پژوهشى در باره استخاره هاى منسوب به امام زمان(ع)

پژوهشى در باره استخاره هاى منسوب به امام زمان(ع)

استخاره در لغت و بيشتر متون كهن حديثى، به معناى طلب خير و نيكى از خداوند است تا در پرتو راه نمايى و دستگيرى او، از زيان هاى احتمالى تصميم و عملمان بر كنار بمانيم.

استخاره[۱]در لغت و بيشتر متون كهن حديثى، به معناى طلب خير و نيكى از خداوند است تا در پرتو راه نمايى و دستگيرى او، از زيان هاى احتمالى تصميم و عملمان بر كنار بمانيم. در اين شيوه از استخاره، ما با دعا و درخواست از خداوند عليم متعال و استذكار قلبى اسماى الهى و توكّل بر قدرت لايزال او، عنايت و توجّه او را به خود جلب مى كنيم. اين كار - كه مى تواند با همه امور زندگى همراه شود و آنها را متيمّن و متبرّك گرداند - ، از سوى احاديث متعدّد فريقين با اسنادى مقبول و در كتاب هايى مشهور و قابل اعتماد، مورد تأكيد قرار گرفته است.[۲]

گونه ديگر استخاره، براى بيرون آمدن از ترديد و دودلى در كارهاى مهم و يا نگران كننده و به گونه اى مشورت با خداوند و بهره گيرى از راه نمايى و يارىِ اوست كه به شكل هاى گوناگونى مانند: گشودن قرآن، نوشتن توصيه به كار و يا ترك آن در برگه و در آوردن آن به شكل قرعه (استخاره ذات الرقاع)، و يا با تسبيح (به دست گرفتن مقدار تصادفى دانه هاى تسبيح و خوب و بد شمردن كار بر پايه تعداد باقى مانده دانه ها) انجام مى گيرد و برخى از شيوه هاى آن بويژه ذات الرقاع و نيز آنچه با دعا و راز و نياز همراه است، مشهور و احاديث دال بر آن، مستند هستند. سيّد ابن طاووس، محدّث بزرگ قرن هفتم هجرى، به اين احاديث به ديده قبول نگريسته و شيوه هاى مطرح شده براى استخاره را در كتاب مشهورش فتح الأبواب، گرد آورده و دسته بندى كرده است.[۳]

علّامه مجلسى نيز مشابه او عمل كرده و نظر كلّى خويش را چنين بيان كرده است :

الأصل فى الاستخارة الذى يدلّ عليه أكثر الأخبار المعتبرة، هو أن لا يكون الإنسان مستبداً برأيه، متعمداً على نظره وعقله، بل يتوسّل بربّه تعالى و يتوكّل عليه فى جميع أموره، و يقرّ عنده بجهله بمصالحه، و يفوّض جميع ذلك إليه، و يطلب منه أن يأتى بما هو خير له فى أخراه و أولاه، كما هو شأن العبد الجاهل العاجز مع مولاه العالم القادر، فيدعو بأحد الوجوه المتقدمة مع الصلاة أو بدونها، بل بما يخطر بباله من الدعاء إن لم يحضره شى ء من ذلك، للأخبار العامة، ثمّ يأخذ فيما يريد ثمّ يرضى بكلّ ما يترتّب على فعله من نفع أو ضرّ. و بعد ذلك الاستخارة من اللَّه سبحانه ثمّ العمل بما يقع فى قلبه و يغلب على ظنّه أنّه أصلح له، و بعده الاستخارة بالاستشارة بالمؤمنين، و بعده الاستخارة بالرقاع أو البنادق أو القرعة بالسبحة و الحصا أو التفؤّل بالقرآن الكريم، و الظاهر جواز جميع ذلك كما اختاره أكثر أصحابنا.[۴]

