حاجيان را گفت : آن جا كعبه ، عريان مى شود در طواف كعبه ، آن جا جسمتان جان مى شود
حج منم ، چشمانتان را وا كنيد ، اى حاجيان! كعبه ، بى من از شما مردم ، گريزان مى شود
استطاعت هر كه دارد ، مى شود مُلحق به من هر كه نامرد است ، پشتِ كعبه پنهان مى شود
گفت : در ذى الحجّه امسال ، شورى ديگر است گفت : در ماه محرّم ، عيدِ قربان مى شود
آمد و در كربلا ، با آشنايان ، خيمه زد گفت با ياران كه : فردا ظهر ، توفان مى شود
گفت با ياران كه : فردا خطبه ناخوانده اى گرم از نهج البلاغه ، باز عنوان مى شود
خطبه خواهد خواند فردا خواهرم بى ذو الفقار گفت : فردا كاخ ظلم ، از ريشه ويران مى شود
آمد و افتاد چشم حُرّ به چشم روشنش مشكل حُر ، با نگاهى گرم ، آسان مى شود
حاجىِ از كاروان وا مانده اى گِرد حسين يك شبه مى گردد و در كعبه ، مهمان مى شود
آمد و در كربلا ، حج را نمايش داد و رفت آن نمايش ، همچنان ، بى پرده اكران مى شود.[۱]
[۱]رستاخيز لاله ها : ص ۲۳ .