۶۲ ح ۱۰۳۰ نحوه ؛ المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۷۴ ح ۵۹.

118.. منية المريد : ص ۱۷۱ نحوه وليس فيه ذيله.

119.. المَدَر : قِطَع الطين اليابس (لسان العرب : ج ۵ ص ۱۶۲).

120.. تحف العقول : ص ۲۶ نحوه.

121.. الظاهر بقرينة السياق و الروايات الاُخرى أنِّ «يجتنبون» تصحيف «يجتلبون».

122.. الكافي : ج ۲ ص ۲۹۹ وفيه «يختلون» بدل «يجتنبون»، جامع الأحاديث للقمّي : ص ۱۲۹ وفيه «يجتلبون» بدل «يجتنبون» وليس فيهما من «يلبسون» إلى «الذئاب»، ثواب الأعمال : ص ۳۰۴، قرب الإسناد : ص ۲۸ ح ۹۳ كلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه.

123.. قال العلامة المجلسي في بحار الأنوار : ج ۸۲ ، ص ۹۶ : هذا من قبيل الاكتفاء ببعض الكلام ، أي فكان قدمت أو وصل إليك ثواب صبرك ، وقال العلامة الأحمدي في مكاتيب الرسول : ج ۳ ، ص ۵۴۴ : «فكان قد» يحتمل أن يكون «قد» اسما بمعنى حسب، مبنيّة على السكون أو معربة فحذف مضافةً، والتقدير قدك أي حسبك هذا النازل ، يقال: قد زيدٌ درهمٌ كقولهم : قدنى درهمٌ ، ويحتمل أن يكون اسم فعل بمعنى يكفى ، أي: فكان يكفي النازل شاغلاً ، ويحتمل أن تكون حرفية و تختصّ بالفعل المتصرّف وقد يحذف الفعل بعده كقول الشاعر : لما تزل برحالنا وكأن قد؛ أي: وكان قد زالت، والتقدير حينئذٍ: فكأن قد كفاك.

124.. المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۳۰۶ ح ۵۱۹۳ ؛ تحف العقول : ص ۵۹ كلاهما نحوه.

125.. أعلام الدين : ص ۲۹۶.

126.. المجازات النبويّة : ص ۱۰۵ ح ۷۳.

127.. تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۹۹ وفيه «لا يخرج من شيء» بدل «لا يتوب من ذنب»، قرب الإسناد : ص ۴۵ ح ۱۴۷ نحوه.

128.. الأمالي للطوسي : ص ۵۹۷ ح ۱۲۳۹، تحف العقول : ص ۳۵، نثر الدرّ : ص ۱۵۲، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص۹۱ كلّها نحوه.

129.. كنزالفوائد : ج ۲ ص ۱۹۰ وفيه «التقدير» بدل «الاقتصاد»، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۴۱۶ ح ۵۹۰۴ عن الإمام الصادق عليه السلام ، خصائص الأئمّة : ص ۱۰۴، تحف العقول : ص ۲۲۱ كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه وليس فيها ذيله.

130.. معاني الأخبار : ص ۴۰۱ عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «شبّان» بدل «شباب» وكهول بدل «شيوخ».

131.. الطِمر : الثوب الخلق [ أي البالي ] (النهاية : ج ۳ ص ۱۳۸).

132.. الزُّقاقَ : الطريق (النهاية : ج ۲ ص ۳۰۶).

133.. لا يؤبهُ له : أي لا يحتفل به لحقارته (النهاية : ج ۱ ص ۲۲).

134.. سنن الترمذي : ج ۵ ص ۶۹۲ ح ۳۸۵۴ ؛ التوحيد : ص ۴۰۰، الأمالي للطوسي : ص ۵۳۹ ح ۱۱۶۲، الأمالي للصدوق : ص ۴۷۰ ح ۶۲۷ كلّها نحوه.

135.عماربن ياسر برده زاده اى بود كه بيشترين سختى و شكنجه را در راه اقرار به اسلام متحمل شد و تا آخر با حقّ و عدالت بود.

136.خبّاب بن ارت نيز از سختى و شكنجه ديدگان در راه اسلام بود.