معناى اصلى استخاره - كه بيشتر روايات معتبر بر آن دلالت مى كنند - ، آن است كه انسان، خودرأيى نورزد و بر رأى و عقل خويش اعتماد مطلق نكند؛ بلكه به خداى متعالش توسّل كند و در همه كارهايش بر او توكّل نمايد و نزد او به ناآگاهى از مصلحت هاى خويش اقرار كند و همه اين امور را به خدا بسپارد و از او بخواهد كه خير دنيا و آخرتش را برايش پيش آورد؛ به گونه همان رابطه اى كه ميان بنده نادان ناتوان و مولاى داناى توانا برقرار است. پس مطابق يكى از شيوه هاى روايت شده و همراه نماز يا بدون آن، دعا مى خواند و يا هر دعايى كه به ذهنش رسيد، كه روايات عامّه بر اين مطلب دلالت دارد. آن گاه آنچه را مى خواهد انجام مى دهد و پس از استخاره و طلب خير از خداوند، به حاصل آن، چه سود و چه زيان، راضى مى شود. شيوه ديگر، طلب خير از خداوند و سپس آنچه را در دلش مى افتد و بيشتر گمان مى برد كه به مصلحتش است، عمل مى كند. پس از اين، استخاره به وسيله مشورت با مؤمنان است و پس از اين، استخاره ذات الرقاع (استخاره با ورقه) يا با گلوله هاىِ گِلى و نيز قرعه كشى با دانه تسبيح و ريگ و يا تفأل به قرآن است و ظاهر اين است كه همه اين شيوه ها مجازند و اين، نظر بيشتر عالمان شيعه است.

گفتنى است شيوه هاى كمتر مشهور و بى سند و يا داراى اسناد ضعيف نيز مى توانند در زمره قُرعه و يا ديگر عناوين كلّى جاى بگيرند و در پى تجربه هاى متعدّد و همراهى معنويت فرد استخاره كننده، اعتبار نسبى يابند، آن گونه كه بسيارى از عالمان موثّق و مشهور عمل كرده اند.[۵]اين شيوه ها پس از انديشه و مشورت فرد مردّد، راه كارى براى خروج از حالت سخت دودلى و بى تصميمى است و به فراخور خود، از نيازمندانش، كارگشايى مى كنند و در جايگاه تعيين شده خويش، كارايى دارند.

در ميان شيوه هاى گوناگون، چند استخاره به امام زمان عليه السلام منسوب شده اند كه در اين جا بررسى مى كنيم.

۱. حديث اوّل

ابن طاووس اين استخاره را در زمره توقيعات صادر شده در دوره غيبت صغرا دانسته؛ ولى چون فاصله زمانى ابن طاووس با نايبان خاص امام زمان عليه السلام در روزگار غيبت صغرا حدود سه قرن است، بايد ديد اين انتساب چه سازوكارى داشته است.

متن گزارش ابن طاووس در كتاب حاضر آمده است.[۶]اين استخاره، به معناى دعا و طلب خير از خداوند است و شكل و مضمون آن، مطابق با بسيارى از استخاره هاى توصيه شده در احاديث است، هر چند با استخاره هاى متداول امروزين تفاوت دارد. از اين رو، متن حديث، پذيرفتنى است.

سند گزارش ابن طاووس

به دليل نامعيّن بودن منبع گزارش ابن طاووس و مؤلّف آن، محمّد بن على بن محمّد، و نيز تضعيف صريح رجال شناسان شيعه نسبت به راوى اوّل اين گزارش، ابو دلف محمّد بن مظفّر،[۷]سند حديث، ضعيف محسوب مى شود و تنها با پذيرش قاعده تسامح در ادلّه سنن و يا از طريق تعاضد مضمونى مى توان حديث را مقبول شمرد. افزون بر اين، ابو دلف، اين متن را آخرين چيزى مى داند كه از سوى ناحيه مقدّسه وارد شده است، و اين، در تنافى با نقل مشهور است كه آخرين توقيع را اعلام خبر وفات نايب چهارم، جناب سمرى مى داند.

گفتنى است كفعمى نيز اين دعا را با تعبير «مروى عن القائم عليه السلام » گزارش كرده[۸]و منبع آن را در كتاب المصباح خود، فتح الأبواب دانسته است؛ ولى در كتاب ديگرش (البلد الأمين) منبعى براى آن ذكر نكرده است، هرچند به نظر مى رسد در آن جا نيز از فتح الأبواب نقل كرده باشد.

