ترجمه و شرح مفصّلى بر نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان .

گناهان كبيره و صغيره - بخش نهم و دهم : گريختن از ميدان جنگ - ...

گريختن از ميدان جنگ

نهم از جمله كبائر ، فرار از زَحْف است ؛ يعنى گريختن از معركه جهاد شرعى در جايى كه دشمن ، زياده از دو برابر نباشد . و از جمله آنچه در نهى و وعيد از آن وارد شده ، قول الهى است كه فرموده :«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الأَْدْبَارَ * وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَآءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»؛[۱]يعنى : اى جماعتى كه ايمان آورده ايد ! هر گاه برسيد به كفّار ، در حالت اجتماع يا در حالت كثرت يا آن كه اندكْ اندك ، شما يا ايشان پيش آييد تا به يكديگر رسيد ، پس پشت مگردانيد به جانب ايشان ، و هر كس كه در آن روز ، پشت به ايشان كند ، به غيرِ آن كه ميل به طرفى كند از براى مصلحتِ جنگ (مثل : درست نمودن سلاح) يا ميل كند به جايى كه جمعى از مددكاران در آن جا باشند ، پس به تحقيق كه لازمِ او مى شود و بر مى گردد به غضبى عظيم از جانب الهى ، و مسكن او جهنّم خواهد بود ؛ و بد محلّ بازگشتى است جهنّم .

بازگشت به عقائد جاهليت بعد از مسلمان شدن

دهم ، اعرابى شدن[۲]بعد از هجرت است ، و هجرت ، بعد از زمان حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله آن بود كه اعراب از باديه به خدمت آن حضرت مى آمدند و احكام اسلام [ را ] ياد گرفته ، به لوازم آنها قيام مى نمودند . و مذهب شيعه و جمعى از عامّه [ بر ] آن است كه تا كفر ، باقى است ، هجرت ، باقى است . و از حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت كرده اند كه فرموده : هجرت ، منقطع نمى شود ، تا وقتى كه توبه ، منقطع شود ، و توبه منقطع نمى شود تا وقتى كه آفتاب ، از مغربْ طلوع كند .[۳]

و حضرت امير المؤمنين عليه السلام در بعضى از خطبه ها كه در كتاب نهج البلاغة مذكور است ، فرموده كه : هجرت ، باقى است به همان نحو كه در اوّلِ اسلام بود ، مادام كه حكمِ تكليف بر اهل زمين ، جارى است ؛ خواه آنهايى كه عقايد خود را پنهان مى دارند ، و خواه آنها كه ظاهر مى كنند و اسم هجرت ، صادق نمى آيد بر هيچ كس ، مگر به آن كه بشناسد آن كسى را كه بر روى زمين ، حجّت است بر خلايق . پس كسى كه او را مى شناسد و اقرار به او مى كند ، او مهاجر است .[۴]

و از اين كلام ، ظاهر مى شود كه هجرت ، در زمان ائمّه عليهم السلام باقى بوده به جهت معرفت ايشان . و در زمان غيبت، ظاهر آن است كه هجرت، آمدن به بلادى باشد كه معرفت ايشان يا معرفت شرايع دين و عمل به قواعد شرع ، ميّسر باشد . و علما گفته اند كه : واجب است بيرون آمدن از بلاد شرك بر كسى كه نتواند شعائر دين را در آن جا اظهار نمود ؛ مثل اذان و اقامه نماز و روزه و غير آنها .[۵]


[۱]. سوره انفال ، آيه ۱۵ و ۱۶ .

[۲]. خلق و خوى اعراب جاهلى پيدا كردن و مايل به آنها شدن.

[۳]. مسند ابن حنبل ، ج ۱ ، ص ۱۹۲ ؛ كنز العمّال ، ج ۱۶ ، ص ۶۵۷ ، ح ۴۶۲۶۲ .

[۴]. نهج البلاغة ، ج ۲ ، ص ۱۲۹ ، خطبه ۱۸۹ .

[۵]. بحار الأنوار ، ج ۶۶ ، ص ۲۳۰ ، ذيل ۱۹ .