سخنى درباره حكمت مصايب و شُرور

سخنى درباره حكمت مصايب و شُرور

بحث از حکمت مصائب و شرور از جمله مباحث مهم بحث از عدل الهی است

يك . حكمت گرفتارى هاى انسان هاى آگاه

با تأمّل در آيات و احاديثى كه به حكمت شُرور و مصيبت ها و ناكامى ها اشاره دارند ، مى توان به اين جمع بندى رسيد كه از ديدگاه قرآن و حديث ، مصائب (گرفتارى ها) انسان هاى آگاه ، يا آثار كردار ناشايست آنهاست و يا وسيله اى براى تكامل آنها .

توضيح اين اجمال ، بدين شرح است :

۱ . مصيبت هاى خود كرده

از ديدگاه قرآن كريم ، همه مصيبت هاى رسيده به آن دسته از افراد آگاهى كه مرتكب گناه مى شوند، دستاورد خود آنان و نتيجه گناه آنان است :

«وَ مَا أَصَـبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ .[۱]و هر [ گونه ] مصيبتى به شما برسد ، به سبب دستاورد خود شماست ، و [ خدا ]از بسيارى در مى گذرد »  .

اين سخن ، بدين معناست كه مصائب و ناملايماتى كه متوجّه جامعه مى شوند (مانند : قحطى ، گرانى ، توفان و زلزله) ، همه به خاطر گناهانى هستند كه مردم مرتكب مى شوند ، هر چند كيفر همه گناهان آنان نيستند ؛ چرا كه خداوند متعال ، بسيارى از گناهان را بر اساس حكمت خود ، مورد عفو قرار مى دهد، وگرنه جنبنده اى در زمين ، باقى نمى ماند :

«وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُواْ مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَآبَّةٍ .[۲]و اگر خدا مردم را به [ سزاى ] آنچه انجام داده اند ، مؤاخذه مى كرد ، هيچ جنبده اى را بر پشت زمين ، باقى نمى گذاشت »  .

قرآن با صراحتْ اعلام مى كند كه اگر انسان ، مرتكب كارهاى ناشايست نشود و در مسير زندگى ، راه صحيح را انتخاب كند ، بركات الهى از آسمان و زمين، او را فرا خواهند گرفت :

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَـهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ .[۳]و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به پرهيزگارى گراييده بودند ، قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم ؛ ولى تكذيب كردند . پس به [ كيفر ]دستاوردشان ، [ گريبان ] آنان را گرفتيم »  .

از آن سو ، آن گاه كه انسان از اراده و آزادى خود سوء استفاده كند ، بر اساس سنّت ثابت و تغييرناپذير آفرينش ، نه تنها خود و جامعه را با مصائب و مشكلات توان فرسا مواجه مى سازد ؛ بلكه فساد او ، بركات زمين را از بين مى برد و دريا و خشكى را به تباهى مى كشد :

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ .[۴]به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است»  .

اقسام مصيبت هاى خودكرده

مصيبت ها و ناكامى هايى را كه در اثر كردار ناشايست انسان ، گريبانگير او مى شوند ، مى توان به سه دسته تقسيم كرد :

الف ـ مجازات

از ديدگاه قرآن كريم ، مصائب و ناكامى هاى افرادى كه هيچ نقطه مثبتى در زندگى ندارند و زندگى آنها سراسر فساد و تباهى است، بخشى از كيفر اعمال آنهاست. اين كيفر، اعتبارى (قراردادى) نيست ؛ بلكه كيفر تكوينى است و نتيجه طبيعى كردار ناشايست گناهكار است .

اقوام و ملّت هاى مختلفى در طول تاريخ ، دچار بلاهاى گوناگونى چون زلزله و توفان شده اند كه قرآن ، آنها را نتيجه طبيعى كردار ناشايست آنان مى داند .

