2. سرزمين ماوراءالنهر، بويژه سمرقند، کشّ، خوارزم و سرزمنيهاي پيرامون آن؛ محدثان شيعه در آنجا سرزندگي قابل توجهي داشتند که نشان از بالندگي حرکت علمي در آنجا داشت؛ بويژه در دورة ابينضر عياشي که به حق، محور اين حرکت علمي به شمار ميرود.
نجاشي در اينباره گفته است:
ابونضر، در راه علم و حديث، ارثية پدرياش را ـ که سيصد هزار دينار بود ـ صرف کرد و خانهاش، همانند مسجد، آکنده از مردم نسخه بردار، مقابلهگر، دانشپژوه يا تعليقهنگار بود. ۱
نيز همو در ترجمة ابوالحسن علي بن محمد بن عبدالله قزويني قاضي گفته است:
او در سال سيصد و پنجاه و شش وارد بغداد شد و قطعهاي از کتابهاي نجاشي را به همراه داشت. او نخستين کسي است که آنها را به بغداد آورد و آن را از ابيجعفر احمد بن عيسي علوي زاهد از عياشي روايت کرد. ۲
3. قم و ري؛ اين دو شهر مرکز حديث اهلبيت( به شمار ميرفتند و محدثان در اين ديار مدرسهاي خاص داشتند که با مدرسه محدثان کوفه در شرايط پذيرش حديث و ردّ آن متفاوت بود.
علي بن ابراهيم قمي
در آن عصر، توجه دانشمندان به حديث به درجهاي رسيد که آنها از خانوادة خود جدا ميشدند و براي فراگيري يا نشر حديث از جايي به جاي ديگر ميرفتند. يکي از کساني که چنين توجّهي به حديث داشت، ابراهيم بن هاشم بود که براي فراگيري حديث در شهر کوفه تلاش کرد و از مدرسه حديثي کوفه فارغالتحصيل شد و سپس به قم مهاجرت کرد. او نخستين کسي است که حديث کوفيان را در شهر قم نشر داد. ۳
اين سرماية حديثي به پسرش، ابوالحسن علي بن ابراهيم ـ که جايگاهي والا در دنياي علم و حديث يافته بود ـ منتقل شد. در اينجا به سخنان علماي رجال دربارة وي اشاره ميشود:
1. نجاشي گفته است:
در حديث ثقه است. او ثبت، مورد اعتماد و صحيح المذهب است. حديث شنيد و به نشر آن اهتمام ورزيد و کتابهايي را به رشته تحرير درآورد و در ميانة عمرش نابينا شد. ۴
2. شيخ طوسي گفته است:
او کتابهايي دارد (سپس نام کتابها را برشمرده است).
1.همان، ش۹۴۵.
2.همان، ش۶۹۱.
3.ر.ک: همان، ش۱۷؛ فهرست الطوسي، ش۶.
4.جال النجاشي، ش۶۷۸.