137.. تحف العقول: ص۸۳، كنزالفوائد: ج۲ ص۱۸۲؛ دستور معالم الحكم: ص۶۱ وفيها صدره عن الإمام عليّ عليه السلام.

138.. مشكاة الأنوار : ص ۳۶۰ ح ۱۱۷۳، روضة الواعظين : ص ۵۲۲.

139.. معدن الجواهر : ص ۳۱ وفيه «ثلاثة تجب لهم الرحمة» بدل «ارحموا»، تحف العقول : ص ۳۶، قرب الإسناد : ص ۶۶ ح ۲۱۰، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۴، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۳۸۱ عن الإمام الصادق عليه السلام والأربعة الأخيرة نحوه.

140.. الرِّياش : ما ظهر من اللباس (النهاية : ج ۲ ص ۲۸۸).

141.. لم نجده بهذه اللفظة ولكن ورد روايات تدلّ على البركة في الغنم ، فراجع : الخير والبركة في الكتاب والسنّة : ص ۲۵۷.

142.. بيشة : اسم قرية غنّاء في وادٍ كثير الأهل من بلاد اليمن (معجم البلدان : ج ۱ ص ۵۲۹). والأكناف : النواحي.

143.. السلم : شجر من العضاه. واحدتها سلمة ـ بفتح اللام ـ وورقها القرظ الذي يدبغ به (النهاية : ج ۲ ص ۳۹۵).

144.. الأراك : شجر معروف له حمل كعناقيد العنب (النهاية : ج ۱ ص ۴۳).

145.. الدكداك : الرمل المتلبِّد في الأرض ولم يرتفع (شرح شافية ابن الحاجب : ج ۴ ص ۱۷۵).

146.. الشبم بالتحريك : البرد (الصحاح للجوهري : ج ۵ ، ص ۱۹۵۸).

147.. اللَّجين : الخَبَطُ ، وذلك ان ورق الأراك والسَّلَم يُخبَط حتى يسقط ويجفّ، ثمّ يدقّ حتّى يتلجّن، أي يتلزَّج ويصير كالخِطميّ (النهاية : ج ۴ ص ۲۳۵).

148.. الدَّرين : حُطام المرعى إذا تناثر وسقط على الأرض (النهاية : ج ۲ ص ۱۱۵).

149.. تاريخ المدينة : ج ۲ ص ۵۶۸، الأحاديث الطوال : ص ۱۹ ، غريب الحديث لابن قتيبة : ج ۱ ، ص ۲۳۵.

150.بيشه، جايى آباد در يمن است. (معجم البلدان : ج ۱ ص ۵۲۹).

151.درخت كرت كه با آن دباغى كند (فرهنگ لاروس : مدخل سلم).

152.درختى پر شاخ و برگ كه از چوب آن مسواك مى سازند.

153.همان گونه كه در متن عربى شرح داده شده است، «سنم» به معناى جارى با كلام جرير مناسب تر است تا «شبم» به معناى خنك اما همه نسخه ها شبم دارد.

154.. التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص ۱۵۰ وفيه «يا عباداللّه إنّما يعرف الفضل أهل الفضل».

155.. عيون أخبار الرضا : ج ۲ ص ۳۵ ح ۷۶، صحيفة الإمام الرضا : ص ۱۰۴ ح ۵۳.

156.. الكافي : ج ۲ ص ۲۰۱ ح ۵، الأمالي للمفيد : ص ۹ ح ۵، المقنع : ص ۲۹۹، ثواب الأعمال : ص ۱۶۴ ؛ سنن الترمذي : ج ۴ ص ۶۳۳ ح ۲۴۴۹ كلّها نحوه.

157.. سنن النسائي : ج ۸ ص ۲۶۸، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۷۰۰ ح ۱۹۰۷، مسند ابن حنبل : ج ۱۰ ص ۲۲۵ ح ۲۶۷۹۱ وليس فيه «اُظلَمَ»؛ نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۸۵ وليس فيه «بسم اللّه ».

158.. تفسير القمّي : ج ۲ ص ۷۰، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۷۰ كلاهما نحوه ، الكافي : ج ۲ ص ۲۳۵ ح ۱۸ وليس فيه مقاطع منه، نهج البلاغة : الحكمة ۱۲۳، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۹۹ وفيهما ذيله من «طوبى لمن ذلّ».

