به ملّتى كه مَرامش بُود مرام حسين من احترام گذارم به احترام حسين
از آن جهت شده ايوان كربلا ، دل ما كه افتتاح شده از اَزَل به نام حسين
هنوز تشنه ، بگِريد چو آب مى نوشد هنوز مى شنود گوش دل ، پيام حسين
زبان به موعظه بگشود و من نمى گويم چه روى داد و چرا قطع شد كلام حسين
به باغ ، سرو خرامان، به خاك ، خون مى ريخت فِتاد چون به زمين ، سرو خوش خرام حسين
نه چون حسين ، كسى سجده كرد در عالم نه كس قيام نموده است چون قيام حسين
حسين ، بس كه مقامش بلندمرتبه است بجز خداىْ نداند كسى مقام حسين.[۱]