عوامل ناكامى هاى مستضعفان

پرسش :

گرفتاری و ناکامی مستضعفانی چون کودکان و دیوانگان، چه حکمتی دارد؟



پاسخ :

در طول تاريخ ، بسيارى بوده اند و هستند كه به دلايل گوناگون ، پيام خداوند به آنها نرسيده و يا به اقتضاى خلقتشان نتوانسته اند مسئوليت پذير باشند تا با عمل كردن به وظيفه خود ، هدف مورد نظر از آفرينش را براى خود ، رقم بزنند. كودكان بى پناه، عقب مانده هاى ذهنى و ديوانگان، مصاديق بارز اين گونه انسان ها هستند. ناكامى هاى اين گونه افراد ـ كه در اصطلاح ، «مستضعف» ناميده مى شوند ـ را چگونه مى توان توجيه كرد؟

پاسخ اجمالى اين پرسش ، اين است كه :

اوّلاً ، مسئوليت ناكامى هاى انسان هاى مستضعف ـ به استثناى مواردى كه حكمت هاى خاصّى دارند ـ بر عهده انسان هاى آگاه است.

ثانيا ، خداوند ، آسيب هايى را كه به افراد بى گناه وارد مى شوند، در آخرت ، جبران خواهد كرد.

توضيح اين اجمال ، به مقدّمه اى كوتاه نياز دارد و آن ، اين است كه : قانون اسباب ـ كه در قرآن ، «سنّت خدا» ناميده مى شود ـ ايجاب مى كند كه جهان آفرينش بر اساس نظام خاصّ خود ، اداره شود. قرآن كريم ، بارها تأكيد نموده كه سنّت خدا ، تغييرناپذير است.[۱]

اين ، بِدان معناست كه مديريت و كارهاى خداوند متعال ، قانونى خاص دارد كه ثابت و تغييرناپذير است و همانند قوانين اعتبارى (قراردادى) ، تغييرپذير نيست. امام صادق عليه السلام در حديثى ، اين حقيقت را روشن تر بيان مى نمايد :

أبَى اللّهُ أَن يُجرِىَ الأشياءَ إلّا بِأسبابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَى ءٍ سَبَبا.[۲]خداوند ، امور را جز از طريق اسباب ، به پيش نمى برد. پس براى هر چيزى سبب قرار داده است.

بر اساس قانون اسباب و يا همان سنّت ثابت خداوند در اداره جهان آفرينش ، عوامل مصائب و ناكامى هاى مستضعفان ، بدين شرح اند :

۱. سوء استفاده از آزادى

در جهانِ اسباب، نتيجه برخوردارى انسان از آزادى و اختيار ، اين است كه عدّه اى ، از آزادى خود ، سوء استفاده مى كنند و به حقوق ديگران تجاوز مى نمايند. قرآن درباره سوء استفاده يكى از سران استكبار از آزادى خود ، مى فرمايد :

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِى الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَـائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَسْتَحْىِ نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ.[۳]همانا فرعون در سرزمين [ مصر ] سر بر افراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت ؛ طبقه اى از آنان را زبون مى داشت : پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را [ براى بهره كشى ] زنده بر جاى مى گذاشت. وى از فسادكاران بود» .

بنا بر اين ، سوء استفاده انسان هاى آگاه از آزادى است كه پديد آمدن دو طبقه ظالم و مظلوم، و استثمارگر و استثمارشده را موجب گرديده است، نه خواست آفريدگار هستى، تا عدالت او با آن ، مورد سؤال قرار گيرد و به فرموده امام على عليه السلام :

ما جاعَ فَقيرٌ إلّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِىٌّ.[۴]هيچ نادارى ، گرسنه نشد ، مگر به خاطر خوش گذرانى ثروتمندى.

۲. آثار تكوينى گناه

در جهان اسباب، كردار ناشايست انسان هاى آگاه ، به طور طبيعى و تكوينى ، در سرنوشت جامعه مؤثّر است. شخص گنهكار ، نه تنها زندگى خود را تباه مى كند ، بلكه جامعه را در سراشيبى انحطاط و سقوط قرار مى دهد.

شخص گنهكار ، همچون انسان نادانى است كه در ميان دريا، كشتى را سوراخ مى كند. اگر ساير سرنشينيان مانع اين عمل خطرناك شوند ، همه نجات مى يابند ، وگرنه ، هم سوراخ كننده كشتى و هم جز او ، همه غرق مى شوند، چه مقصّر باشند و چه نباشند، بزرگ باشند و يا كوچك. قرآن كريم با صراحت ، اعلام مى فرمايد :

«وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً.[۵]و از فتنه اى كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد ، بترسيد » .