در سوره عنكبوت ، پس از نقل سرگذشت قوم نوح و ابراهيم و لوط و بيان مخالفت قوم عاد و ثمود و نيز مقابله قارون و فرعون و هامون با پيامبران الهى و امتناعشان از پذيرش دعوت آنان ، آمده است :

«فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَ مِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْـلِمَهُمْ وَ لَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْـلِمُونَ .[۵]و هر يك [ از ايشان ] را به گناهش گرفتار [ عذاب ] كرديم . از آنان كسانى بودند كه بر [ سر ]ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم ، و از آنان كسانى بودند كه فرياد [ مرگبار ] ، آنان را فرا گرفت ، و برخى از آنان را در زمينْ فرو برديم ، و بعضى را غرق نموديم . و [ اين ] خدا نبود كه بر آنان ستم كرد ؛ بلكه خودشان بر خود ، ستم مى كردند »  .

اين كه برخى مصيبت ها براى مجازات انسان اند ، مسئله مهمّى است كه قرآن كريم ، مكرّر ، آن را بازگو كرده[۶]و در احاديث اسلامى ، فراوان مورد تأكيد قرار گرفته است، چنان كه از امام رضا عليه السلام روايت شده :

كُلَّما أَحدَثَ العِبادُ مِنَ الذُّنوبِ ما لَم يَكونوا يَعمَلونَ ، أحدَثَ اللّهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ ما لَم يَكونوا يَعرِفونَ .[۷]هر گاه مردمْ گناهانى را انجام دهند كه پيش تر انجام نداده اند، خداوندْ بلاهايى را برايشان پديد مى آورد كه سابقاً آنها را نمى شناخته اند.

ب ـ تأديب

حكمت بخشى از مصائب و ناكامى هاى انسان ، تأديب و آگاهسازى او از خطر گناه و كجرَوى است . امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد :

البَلاءَ لِلظّالِمِ أدَبٌ .[۸]بلا براى ستمگر ، تنبيه است .

قرآن كريم، نقش مشكلات زندگى را در آگاهسازى مردم ، چنين تبيين مى فرمايد :

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ .[۹]به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است ، تا [ سزاى ] بعضى از آنچه را كرده اند ، به آنان بچشاند »  .

اين آيه شريف ، تباهى هايى كه در كره زمين (اعم از خشكى و دريا) پديد مى آيند و مشكلات ناشى از آنها را ، معلول كردار ناشايست انسان ها مى داند و حكمت آنها را هشدار دادن به جامعه هاى خطاكار، و آگاهسازى و تأديب (تربيتِ) مردم ، معرّفى مى كند . اين معنا در آيات ديگرى نيز مورد تأكيد قرار گرفته است .[۱۰]

امام على عليه السلام درباره نقش تربيتى مشكلات زندگى مى فرمايد :

إنَّ اللّهَ يَبتَلى عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، و حَبسِ البَرَكاتِ ، و إغلاقِ خَزائِنِ الخَيراتِ ، لِيَتوبَ تائِبٌ ، و يُقلِعَ مُقلِعٌ ، و يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ ، و يَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ .[۱۱]خداوند ، بندگانش را با اعمال بد ، به كمبود محصول و كاهش بركت ، و بسته شدن خزائن خير ، مبتلا مى كند تا توبه كننده اى ، توبه كند و از بيخ و بن بركننده اى ، [گناهانش] بر كند و پندگيرنده اى پند گيرد و بازداشته شده اى از گناه ، از آن خوددارى نمايد .

ج ـ تطهير

حكمت بخشى ديگر از مصائب و مشكلات زندگى، تطهير (تَحميصِ) انسان از گناهان است . كردار ناشايست ، جان انسان را آلوده مى كند و آينه روان را تيره مى سازد:

«كَلَا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ .[۱۲]نه چنين است ؛ بلكه آنچه مرتكب مى شدند ، زنگار بر دل هايشان بسته است»  .

