... نخست اقرارِ بيعت ، از چه با سلطان دين كردى؟ پس از اقرار بيعت ، اين همه انكار ، يعنى چه؟
گرفتم نامه ننوشتند و خود ، آمد به مهمانى به مهمانى چنين ـ يا رب ـ چنان رفتار ، يعنى چه؟
نواميس خدا ، پروردگانِ پرده عصمت سر بى چادر اندر كوچه و بازار ، يعنى چه؟
گهرهاى يتيم دُرج عفّت را به هم بستن همه بر يك رَسَن ، چون گوهر شهوار ، يعنى چه؟
اسيرى خود گرفتم سهل ، لكن با گرفتارى غُل و زنجير و آهن با تن تبدار ، يعنى چه؟
به زير اِشكم اُشتر ، چرا بايست پا بستن چنين رفتار ناهنجار با بيمار ، يعنى چه؟
چرا چون چوب نامد خشك ، دست پورِ بوسفيان به چوب خيزران خَستن لب دُربار ، يعنى چه؟
به استغفار ، اعدا ، خواستند اين ظلم را جبران خدا را ، ريختن خون وان گه استغفار ، يعنى چه؟
اَلا اى خاتم پيغمبران ، فرياد از اين امّت! بر اولادت جفا بگذشت از حد ، داد از اين امّت![۱]
... چو بر بستند آل اللّه سوى شام ، محمل ها به محمل ها مكان كردند همچون غصّه در دل ها
ز بس سيل سرشك از چشمه هاى چشم شد جارى فرو رفتند آن جمّازه ها تا سينه در گِل ها
اگر اشك يتيمان ، آب بر آتش نزد هر دَم ز سوز آه هر يك زان اسيران ، سوخت محمل ها
جفاى كربلاشان ، سهل و آسان بود در خاطر اگر در شام دانستند مى باشد چه مشكل ها
حمايل هاى زرّين را به غارت بُرده دشمن ها ولى بسته غُل و زنجير ، جاى آن حمايل ها
برادرها شهيد و پيش روىِ خواهران ، يك سر سران كُشتگان ، بر نيزه اندر دست قاتل ها
به روز آن راه ها در آفتاب گرم ، پيمودن به زير سايه سرها ، مكان كردن به منزل ها
به شام ، آل على در كُنج ويران ها مكان كردن به ناز و نوش اهل شام ، هر شب كرده محفل ها
به تَشت زر ، سر سِبط پيمبر در برِ خواهر سرودنْ پور بوسفيان: «أدِر كأسا و ناوِلها»
فلك ! زين ظلم ، حيرانم چرا ويران نگرديدى؟ چو اولاد پيمبر ، بى سر و سامان نگرديدى؟[۲]
[۱]دانش نامه شعر عاشورايى : ج ۲ ص ۱۰۰۰ .
[۲]دانش نامه شعر عاشورايى : ج ۲ ص ۱۰۰۲ .