۲. استخاره مصرى

ابن طاووس، استخاره اى ديگر در فتح الأبواب نقل و آن را به امام زمان عليه السلام منسوب نموده است. متن اين استخاره در كتاب آمده؛[۹]امّا تعبير ابن طاووس، از مرسل و بى اعتبار بودن طريق و سند اين نقل حكايت دارد. تعبير او چنين است :

رَأَيتُ بِخَطّى عَلَى المِصباحِ ما أذكُرُ الآنَ مَن رَواهُ لى ولا مِن أينَ نَقَلتُهُ .

حاشيه اى به خطّ خودم در كتاب مصباح [المتهجّد، اثر شيخ طوسى ] ديدم كه اكنون به ياد نمى آورم كه چه كسى آن را برايم روايت كرده و يا از كجا نقل كرده ام.

گفتنى است كه ابن طاووس، اين استخاره را نسبت به ذات الرقاع، مرجوح دانسته و احتمال داده است كه آن براى معذوران از استخاره به ذات الرقاع باشد.[۱۰]

همچنين ابن طاووس، درست پيش از اين روايت (در ص ۲۶۴) استخاره اى را با دعايى بسيار مشابه همين استخاره از قول امير مومنان عليه السلام نقل مى كند و اين نكته، انتساب استخاره به حجّت عليه السلام را تضعيف مى كند.[۱۱]

يادآور مى شويم كه مطابق با نقل طبرسى از توقيع حميرى در الاحتجاج، امام زمان عليه السلام چگونگى استخاره را به آنچه امامان پيشين ارائه داده اند، ارجاع داده است و آن را به شيوه استخاره به رقاع همراه با نماز دانسته است. اين روايت در صورت صحّت سند، مى تواند نقل ها و ديگر استخاره هاى منسوب به قائم عليه السلام را بى اعتبار كند؛ امّا طريق طبرسى به حميرى، مرسل است. متن گزارش چنين است:

عن محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر الحميرىّ أنّه كتب إلى الحجّة عليه السلام :

وسَأَلَ عَنِ الرَّجُلِ يَعرِضُ لَهُ الحاجَةُ مِمّا لا يَدرى أن يَفعَلَها أم لا ، فَيَأخُذُ خاتَمَينِ فَيَكتُبُ فى أحَدِهِما : «نَعَم افعَل» وفِى الآخَرِ : «لا تَفعَل» فَيَستَخيرُ اللَّهَ مِراراً ، ثُمَّ يَرى  فيهِما ، فَيُخرِجُ أحَدَهُما فَيَعمَلُ بِما يَخرُجُ ، فَهَل يَجوزُ ذلِكَ أم لا ؟ وَالعامِلُ بِهِ وَالتّارِكُ لَهُ أهُوَ مِثلُ الاِستِخارَةِ أم هُوَ سِوى  ذلِكَ ؟

فَأَجابَ عليه السلام : الَّذى سَنَّهُ العالِمُ عليه السلام فى هذِهِ الاِستِخارَةُ بِالرُّقاعِ وَالصَّلاةِ .[۱۲]سؤال: كسى كه برايش كارى پيش آيد و نداند چه كند و دو مُهر بر مى دارد، در يكى «بله انجام بده» و در ديگرى «انجام نده» مى نويسد و چندين بار از خدا طلب خير مى كند و سپس به آن دو مى نگرد و يكى را بيرون مى كشد و به هر چه كه آمد، عمل مى كند، آيا اين كار، جايز است يا نه، و آيا عمل كننده و يا عمل نكننده به آنچه بيرون آمده، مانند كسى است كه استخاره كرده است يا مانند آن نيست؟

جواب: سنّتى كه عالم عليه السلام در اين موقعيت ها بنا نهاده است، استخاره با برگه ها[ى شش گانه ]و نماز استخاره است.