بلاها و گرفتارى هاى زندگى، يكى از عوامل پاكسازى زنگارها و آلودگى هاى جان هستند ؛ چرا كه روح انسان در آتش مصائب ، پاك و خالص مى شود . از پيامبر خدا در اين باره روايت شده است كه :

ما أصابَ المُؤمِنَ مِن نَصَبٍ و لا وَصَبٍ ، و لا حَزَنٍ حتّى الهَمُّ يَهُمُهُ ، إلّا كَفَّرَ اللّهُ بِهِ عَنهُ مِن سَيَّئاتِهِ .[۱۳]رنج و درد و اندوه و حتّى نگرانى ، به مؤمن نمى رسد ، مگر اين كه خداوند با آن گناهانش را مى زدايد .

بنا بر اين ، مصائب و مشكلات زندگى براى افراد پاكى كه احيانا دچار آلودگى شده اند، نه تنها اعلام كننده خطر و آگاهى بخش اند ، بلكه تيرگى هايى را كه گناهان در روح آنها پديد آورده اند نيز زايل مى سازند و بدين سان ، موانع بهره گيرى از عبادات، در مسير كمالات معنوى ، از سر راه آنها برداشته مى شوند . امام على عليه السلام مى فرمايد :

الحَمدُ للّهِِ الَّذى جَعَلَ تَمحيصَ ذُنوبِ شيعَتِنا فِى الدُّنيا بِمِحَنِهِم ، لِتَسلَمَ لَهُم[۱۴]طاعاتُهُم و يَستَحِقّوا عَلَيها ثَوابَها .[۱۵]ستايش، خدايى را كه تطهير گناهان شيعيان ما را در دنيا، در محنت هاى آنان قرار داد تا طاعات و [عبادات] آنها سالم [و برقرار] بماند و در نتيجه آن [طاعات و عبادات]، شايستگىِ پاداش بيابند .

بر اين اساس، سختى هاى زندگى براى اهل ايمان ، از جمله نعمت هاى بزرگ خداوند محسوب مى شوند ، چنان كه از امام كاظم عليه السلام روايت شده است :

للّهِِ فِى السَّرّاءِ نِعمَةُ التَّفَضُّلِ ، و فِى الضَّرّاءِ نِعمَةُ التَّطَهُّرِ .[۱۶]خداوند در آسايش ، نعمت احسان و در سختى ها نعمت پاك شدن دارد.

۲ . سختى هاى سازنده

حكمت بخشى از شُرور و سختى ها و گرفتارى هاى زندگى، آزمودن انسان و سازندگى اوست . قرآن كريم ، تصريح مى كند كه انسان به وسيله «شر» و «خير» ، آزمايش مى شود :

«وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً .[۱۷]و شما را از راه آزمايش به بد و نيك ، مى آزماييم»  .

شر ، شامل انواع سختى ها، بيمارى ها و مشكلات زندگى ، و خير ، شامل انواع نعمت ها و خوشى هاست .

در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه : امير مؤمنان ، بيمار شد و جمعى به عيادت رفتند . ايشان در جواب احوالپرسى ، بر خلاف متعارف فرمود : «أصبحت بشرّ» . عيادت كنندگان كه انتظار اين گونه پاسخ را از امير مؤمنان نداشتند ، با تعجّب پرسيدند : «سبحان اللّه ! اين ، كلام مثل توست؟» و ايشان در پاسخ فرمود :

يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى :  «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ»  ، فَالخَيرُ الصِّحَّةُ وَ الغِنى ، وَ الشَّرُّ المَرَضُ وَ الفَقرُ ابتِلاءً وَ اختِبارا .[۱۸]خداى متعال مى فرمايد:  «و شما را از راه آزمايش به بد و نيك مى آزماييم ...»  . خير ، صحّت و غناست و شر، بيمارى و فقر است به خاطر آزمايش و انتخاب .

آيه اى كه در كلام امير مؤمنان آمده ، دليل روشنى است بر اين كه حكمت بخشى از مصائب ، «آزمايش» است تا انسان ، در نتيجه شكيبايى و موفّقيت در امتحان ، به كمال برسد . اين معنا در آيه اى ديگر ، چنين آمده است :

«وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْ ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِينَ .[۱۹]و قطعا شما را با چيزى از ترس و گرسنگى و كاهش در اموال و جان ها و محصولات مى آزماييم ، و شكيبايان را مژده بده»  .

بر اين اساس ، شُرور و سختى هايى كه براى آزمون و سازندگى انسان اند ، نه تنها منافاتى با عدالت و حكمت خداوند ندارند ، بلكه عين حكمت اند . امام على عليه السلام مى فرمايد :

أَيُّها النّاسُ إنَّ اللّهَ قَد أعاذَكُم مِن أَن يَجورَ عَلَيكُم ، وَ لَم يُعِذكُم مِن أَن يَبتَليَكُم .[۲۰]هلا اى مردمان! خداوند ، شما را پناه داده كه به شما ستم نكند و پناه نداده كه شما را مبتلا نكند .

گفتنى است كه آزمايش الهى ، به منظور كشف حقيقت براى خودِ انسان و يا ديگران نيست ؛ بلكه براى اين است كه استعدادهاى نهفته انسان ، به اراده و اختيار او پرورش يابند ، به گونه اى كه آنچه را در درون دارد ، آشكار كند . امام على عليه السلام مى فرمايد :

أَلا إنَّ اللّهَ تعالى قَد كَشَفَ الخَلقَ كَشفَةً ، لا أَنَّهُ جَهِلَ ما أَخفَوهُ مِن مَصونِ أسرارِهِم وَ مَكنونِ ضَمائِرِهِم ، وَلكِن ليَبلوَهُم أَيُّهُم أَحسَنُ عَمَلاً ، فَيَكونَ الثَّوابُ جَزاءً وَ العِقابُ بَواءً .[۲۱]هان! بدانيد كه خداوند متعال ، [پنهانى هاى] مردم را آشكار كرد ، نه از سرِ اين كه نمى دانست نگاهدارِ چه اسرارى هستند يا در درون خود ، چه پنهان كرده اند؛ بلكه براى اين كه آنان را بيازمايد كه كدامشان از جهت عمل ، بهتر است تا ثواب ، پاداش و عقاب ، تقاص آنان باشد .

جان انسان، همانند جسم او در سختى ها پرورش مى يابد و آب داده و پولادين مى گردد . امام على عليه السلام در پاسخ به پندار كسانى كه تصوّر مى كردند زندگى در شرايط سخت و تغذيه ساده ، موجب ضعف و ناتوانى جسمى مى گردد ، مى فرمايد :

أَلا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ البَرِّيَّةَ أَصلَبُ عودا ، وَ الرَّواتِعَ الخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلودا وَ النّابِتاتِ العِذيَةَ أَقوى وَ قودا وَ أَبطَأ خُمودا .[۲۲]بدانيد كه درخت بيابانى [كه آب كمتر مى خورد،] چوبش سخت تر ، و درختان سبز ، پوستشان نازك تر است و شعله آتش گياهان صحرايى، افروخته تر و خاموشى آنها ديرتر است .

در نظام حكيمانه جهان ، سختى ها و مشكلاتى كه به اهل ايمان مى رسند ، به منظور پرورش استعدادهاى درونى و تكامل آنهايند . در واقع ، خداوند متعال ، جان دوستان خود را در اين جهان ، با بلا تغذيه مى نمايد و به تعبير زيباى پيامبر خدا :

إنَّ اللّهَ لَيُغَذّى عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ ، كَما تُغَذِّى الوالِدَةُ وَلَدَها بِاللَّبَنِ .[۲۳]خداوند ، بنده مؤمنش را با بلا تغذيه مى كند ، همان گونه كه مادر ، فرزندش را با شير تغذيه مى كند .

نيز هر كس در بزم الهى مقرّب تر است ، جام بلا بيشترش مى دهند ، چنان كه در حديثى ديگر از پيامبر خدا آمده است :

ما كَرُمَ عَبدٌ عَلَى اللّهِ إِلّا ازدادَ عَلَيهِ البَلاءَ .[۲۴]هيچ بنده اى در نزد خداوندْ گرامى نشد ، مگر كه [خدا] بلا را بر او افزون كرد .

درست به همين دليل است كه كه رهبران بزرگ الهى ، بيش از ديگران در اين جهان ، محنت ديده و بلا كشيده اند . امام صادق عليه السلام در حديثى مى فرمايد :

إنَّ أَشَدَّ النّاسِ بَلاءً الأَنبياءُ ثُمَّ الَّذينَ يَلونَهُم ، ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ .[۲۵]گرفتارترينِ مردم به بلا ، پيامبران و پس از آنها دنباله روانِ آنها و آن گاه ، شريف ترين هايند .

و در حديثى ديگر مى فرمايد :

إِنَّما يَبتَلى اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عِبادَهُ عَلى قَدرِ مَنازِلِهِم عِندَهُ .[۲۶]خداوندِ خجسته و والا ، بندگانش را به اندازه جايگاهى كه در نزد او دارند ، گرفتار مى كند .

بنا بر اين ، مصائب (گرفتارى هاى) زندگى ، دو جهت مى توانند داشته باشند : گاه براى مجازات و تأديب و تطهيرند و گاه براى پرورش استعدادها و كماليابى نفْس ها و البتّه ، محنت هاى اولياى الهى ، از قسم دوم اند . از اين رو ، در جريان برخورد يزيد بن معاويه با امام زين العابدين عليه السلام ، هنگامى كه يزيد ، آيه :  «وَ مَآ أَصَـبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ ؛[۲۷]و هر [ گونه ] مصيبتى به شما برسد ، به سبب دستاورد خودِ شماست»  را قرائت كرد و اين چنين ، مصائب واردشده بر اهل بيت امام حسين عليه السلام را مجازات الهى معرّفى نمود ، امام زين العابدين عليه السلام در پاسخ فرمود :

ليست هذه الآية فينا ، إنّ فينا قول اللّه عز و جل :  «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لَا فِى أَنفُسِكُمْ إِلَا فِى كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ»  .[۲۸]اين آيه درباره ما نيست . درباره ما اين سخن خداوند متعال است كه :  «هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفْس هاى شما [به شما] نمى رسد ، مگر پيش از آن كه آن را پديد آوريم ، در كتابى است»  .

جالب توجّه است كه همه آنچه درباره حكمت مصائب بيان كرديم ، در اين حديث كوتاه پيامبر خدا مى توان ملاحظه كرد كه :

إنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ أدَبٌ ، و لِلمُؤمِنِ امتِحانٌ ، و لِلأَنبِياءِ دَرَجَةٌ ، و لِلأَولِياءِ كَرامَةٌ .[۲۹]بلا ، براى ستمگر تنبيه است و براى مؤمن ، امتحان و براى پيامبران ، درجه و براى اوليا ، كرامت .

دو . عوامل ناكامى هاى مستضعفان

آنچه تاكنون درباره حكمت شُرور و مصائب گفته شد، در خصوص افراد آگاهى است كه پيام خداوند به آنان رسيده و حجّت بر آنان تمام شده است . اكنون بايد ديد شُرور و ناكامى هايى كه گريبانگير افراد مستضعف (ناتوان يا ناآگاه) مى شوند، چه حكمتى دارند .