159.. علل الشرائع : ص ۲۴۷، الزهد للحسين بن سعيد : ص ۱۳ ح ۲۷، الأمالي للطوسي : ص ۲۱۶ ح ۳۸۰، المحاسن : ج ۱ ص ۴۵۲ ح ۱۰۴۰ كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيها «منماة للعدد» و «محبة للاهل»، نهج البلاغة : الحكمة ۲۵۲ وفيه صدره.

160.. عيون الحكم والمواعظ : ص ۱۱۹ ح ۲۶۹۱، غرر الحكم : ح ۳۰۳۲.

161.. الأمالي للمفيد : ص ۲۶۹ ح ۴، الأمالي للطوسي : ص ۳۳ ح ۳۲، الأمالي للصدوق : ص ۲۹۷ ح ۳۳۱ ؛ سنن الترمذي : ج ۴ ص ۶۶۲ ح ۲۵۰۶ وفيهما «يرحمه» بدل «يعافيه».

162.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۶۲ فيه «الطاعون» بدل «الظالمين» وراجع السنن الكبرى : ج ۹ ص ۳۸۶ ح ۱۸۸۵۰.

163.. أثبتناها بقرينة السياق وما ورد في الكافي وعلل الشرائع وسائر المصادر.

164.. الكافي ، ج ۲ ، ص ۴۴۷ ، ح ۱ ، علل الشرائع: ج ۲ ، ص ۵۸۴ ، ح ۲۷.

165.. الكافي : ج ۲ ص ۱۱۹ ح ۶ و ص ۶۴۸ ح ۱، تحف العقول : ص ۴۷ كلها نحوه وليس فيها صدره.

166.. من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۹۶ ح ۸۵۴۵ وفيه ذيله، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۲۶۲ فيه صدره إلى «أحد».

167.. التُّراث : ما يخلّفه الرجل لورثته (النهاية : ج ۱ ص ۱۸۲).

168.. الجائحة : الآفة التي تُهلِكُ الثمار والأموال وتستأصلها، وكلّ مصيبة عظيمة وفتنة مُبيرة : جائحة (النهاية : ج ۱ ص ۳۰۰).

169.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۷۰ زاد فيه «الذين نشيّع» بعد «كان»، الكافي : ج ۸ ص ۱۶۸ ح ۱۹۰، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۹۹، تفسير القمي : ج ۲ ص ۷۰ كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام والثلاثة الأخيرة نحوه وليس فيها ذيله من «من عرف».

170.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۱، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۸۹ وفيهما بزيادة «من دار» بعد «الدنيا»، الكافي : ج ۲ ص ۷۰ ح ۹، تحف العقول : ص ۲۷ كلاهما نحوه.

171.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۱۵۱، تحف العقول : ص ۳۶۸ عن الإمام الصادق عليه السلام ، تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۰۰ نحوه، من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۷۹ ح ۵۷۹۸ وفيه صدره.

172.. تحف العقول : ص ۵۲ نحوه.

173.. مصادقة الإخوان : ص ۷۰ ، ح ۸ عن أبي الحسن عليه السلام نحوه.

174.. الأمالي للطوسي : ص ۵۸۶ ح ۱۲۱۲ ؛ الفرج بعد الشدّة : ج ۱ ص ۲۸.

175.. الطائل : النفع والفائدة (النهاية : ج ۳ ص ۱۴۶).

176.. اُسدالغابة: ج ۳ ص ۳۶۸ ح ۳۱۴۷، الإصابة: ج ۴ ص۱۸۶ ح ۴۹۳۱، تاريخ دمشق: ج ۴۷ ص ۵۶ كلّها نحوه.

177.. الدرّة الباهرة : ص ۱۷.

178.. صحيح البخاري : ج ۲ ص ۸۶۲ ح ۲۳۱۰، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۹۶ ح ۵۸، سنن أبي داود : ج ۴ ص۲۷۲ ح ۴۸۹۳، سنن التّرمذي : ج ۴ ص ۳۴ ح ۱۴۲۶، مسند إبن حنبل : ج ۲ ص ۴۰۰ ح ۵۶۵۰.