«من اين مقاله را با دلِ خود نگاشتم. و كوشيدم كه زياد ماهيتى آكادميكى نداشته باشد تا حالتى كسالتآور به خود نگيرد». با وجود اين نكته، مقاله ايشان پر از مطالب آموختنى است كه اميدواريم مورد توجّه پژوهشيان عرصه قرآن و حديث قرارگيرد.
جا دارد كه لطف استاد گرامى جناب دكتر احمد مهدوى دامغانى را پاس داريم و ارج گزاريم كه اين مقاله را قبل از انتشار بازبينى كرده و ملاحظاتى در آن روا داشتند. طول عمر و مزيد توفيقات معظّم له را در خدمت به علم و دين، از خداى متعال مسئلت مىكنيم. (فصلنامه سفينه)
به راستى كه آدمى هرآن چه را از خداى متعال خواستار است به دست مىآورد، و مهمتر از همه، هر آن چه را خداوند متعال از آدمى خواهان است، خواه به آسانى، خواه به سختى، سرانجام به گونهاى، به انجام مىرساند...
دوستان فرهيخته و گرانقدرِ مجله بسيار موقّر، شايسته، محتشم و تخصصّى «سفينه» از اين كمترين خواستهاند تا خاطراتى از دوران ترجمه كتاب زبور آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم به زبان فرانسه را براى عزيزانى كه انشااللّه قصد دارند در آينده، به ترجمه بسيارى از آثار دينى و به ويژه شيعى به زبانهاى گوناگون دنيا اقدام ورزند، بازگويم.
ماجرايى در زندگى من روى داد كه بازگفتن جزئيات آن را به فرصت ديگر وامىگذارم. كوتاه سخن اين كه در پى آن، با پدر بزرگوارم مشورت كردم و ايشان در پاسخ به من فرمودند:
تو وظيفه دارى كه صحيفه سجاديه را به زبان فرانسه ترجمه كنى.
آرى.
من نيز اين را مىدانستم. امّا چگونه...؟ با كدام توانايى...؟
امّا اين نخستين كارى بود كه قرار بود براى دين و آيين و اعتقادم به انجام رسانم و اين كمترين، مطلقا كوچكترين تجربهاى در امر ترجمه آثار دينى و اسلامى نداشت... بديهى است كه از زمانى كه شانزده يا هفده سال داشتم، با صحيفه مباركه سجّاديّه آشنايى داشتم.
پدرم هم از همان دوران نوجوانى، چه آن هنگام كه در فرانسه يا انگلستان درس مىخواندم، چه آن هنگام كه در مناطق جنگى در ايران و در مرز عراق به همراه شوهر و