به سخن ديگر، در طول تاريخ ، بسيارى بوده اند و هستند كه به دلايل گوناگون ، پيام خداوند به آنها نرسيده و يا به اقتضاى خلقتشان نتوانسته اند مسئوليت پذير باشند تا با عمل كردن به وظيفه خود ، هدف مورد نظر از آفرينش را براى خود ، رقم بزنند . كودكان بى پناه، عقب مانده هاى ذهنى و ديوانگان، مصاديق بارز اين گونه انسان ها هستند . ناكامى هاى اين گونه افراد ـ كه در اصطلاح ، «مستضعف» ناميده مى شوند ـ را چگونه مى توان توجيه كرد؟

پاسخ اجمالى اين پرسش ، اين است كه :

اوّلاً ، مسئوليت ناكامى هاى انسان هاى مستضعف ـ به استثناى مواردى كه حكمت هاى خاصّى دارند ـ بر عهده انسان هاى آگاه است .

ثانيا ، خداوند ، آسيب هايى را كه به افراد بى گناه وارد مى شوند، در آخرت ، جبران خواهد كرد .

توضيح اين اجمال ، به مقدّمه اى كوتاه نياز دارد و آن ، اين است كه : قانون اسباب ـ كه در قرآن ، «سنّت خدا» ناميده مى شود ـ ايجاب مى كند كه جهان آفرينش بر اساس نظام خاصّ خود ، اداره شود . قرآن كريم ، بارها تأكيد نموده كه سنّت خدا ، تغييرناپذير است .[۳۰]

اين ، بِدان معناست كه مديريت و كارهاى خداوند متعال ، قانونى خاص دارد كه ثابت و تغييرناپذير است و همانند قوانين اعتبارى (قراردادى) ، تغييرپذير نيست. امام صادق عليه السلام در حديثى ، اين حقيقت را روشن تر بيان مى نمايد :

أبَى اللّهُ أَن يُجرِىَ الأشياءَ إلّا بِأسبابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَى ءٍ سَبَبا .[۳۱]خداوند ، امور را جز از طريق اسباب ، به پيش نمى برد . پس براى هر چيزى سبب قرار داده است .

بر اساس قانون اسباب و يا همان سنّت ثابت خداوند در اداره جهان آفرينش ، عوامل مصائب و ناكامى هاى مستضعفان ، بدين شرح اند :

۱ . سوء استفاده از آزادى

در جهانِ اسباب، نتيجه برخوردارى انسان از آزادى و اختيار ، اين است كه عدّه اى ، از آزادى خود ، سوء استفاده مى كنند و به حقوق ديگران تجاوز مى نمايند . قرآن درباره سوء استفاده يكى از سران استكبار از آزادى خود ، مى فرمايد :

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِى الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَـائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَسْتَحْىِ نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ .[۳۲]همانا فرعون در سرزمين [ مصر ] سر بر افراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت ؛ طبقه اى از آنان را زبون مى داشت : پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را [ براى بهره كشى ] زنده بر جاى مى گذاشت . وى از فسادكاران بود»  .

بنا بر اين ، سوء استفاده انسان هاى آگاه از آزادى است كه پديد آمدن دو طبقه ظالم و مظلوم، و استثمارگر و استثمارشده را موجب گرديده است، نه خواست آفريدگار هستى، تا عدالت او با آن ، مورد سؤال قرار گيرد و به فرموده امام على عليه السلام :

ما جاعَ فَقيرٌ إلّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِىٌّ .[۳۳]هيچ نادارى ، گرسنه نشد ، مگر به خاطر خوش گذرانى ثروتمندى .

۲ . آثار تكوينى گناه

در جهان اسباب، كردار ناشايست انسان هاى آگاه ، به طور طبيعى و تكوينى ، در سرنوشت جامعه مؤثّر است . شخص گنهكار ، نه تنها زندگى خود را تباه مى كند ، بلكه جامعه را در سراشيبى انحطاط و سقوط قرار مى دهد .