بر اساس نظام حكيمانه آفرينش، نتيجه ظلم ، فراگير است. آتش كه گرفت ، خشك و تر مى سوزند. كردار ناشايست انسان ، نه تنها مايه فساد جامعه مى شود ، بلكه محيط زيست را نيز تباه مى سازد :

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ.[۶]و به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است» .

در جهان اسباب، هنگامى كه توده مردم در برابر تجاوز و حق كشى ها سكوت مى كنند ، همه آنها و حتّى مستضعفان ، به انواع بلاها ـ كه آثار تكوينى گناه اند ـ دچار مى شوند و دعاى نيكان نيز براى تغيير سرنوشت جامعه، ثمربخش نخواهد بود ، چنان كه امام على عليه السلام فرمود :

لا تَترُكُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنكَرِ ، فَيُوَلّى عَلَيكُم شِرارُكُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا يُستَجابُ لَكُم.[۷]امر به معروف و نهى از منكَر را ترك نكنيد، كه مبادا بَدانتان بر شما مسلّط شوند و آن گاه، دعا كنيد و دعايتان مستجاب نشود.

۳. رعايت نكردن مسائل بهداشتى

در جهان اسباب، تنها گناه نيست كه در سرنوشت جامعه و از جمله انسان هاى مستضعف (ناآگاه و ناتوان) ، مؤثّر است ؛ بلكه اشتباه پدران و مادران و رعايت نكردن مسائل بهداشتى به وسيله آنان نيز در پيدايش افراد معلول و عقب مانده ذهنى ، مؤثّر است.[۸]

در اين گونه موارد ، مسئوليت ناكامى اين گونه افراد ، مستقيما متوجّه انسان هاى آگاه است و بر خداوند متعال ، ايرادى وارد نيست ؛ چرا كه در اين زمينه و براى پيشگيرى از پيدايش اين گونه افراد، رهنمودهاى ارزنده اى از پيشوايان اسلام به مردم ارائه شده است.[۹]

۴. حكمت هاى ناشناخته

افزون بر عواملى كه درباره ناكامى هاى مستضعفانْ بِدانها اشارت رفت، چه بسا حكمت هاى نهفته اى وجود دارند كه بر ما مجهول اند و اگر راز آنها گشوده شود ، مشخّص مى گردد كه آنچه به وقوع پيوسته ، عين عدل و حكمت است، چنان كه در جريان همراهى موسى عليه السلام با خضر عليه السلام ، هنگامى كه خضر عليه السلام پسر بچّه به ظاهرْ بى گناهى را كُشت ، موسى عليه السلام به شدّت به وى اعتراض كرد كه :

«أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةَ بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْـئا نُّكْرًا.[۱۰]آيا شخص بى گناهى را بدون اين كه كسى را به قتل رسانده باشد ، كشتى؟ واقعا كارناپسندى مرتكب شدى» .

آن گاه خضر عليه السلام براى بيان اين كه كارش صحيح و حكيمانه بوده است، مى گويد :

«وَ أَمَّا الْغُلَـمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَـنًا وَ كُفْرًا * فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَوةً وَ أَقْرَبَ رُحْمًا.[۱۱]و امّا نوجوان ، پدر و مادرش ، [ هر دو ] مؤمن بودند. پس ترسيديم [ مبادا ]آن دو را به طغيان و كفر بكشاند. پس خواستيم كه پروردگارشان ، آن دو را به پاك تر و مهربان تر از او عوض دهد» .

بنا بر اين با توجّه به محدوديت علم انسان درباره راز هستى، با نگاه سطحى نمى توان ناكامى هاى مستضعفان را بر خلاف عدل و حكمت دانست. اين ، در حالى است كه خداوند متعال ، ناكامى هاى مستضعفان را ـ كه خود ، هيچ نقشى در آنها ندارند ـ در جهان ديگر ، جبران خواهد نمود.


[۱]ر. ك : احزاب : آيه ۶۲ ، فتح : آيه ۲۳ ، اسراء : آيه ۷۷ ، فاطر : آيه ۴۳ .

[۲]الكافى : ج ۱ ص ۱۸۳ .

[۳]قصص : آيه ۴ .

[۴]نهج البلاغة : حكمت ۳۲۸ .

[۵]انفال : آيه ۴۵ .

[۶]روم : آيه ۴۱ .

[۷]نهج البلاغة : نامه ۴۷ .

[۸]ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۹]ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۱۰]كهف : آيه ۷۴ .

[۱۱]كهف : آيه ۸۰ ـ ۸۱ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت