على(ع) از آغازين روزهاى رسالت پيامبر(ص)، همگام و همراه پيامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، ۲۴ سال داشت. او بايد با ازدواج، زندگانى مشترک را آغاز مى کرد.
فاطمه(س) نُه ساله است. او دختر پيامبر خداست و در جايگاهى بلند از فضايل انسانى و ويژگى هاى والاى ملکوتى، که پيامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود ناميده است.
برخى از دوستان على(ع) و صحابيان پيامبر خدا به وى پيشنهاد کردند که به خواستگارى فاطمه(س) برود. على(ع)، قلبى دارد سرشار از ايمان و سينه اى آکنده از عشق؛ امّا دستانى تهى و پيراسته از درهم و دينار. على(ع) به خانه پيامبر خدا رفت، شکوه و عظمت پيامبر خدا، او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانى آميخته با آزرم، نگاهى به پيامبر(ص) داشت و نگاهى ديگر به زمين.
پيامبر(ص) با تمهيداتى على(ع) را به سخن گفتن وا داشت، و چون على(ع) سخن گفت، فرمود: «چيزى در زندگى دارى؟»
جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه(س) را همسانى جز على(ع) و همسرى لايق جز او بود؟!
ازدواج (و به تعبير پيامبر خدا: امر الهى) تحقّق يافت و آن دو بزرگوار، زندگانى مشترک را در اوّلين سال هجرت، با مهريه اى بسيار اندک و مراسمى بس ساده و جهيزيه اى ساده تر آغاز کردند و بدين سان، شکوهمندترين خانه و نقش آفرين ترين زندگانى مشترک در تاريخ اسلام، رقم خورد.
اوّلين ثمر اين پيوند الهى، به سال سوم هجرى ديده به جهان گشود که حسن(ع) نام گرفت. و دومين آن، حسين(ع) بود که در سال چهارم به دنيا آمد. زينب و امّ کلثوم عليهما السلام پس از برادرها پاى به دنيا گذاردند و آخرين آنها، محسن، سقط گرديد و شهد شهادت نوشيد.