شخص گنهكار ، همچون انسان نادانى است كه در ميان دريا، كشتى را سوراخ مى كند . اگر ساير سرنشينيان مانع اين عمل خطرناك شوند ، همه نجات مى يابند ، وگرنه ، هم سوراخ كننده كشتى و هم جز او ، همه غرق مى شوند، چه مقصّر باشند و چه نباشند، بزرگ باشند و يا كوچك . قرآن كريم با صراحت ، اعلام مى فرمايد :

«وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً .[۳۴]و از فتنه اى كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد ، بترسيد »  .

بر اساس نظام حكيمانه آفرينش، نتيجه ظلم ، فراگير است . آتش كه گرفت ، خشك و تر مى سوزند. كردار ناشايست انسان ، نه تنها مايه فساد جامعه مى شود ، بلكه محيط زيست را نيز تباه مى سازد :

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ .[۳۵]و به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است»  .

در جهان اسباب، هنگامى كه توده مردم در برابر تجاوز و حق كشى ها سكوت مى كنند ، همه آنها و حتّى مستضعفان ، به انواع بلاها ـ كه آثار تكوينى گناه اند ـ دچار مى شوند و دعاى نيكان نيز براى تغيير سرنوشت جامعه، ثمربخش نخواهد بود ، چنان كه امام على عليه السلام فرمود :

لا تَترُكُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنكَرِ ، فَيُوَلّى عَلَيكُم شِرارُكُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا يُستَجابُ لَكُم .[۳۶]امر به معروف و نهى از منكَر را ترك نكنيد، كه مبادا بَدانتان بر شما مسلّط شوند و آن گاه، دعا كنيد و دعايتان مستجاب نشود .

۳ . رعايت نكردن مسائل بهداشتى

در جهان اسباب، تنها گناه نيست كه در سرنوشت جامعه و از جمله انسان هاى مستضعف (ناآگاه و ناتوان) ، مؤثّر است ؛ بلكه اشتباه پدران و مادران و رعايت نكردن مسائل بهداشتى به وسيله آنان نيز در پيدايش افراد معلول و عقب مانده ذهنى ، مؤثّر است .[۳۷]

در اين گونه موارد ، مسئوليت ناكامى اين گونه افراد ، مستقيما متوجّه انسان هاى آگاه است و بر خداوند متعال ، ايرادى وارد نيست ؛ چرا كه در اين زمينه و براى پيشگيرى از پيدايش اين گونه افراد، رهنمودهاى ارزنده اى از پيشوايان اسلام به مردم ارائه شده است .[۳۸]

۴ . حكمت هاى ناشناخته

افزون بر عواملى كه درباره ناكامى هاى مستضعفانْ بِدانها اشارت رفت، چه بسا حكمت هاى نهفته اى وجود دارند كه بر ما مجهول اند و اگر راز آنها گشوده شود ، مشخّص مى گردد كه آنچه به وقوع پيوسته ، عين عدل و حكمت است، چنان كه در جريان همراهى موسى عليه السلام با خضر عليه السلام ، هنگامى كه خضر عليه السلام پسر بچّه به ظاهرْ بى گناهى را كُشت ، موسى عليه السلام به شدّت به وى اعتراض كرد كه :

«أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةَ بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْـئا نُّكْرًا .[۳۹]آيا شخص بى گناهى را بدون اين كه كسى را به قتل رسانده باشد ، كشتى؟ واقعا كارناپسندى مرتكب شدى»  .

آن گاه خضر عليه السلام براى بيان اين كه كارش صحيح و حكيمانه بوده است، مى گويد :

«وَ أَمَّا الْغُلَـمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَـنًا وَ كُفْرًا * فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَوةً وَ أَقْرَبَ رُحْمًا .[۴۰]و امّا نوجوان ، پدر و مادرش ، [ هر دو ] مؤمن بودند . پس ترسيديم [ مبادا ]آن دو را به طغيان و كفر بكشاند . پس خواستيم كه پروردگارشان ، آن دو را به پاك تر و مهربان تر از او عوض دهد»  .

