كفر، حجاب عقل

پرسش :

كفر چگونه دیده عقل را نابینا مى كند و مانع شناخت مى گردد؟



پاسخ :

دو پاسخ دارد : یكى اجمالى و دیگرى تفصیلى. پاسخ اجمالى، این كه كفر مذموم، از آن جا كه تجسّم هوس است، مانع شناخت هاى عقلى است.[۱]و امّا پاسخ تفصیلى با دو مقدّمه روشن مى شود :

مقدّمه اول، این كه كفر مذموم نافرمانى عقل و اطاعت از دشمن عقل، یعنى هوس است. و مقدّمه دوم این كه نافرمانى عقل، دیده عقل را ضعیف مى كند و اگر ادامه یابد آن را به تدریج نابینا مى سازد.

این كه كفرِ مذموم، نافرمانى عقل و اطاعت از دشمن آن است، به این دلیل است كه همان طور كه توضیح دادیم، كفر مذموم، یا كفر جهلى است یا كفر علمى یا كفر نعمت یا كفر معصیت.

كفر جهلى، عبارت است از اظهار نظر بدون تحقیق و تأمّل ؛ كفر علمى، عبارت است از اظهار نظر كسى برخلاف آنچه مى داند ؛ كفر نعمت نافرمانى عقل در پاسخ به نیكى هاى دیگران است ؛ و كفر معصیت، عبارت است از نافرمانى كسى كه اطاعتش به حكم عقل لازم است. در تمام این موارد، شخص كافر، با انگیزه هاى نفسانى، از فرمان عقل سرپیچى و از دشمن عقل اطاعت مى كند.

و دلیل این كه نافرمانى عقل و اطاعت از دشمن آن، دیده عقل را ضعیف و به تدریج نابینا مى كند این است كه تجربه نشان داده است كه ادراكات عقلىِ فطرىِ انسان اگر مورد مخالفت قرار گیرد، ضعیف مى گردد و به تدریج به فراموشى سپرده مى شود. انسان، به طور طبیعى و فطرى، دروغ را قبیح و ظلم را زشت مى داند، ولى اگر با این احساس طبیعىِ خود مخالفت كرد، قبح كذب و زشتى ظلم، به تدریج در نظر او كاسته مى شود تا آن جا كه دیگر فریاد وجدان خود را نمى شنود، بلكه گاه برخلاف فطرت خویش، از دروغ و ظلم و زورگویى احساس لذّت و خرسندى نیز مى كند.

قبح كفر نیز همانند قبح كذب و ظلم است. انسان، همان طور كه به طور فطرى، كذب و ظلم را زشت مى داند، كفر را نیز قبیح و ناپسند مى شمارد. از هر عاقلى بپرسید كه اظهار نظر بدون تحقیق یا برخلاف تحقیق چگونه است ؟ یا اباى شخص از پاسخ به نیكى دیگران و یا نافرمانى كسى كه اطاعتش به حكم عقل لازم است چه حكمى دارد ؟ بى تردید پاسخ مى دهد كه زشت است ؛ و كفر مذموم چیزى جز این امور نیست.

ولى همین شخص عاقل، اگر چند بار بدون تحقیق یا بر خلاف آنچه مى داند اظهار نظر كند، یا به فرمان عقل در پاسخ به نیكى دیگران اعتنا نكند و یا از كسى كه به حكم عقل باید از او اطاعت كند اطاعت ننماید، زشتى كفر به تدریج، در نظر او كم مى شود تا آن جا كه به كفر عادت مى كند و زشتىِ آن را نه تنها احساس نمى كند، بلكه آن را زیبا نیز مى بیند! این جاست كه دیده عقل او به كلّى نابینا شده است.

بنا بر این، كفر نیز مانند ظلم، مانع شناخت هاى عقلى و قلبى است. و به همین جهت، قرآن كریم، كفر را همانند ظلم، مانع شناخت راه رشد و تكامل و موجب گمراهى انسان مى داند. در سوره غافر مى خوانیم :

«یضِلُّ اللَّهُ الْكَـفِرِینَ.[۲]

خداوند، افراد كافر را گمراه مى كند» .

همان گونه كه ظلم موجب تیرگى آینه عقل است، كفر نیز آینه عقل را تیره مى كند. هر بار كه انسان حقیقتى را پنهان مى كند، بر تیرگى آینه عقلش افزوده مى شود تا آن جا كه دیگر به هیچ وجه نمى تواند حقیقت را نشان دهد. و وقتى انسان حقیقت را ندید و راه را از چاه تشخیص نداد، طبیعتا گمراه مى گردد.

لذا، این كه قرآن كریم مى گوید خداوند افراد كافر را گمراه مى كند، معنایش این نیست كه خداوند با این مردم دشمنى دارد، بلكه منظور قرآن كریم آن است كه كفر و پنهان كردن حقیقت در نظام آفرینش، یكى از موانع شناخت و در نتیجه موجب گمراهى است. در نظام آفرینش، كفر، آدمى را از مدار هدایت الهى خارج مى كند و در مدار ضلالت قرار مى دهد.

بنا بر آنچه ذكر شد، افراد كافر، خود سبب گمراهى خویش اند، ولى چرا قرآن كریم مى گوید خداوند افراد كافر را گمراه مى كند؟

در پاسخ باید گفت : درست است كه آنان خود موجب گمراهى خویش شده اند، ولى چون همه پدیده ها سرانجام منسوب به خداوند متعال است، هر چند به سوء اختیار انسان تحقق پیدا كرده باشد، لذا قرآن كریم اضلال و گمراه كردن را به خداوند نسبت مى دهد ؛ زیرا اگر خداوند به آنان اراده و اختیار نداده بود، به سبب سوء انتخاب خود، در مدار ضلالت الهى قرار نمى گرفتند و گمراه نمى شدند. بنا بر این، خداوند افراد كافر را گمراه مى كند، ولى سبب گمراهى را خود به وسیله كفر كه موجب تیرگى آینه عقل مى شود، ایجاد مى كنند.

توضیح مطلب این كه : «تعلیق حكم به وصف، مشعِر به علّیت است» ؛ یعنى اگر حكمى مشروط به تحقّق یافتن صفتى گردید، معلوم مى شود كه تحقّق آن صفت، علّت و فلسفه آن حكم است. مثلاً وقتى گفته مى شود كه دست سارق را باید برید، معلوم مى شود كه علّت بریدن دست سارق، سرقت است.

در این جا هم وقتى قرآن كریم مى فرماید : «خداوند افراد كافر را گمراه مى كند»، معلوم مى شود كه علّت گمراهى آنان كفر است. و هوس، هنگامى كه در قالب كفر تجسّم یابد، همانند هوس در قالب ظلم، مانع از شناخت هاى عقلى و قلبى و موجب گمراهى و ضلالت انسان است.[۳]


[۱]. براى اطلاع از چگونگى مانعيّت هوس از شناخت ، بنگريد به مبحث (ريشه موانع شناخت از نظر قرآن) .

[۲]. غافر : آيه ۷۴ .

[۳]براى آشنا شدن با موجبات ضلالت از ديدگاه قرآن و حديث ، ر . ك : ميزان الحكمة : باب ۲۳۴۶ (موجباتُ الضَّلالة) و باب ۲۳۴۷ (المضلّون) و باب ۳۹۴۵ (من يضلّهم اللّه ) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت