الخشوع فى البدن و الصوت و البصر . 1خشوع ، چشم دوختن به زمين است ... . أخشَعت ، يعنى : مانند متواضع ، سر به زير انداختى . خشوع با خضوع هممعناست ، جز اين كه خضوع در بدن است - و آن اعتراف به سرسپردگى است - و خشوع در بدن و صدا و چشم است .
ابن فارس نيز در تبيين معناى خشوع مىنويسد:
الخاء و الشين و العين أصل واحد يدلّ على التطامن . يقال: خشع إذا تطامن و طأطأ رأسه يخشع خشوعاً و هو قريب المعنى من الخضوع إلّا أن الخضوع فى البدن و الإقرار بالاستخذاء و الخشوع فى الصوت و البصر. 2خا و شين و عين ، يك اصل معنايى است و بر آرامى و فروكش كردن دلالت مىكند . گفته مىشود : «خشع» ، يعنى آرام شد و سر به زير انداخت ، خاشع شد . خشوع ، معنايى نزديك به خضوع دارد ، جز اين كه خضوع ، در بدن و اقرار به سرسپردگى است و خضوع در صدا و چشم است .
بر اساس اين تعريف و تعاريف مشابه، خشوع، نوع خاصى از اظهار فروتنى در برابر ديگرى است و اين واژه دلالتى بر فروتنى باطنى ندارد مگر به صورت ملازمه . بنا بر اين، خشوع در لغت ، تنها يك صفت ظاهرى است كه جسم و افعال ظاهرى انسان با آن توصيف مىشود.
خشوع ، در قرآن و حديث
در قرآن كريم، گاه خشوع به قلب انسان نسبت داده شده، مانند:
(أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ .۳آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند ، وقت آن نرسيده كه دلهايشان به ياد و حقيقتى كه نازل شده ، نرم گردد) .
1.ترتيب كتاب العين : ص ۲۲۵.
2.معجم مقاييس اللغة : ج ۲ ص ۱۸۲ .
3.حديد: آيه ۱۶.