گفتنى است استخاره ذات الرقاع، بهترين نوع استخاره است كه گونه هاى متفاوتى دارد و ما معتبرترين آنها را از الكافى همراه بيان علّامه مجلسى در پانوشت مى آوريم.[۱۳]

۳. استخاره با تسبيح و عدد

اين استخاره كه در آن از تسبيح و عدد استفاده مى شود و دعايى نيز دارد، مربوط به دوره غيبت كبراست و علّامه حلّى آن را در كتاب منهاج الصلاح - كه تلخيص وى از مصباح المتهجّد شيخ طوسى است - ، نقل كرده و طريق خود را به آن، اين گونه نقل كرده است :

نَوعٌ آخَرُ مِنَ الاِستِخارَةِ ، رَوَيتُهُ عَن والِدِى الفَقيهِ سَديدِ الدّينِ يوسُفَ بنِ عَلِىِّ بنِ المُطَهَّرِ - رَحِمَهُ اللَّهُ تعالى - ، عَنِ السَّيِّدِ رَضِىِّ الدّينِ مُحَمَّدٍ الآوِيِّ ، عَن صاحِبِ االزمان عليه السلام .

گونه ديگر استخاره را از پدر فقيهم، سديد الدين يوسف بن على بن مطهّر - كه خدا رحمتش كند - از سيّد رضى الدين محمّد آوه اى حسينى از صاحب الأمر عليه السلام نقل مى كنم.[۱۴]

او سپس متن حديث را مى آورد كه در كتاب آمده است.

شهيد اوّل نيز اين استخاره را به نقل از علّامه حلى و با همان طريق آورده؛ امّا تصريح كرده است كه اين شيوه استخاره از زمان سيّد رضى الدين آوه اى مرسوم شده و پيشينه اى ندارد.[۱۵]گفتنى است شهيد اوّل نقل ابن طاووس را كه در پى مى آيد نيز گزارش كرده است.

سيّد ابن طاووس نيز كه با اين سيّد آوه اى هم عصر است و او را برادر خود خوانده، همين استخاره را از او نقل كرده؛ امّا آن را به صادق عليه السلام نسبت داده كه به احتمال فراوان، امام جعفر صادق عليه السلام است، اگرچه به احتمالى بعيد، عنوانى كلّى براى امام زمان عليه السلام باشد. متن گزارش، مشابه متن منقول علّامه و آغاز آن چنين است :

فَوَجَدتُ بِخَطِّ أَخِىَ الصَّالِحِ الرَّضِىِّ القَاضِى الآوِىِّ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِىِ ضَاعَفَ اللَّهُ سَعَادَتَهُ وَ شَرَّفَ خَاتِمَتَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ عَنِ الصَّادِقِ عليه السلام ... .

به خطّ برادر شايسته ام، قاضى محمّد بن محمّد حسينى آوى - خداوند سعادتش را دوچندان كند و پايان كارش را شرافت بخشد - مطلبى را از امام صادق عليه السلام يافتم كه چنين بود : ... .

و آن گاه متن مشابه را با تفاوت هايى در بخش انتهايى آورده است.[۱۶]

يادآور مى شويم، رابط سيد ابن طاووس در انتساب برخى ادعيه به امام زمان عليه السلام ، همين سيّد آوه اى است. بنا بر اين، اگر سيّد آوه اى، اين استخاره را به امام زمان عليه السلام نسبت مى داد، قاعدتاً ابن طاووس نيز همان گونه نقل مى كرد، در حالى كه ابن طاووس در كتاب ديگرش الأمان، اين استخاره و دعاى مربوط به آن را بدون ذكر سند نقل كرده؛ امّا باز آن را به امام صادق عليه السلام نسبت داده است.[۱۷]

مى توان گفت: اصل اين استخاره و دعاى مربوط بدان، از متون منسوب به امام صادق عليه السلام بوده است كه در دسترس سيّد آوه اى بوده؛ ولى چون او، شخصى مقدّس و مورد احترام معاصرانش بوده و ملاقات هايى با امام زمان عليه السلام داشته و برخى دعاها را نيز از ايشان نقل كرده است، چنين گمان رفته كه اين استخاره را نيز از امام زمان عليه السلام نقل كرده است. با اين حال، به دليل وجود اين دو نقل، «استخاره با تسبيح» به امام صادق عليه السلام و امام زمان عليه السلام نسبت داده شده است چنان كه صاحب جواهر در بيان انواع استخاره ها مى نويسد:

و تارة بالسبحة كما روى عن الصادق وصاحب الزمان وعليهما العمل فى زماننا هذا من العلماء وغيرهم.[۱۸]

و گاه با تسبيح است ، چنانچه از امام صادق عليه السلام و امام زمان عليه السلام نقل شده و در اين زمان ، برخى از علما و ديگران ، به آن عمل مى كنند .احتمال ديگر آن كه اين استخاره از امام صادق عليه السلام صادر شده، ولى در دسترس عموم شيعيان نبوده و امام زمان عليه السلام آن را براى سيّد آوه اى نقل كرده است.

در هر صورت، اين حديث نيز مشكل محتوايى ندارد؛ ولى سندش، مرسل و ضعيف است.

۴. استخاره با تسبيح

علّامه مجلسى نيز استخاره اى منسوب به امام زمان عليه السلام را به نقل از پيشينيان خود نقل كرده كه بسيار شبيه رسم متداول امروزين در استخاره با تسبيح است. او اين شيوه را در باب «الاستخارة بالسبحة والحصا» گزارش كرده و در كتاب، موجود است:[۱۹]

اين حديث نيز در چارچوب آموزه هاى دينى مانند قرعه و نگاه مشورتى به استخاره مى گنجد؛ امّا سند معتبرى ندارد؛ زيرا ابتداى سند، مشتمل بر بزرگانى چون مجلسى پدر و شيخ بهايى است، امّا ادامه سند مشخص نيست و حديث مرفوعه به شمار مى رود.

نتيجه گيرى

روايات منسوب به حضرت حجّت عليه السلام در باره استخاره از صحّت سندى مصطلح برخوردار نيستند، امّا هيچ يك مشكل محتوايى ندارند و مضمون آنها با ساير روايات در باره استخاره، همگون است. از اين رو، با توجّه به تجربه هاى متعدّد و استخاره هاى كارگشا و نيز قداست معنوى فرد استخاره گيرنده و توكّل به خداى متعال، مى توانيم اين شيوه را براى طلب خير از خداوند و بيرون آمدن از شكّ و دودلى و بى تصميمى به كار ببنديم، هرچند بايد از انتساب قطعىِ آنها به امام زمان عليه السلام بپرهيزيم.


[۱]به قلم پژوهشگر ارجمند ، حجّة الإسلام و المسلمين عبد الهادى مسعودى .

[۲]ر. ك: المقنعة: ص ۲۱۶ (باب صلاة الاستخارة)، المحاسن: ج ۲ ص ۴۳۱ (باب الاستخاره)، الكافى: ج ۳ ص ۴۷۸ ح ۸ ، مكارم الأخلاق: ج ۲ ص ۱۰۲ (فى صلاة الاستخارة)، وسائل الشيعة: ج ۵ ص ۲۰۴ (أبواب صلاة الاستخارة وما يناسبها)، صحيح البخارى: ج ۵ ص ۲۳۴۵ ح ۶۰۱۹ (باب الدعاء عند الاستخارة) ، سنن أبى داوود: ج ۲ ص ۸۹ (باب فى الاستخارة)، مسند ابن حنبل: ج ۵ ص ۱۱۱ ح ۱۴۷۱۳ ، المعجم الكبير: ج ۱ ص ۱۹۶ ح ۱۴۷۷ و... .

[۳]افزون بر كتاب فتح الأبواب بين ذوى الألباب و بين رب الأرباب فى الاستخارات - كه در قرن هفتم تدوين شده - ، مى توان به مفاتح الغيب، اثر مستقل علّامه مجلسى در باره استخاره و نيز بحار الأنوار او (ج ۹۱ ص ۲۲۲ - ۲۸۸)، مفتاح الفرج، نوشته محمّدحسين خاتون آبادى (م ۱۱۵۱ق) و كتاب هاى متعدّد ديگرى اشاره كرد كه در كتاب الذريعة (ج ۲ ص ۲۰) گزارش شده اند. در دوره معاصر نيز مى توان به كتاب استخاره و تفأل، اثر ابوالفضل طريقه دار و پژوهشى در باره استخاره از مرتضى حسينى اصفهانى اشاره نمود.

[۴]بحار الأنوار: ج ۹۱ ص ۲۸۷.

[۵]براى آگاهى از اين عالمان و استخاره هاى شگفت ايشان، ر. ك: استخاره و تفأل.

[۶]ر.ك: ص ۳۲۸ ح ۱۱۰۸.

[۷]ر. ك: قاموس الرجال: ج ۹ ص ۵۹۰ ش ۷۲۸۶.

[۸]المصباح، كفعمى: ص ۵۲۱ ، البلد الأمين: ص ۱۶۳.

[۹]ر.ك: ص ۳۲۶ ح ۱۱۰۷ (فتح الابواب: ص ۲۶۵).

[۱۰]فتح الأبواب: ص ۲۶۵.

[۱۱]فتح الأبواب: ص ۲۶۴: وجدت بخطَّ علىّ بن يحيى الحافظ - ولنا منه إجازة بكلّ ما يرويه - استخارة مولانا أمير المؤمنين عليه السلام ؛ به خطّ على بن يحيى حافظ - كه به ما اجازه روايت هر روايتى را كه كرده داده - ، استخاره مولايمان امير مؤمنان عليه السلام را يافتم .

[۱۲]ر.ك: ج ۴ ص ۱۹۶ ح ۶۹۰ .

[۱۳]ثقة الاسلام كلينى گويد: غَيرُ وَاحِدٍ عَن سَهلِ بنِ زِيَادٍ عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ البَصرِىِّ عَنِ القَاسِمِ بنِ عَبدِ الرَّحمَنِ الهَاشِمِىِّ عَن هَارُونَ بنِ خَارِجَةَ عَن أَبِى عَبدِ اللَّه عليه السلام قَالَ : إِذَا أَرَدتَ أَمراً فَخُذ سِتَّ رِقَاعٍ فَاكتُب فِى ثَلَاثٍ مِنهَا : بِسمِ اللَّه الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةً مِن اللَّه العَزِيزِ الحَكِيمِ لِفُلَانِ بنِ فُلانَةَ افعَله و فِى ثَلَاثٍ مِنهَا : بِسمِ اللَّه الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ خِيَرَةً مِنَ اللَّه العَزِيزِ الحَكِيمِ لِفُلَانِ بنِ فُلَانَةَ لَا تَفعَل ثُمَّ ضَعهَا تَحتَ مُصَلَّاكَ ثُمَّ صَلِّ رَكعَتَينِ فَإِذَا فَرَغتَ فَاسجُد سجدَةً و قُل فِيهَا مِائَةَ مَرَّةٍ : أَستَخِيرُ اللَّه بِرَحمَتِه خِيَرَةً فِى عَافِيَةٍ ثُمَّ استَوِ جَالِساً و قُل : اللَّهُمَّ خِر لِى و اختَرلِى فِى جَمِيعِ أُمُورِى فِى يُسرٍ مِنكَ و عَافِيَةٍ ثُمَّ اضرِب بِيَدِكَ إِلَى الرِّقَاعِ فَشَوِّشهَا و أَخرِج وَاحِدَةً فَإِن خَرَجَ ثَلَاثٌ مُتَوَالِيَاتٌ افعَل فَافعَلِ الأَمرَ الَّذِى تُرِيدُه و إِن خَرَجَ ثَلَاثٌ مُتَوَالِيَاتٌ لَا تَفعَل فَلَا تَفعَله و إِن خَرَجَت وَاحِدَةٌ افعَل و الأُخرَى لَا تَفعَل فَأَخرِج مِنَ الرِّقَاعِ إِلَى خَمسٍ فَانظُر أَكثَرَهَا فَاعمَل بِه ودَعِ السَّادِسَةَ لَا تَحتَاجُ إِلَيهَا.

