آنكه در خود زيارت معنويّتى باشد محض حضور ايشان كفايت نمى كند ، و معنويت در تمام اعمال عموماً و در عمل زيارت خصوصاً ايمان كامل است كه اصل اصيل واسّ اساس اوست و معنى و روح و حقيقت ايمان ولايت امير مؤمنان عليه السلام و عترت طاهرين مكرّمين ايشان است و حقيقت ولايت جنّت دائمه باقيه اخرويّه است مثل اينكه حضرت امير عليه السلام فرمود : « من نماز مؤمنين هستم » چون اوصاف نماز كاملاً از ايشان ظاهر شد و آن ذات مقدّس به اين صفات قدسيّه اتّصاف يافت گويا با نماز متحد شد ، پس معنى زيارت حضور زائر است در نزد مزور و تلفظ به الفاظ مخصوصه و اين حاضر شدن به منزله جسد است ، اما روح آن ولايت اهل بيت عصمت است كه اين جسد را زنده دارد و اين زندگى پاينده است و فنائى ندارد و از اوصاف جنت نعيم است كه دار البقاء نام اوست .
پس زائر هر قدر مقام ولايت را بيشتر تكميل نمود و مرتبه ايمان را زياد ترقى داد به جنت موعود كه حقيقت ايمان ولايت است نزديكتر مى شود البته ، بلكه حقيقتش همان بهشت است كه معارف و لذات معنويّه بوده باشد و آن موجبه جنّت جسدانى است و تفكيك روح و جسد در صورت و معنى به اين بيانِ روشن ، محال است .
اختصاصٌ لاهلِ الاخلاص
امامزادگانى كه نصوص به نحو مخصوص در زيارت كردن قبورشان وارد شده است
بدان مشهور بين علماء آن است كه چند نفرند كه به زيارتشان از امامزادگان نصوص خاصّه وارد است اما زيارت نامه بخصوص منقول نيست ، يعنى : امام نفرموده است اين زيارت نامه را در مزار ايشان بخوانيد مانند زيارات كثيره ائمه طاهرين ، اما علماء اسلام زيارت نامه ها از خودشان تأليف كرده اند و به ما آموخته اند هرگاه زائرين قبور ايشان بعضى از خطابات و الفاظ كه مشتمل بر تعظيم و تكريم هر يك مى شود چنانكه خدمت