بنا بر اين با توجّه به محدوديت علم انسان درباره راز هستى، با نگاه سطحى نمى توان ناكامى هاى مستضعفان را بر خلاف عدل و حكمت دانست . اين ، در حالى است كه خداوند متعال ، ناكامى هاى مستضعفان را ـ كه خود ، هيچ نقشى در آنها ندارند ـ در جهان ديگر ، جبران خواهد نمود .


[۱]شورا : آيه ۳۰ .

[۲]فاطر : آيه ۴۵. نيز ، ر.ك : نحل : آيه ۶۱ .

[۳]اعراف : آيه ۹۶. نيز ، ر.ك : مائده : آيه ۶۶ .

[۴]روم : آيه ۴۱ .

[۵]عنكبوت : آيه ۴۰ .

[۶]ر. ك : هود : آيه ۱۰۰ـ۱۰۱ ، توبه : آيه ۷۰ ، آل عمران : آيه ۱۹ ، يونس : آيه ۱۳ ، كهف: آيه ۵۹ ، قصص : آيه ۵۹ ، نحل : آيه ۱۱۲ .

[۷]الكافى : ج ۲ ص ۲۷۵ ح ۲۹ ، علل الشرايع : ص ۵۲۲ ح ۷ وفيه «يعلمون» بدل «يعملون» .

[۸]بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۱۹۸ .

[۹]روم : آيه ۴۱ .

[۱۰]ر. ك: سجده : آيه ۲۱، اعراف : آيه ۹۴ و ۱۳۰ ، مؤمنون : آيه ۷۶ .

[۱۱]نهج البلاغة : خطبه ۱۴۳ .

[۱۲]مطفّفين : آيه ۱۴ .

[۱۳]تحف العقول : ص ۳۸ .

[۱۴]فى بحار الأنوار : «بها» بدل «لهم».

[۱۵]بحار الأنوار: ج ۶۷ ص ۲۳۱ .

[۱۶]بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۲۴۳ . براى آشنايى بيشتر با احاديث مربوط به اين موضوع ، ر. ك : ميزان الحكمة : عنوان البلاء (تمحيص البلاء للذنوب) و عنوان الذنب (مكفرات الذنوب) .

[۱۷]انبياء : آيه ۳۵ .

[۱۸]بحارالأنوار : ج ۸۱ ص ۲۰۹ .

[۱۹]بقره : آيه ۱۵۵ .

[۲۰]ر . ك : نهج البلاغة : خطبه ۱۰۳ .

[۲۱]ر . ك : نهج البلاغة : خطبه ۱۴۴ .

[۲۲]نهج البلاغة : نامه ۴۵ .

[۲۳]بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۱۹۵ .

[۲۴]بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۲۸ .

[۲۵]الكافى : ج ۲ ص ۲۵۲ .

[۲۶]الأمالى ، مفيد : ص ۲۴ .

[۲۷]شورا : آيه ۳۰ .

[۲۸]حديد : آيه ۲۲ .

[۲۹]ر . ك : ص ۸ ح ۴۸۰۳ .

[۳۰]ر. ك : احزاب : آيه ۶۲ ، فتح : آيه ۲۳ ، اسراء : آيه ۷۷ ، فاطر : آيه ۴۳ .

[۳۱]الكافى : ج ۱ ص ۱۸۳ .

[۳۲]قصص : آيه ۴ .

[۳۳]نهج البلاغة : حكمت ۳۲۸ .

[۳۴]انفال : آيه ۴۵ .

[۳۵]روم : آيه ۴۱ .

[۳۶]نهج البلاغة : نامه ۴۷ .

[۳۷]ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۳۸]ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۳۹]كهف : آيه ۷۴ .

[۴۰]كهف : آيه ۸۰ ـ ۸۱ .