امام صادق عليه السلام : «هرگاه تصميم كارى را داشتى ، شش تكّه [كاغذ] بردار و در سه تاى آنها بنويس : به نام خداى مهربان مهرورز. انتخابى از سوى خداوند عزيز حكيم براى فلانى پسر فلان زن . آن را انجام بده. و در سه تاى ديگر بنويس : به نام خداى مهربان مهرورز. انتخابى از سوى خداوند عزيز حكيم براى فلانى پسر فلان زن .آن را انجام نده. بعد آنها را زير سجاده نمازت بگذار ، و سپس دور ركعت نماز بخوان و وقتى نماز را تمام كردى ، به سجده برو و در آن، يك صد بار بگو : أستخير اللَّه برحمته خيرة فى عافية ؛ از خداوند به مدد رحمتش درخواست گزينش و انتخاب خير با عافيت و ايمن مى كنم . پس بنشين و بگو : اللَّهم خِرلى ... ؛ خداوندا ! برايم برگزين ، و در تمامى كارهايم براى من آسايش و عافيتى از سوى خود را برگزين . سپس دست به تكه هاى كاغذ ببر و آنها را به هم بريز و يكى از آنها را بردار . اگر پى در پى سه تكه «بكن» آمد ، كارى كه مى خواهى انجام دهى ، انجام بده و اگر پشت سر هم سه تكه «نكن» آمد ، انجامش نده ؛ امّا اگر يكى «بكن» و ديگرى «نكن» درآمد ، تا پنج تكه را بردار ، و به آنها نگاه كن ، و به آنى كه زيادتر بود عمل كن و تكه ششم را رها كن كه نيازى به آن نيست (الكافى: ج ۳ ص ۴۷۱ ح ۳) .

بيان علّامه مجلسى: مشهورترين روش اين استخاره ، و مورد اعتمادترينش ، اين است و اصحاب ما هم به آنها عمل كرده اند ، و در آن، غسل ذكر نشده است . چون غسل در ديگر انواع استخاره وارد شده ، برخى از اصحاب، آن را ذكر كرده اند ، و اشكالى ندارد ، و در آن ، سوره خاصّى براى نماز استخاره ذكر نشده است . برخى دو سوره حشر و الرحمن را ذكر كرده اند ؛ چون در استخاره مطلق ، اين دو وارد شده اند . همان طور كه گذشت ، و يا در روايت كراجكى - رحمة اللَّه عليه - مى آيد، اگر شخص، اين دو را با سوره اخلاص در هر ركعت بخواند، حسنش بعيد نيست .

بدان كه برداشتن پنج برگ، گاهى ضرورى نيست ، همان گونه كه اگر يكى را بردارد و «نكن» باشد و بعد سه تا «بكن» و يا به عكس، كافى است . اگر بگويى : اين هم جزء همان دو بخش ياد شده است ، مى گويم : اگر آن را بپذيريم - هر چند بعيد است - ممكن است «بكُن» در بيايد ، بعد «نكُن» و دوبار «بكُن» و به عكس . و در اين صورت ، نيازى به برداشتن پنج برگ نيست. ظاهر مسئله اين است كه آنچه در خبر آمده ، بالاترين احتمالات است ، مضاف بر اين كه احتمال دارد برداشتن برگه پنج، تعبّدى باشد - هر چند بعيد است - . ناگفته نماند كه با كثرت يكى از دو طرف ، تفاوتى در مراتب حسن و ضدّ حسن نخواهد بود . برخى از اصحاب ، با شتاب و سرعت آمدن «بكُن» و «نكُن» مراتبى براى آن قائل شده اند يا با پشت سر هم آمدن يكى از آن دو ، مثلاً با چهار برگه آمدن «بكُن» يا «نكُن» از پنج برگ ، قائل به مراتب شده اند . نيز در دوبار «بكُن» آمدن ، و يك بار «نكن» و بعد «بكن» را بهتر مى دانند از «نكن» آمدن در آغاز ، و يا سه بار «بكن» آمدن و همين طور است عكس آن ، و نيز ديگر اعتبارهايى كه با موارد ذكر شده سنجيده مى شوند ، كه بعيد نيستند (بحار الأنوار : ج ۹۱ ص ۲۳۰) .

[۱۴]ر.ك: ص ۳۲۹ ح ۱۱۰۸.

[۱۵]الذكرى : ص ۲۵۳.

[۱۶]فتح الأبواب: ص ۲۷۲، بحار الأنوار: ج ۹۱ ص ۲۴۷ ح ۱، وسائل الشيعة: ج ۵ ص ۲۱۹ ح ۲.

[۱۷]الأمان من اخطار الأسفار و الأزمان: ص ۹۸.

[۱۸]جواهر الكلام: ج ۱۲ ص ۱۶۳.

[۱۹]ر.ك: ص ۳۳۰ ح ۱۱۰۹ .