خوانش حقوق عمومیِ «حاکمیت» در آموزه‌های نهج‌البلاغه

نشریه : پژوهشنامه نهج البلاغه

نویسنده : پديدآورنده : آیت مولایی

سال 1399 / شماره پیاپی 31 / صفحه 87-108

چکیده :

«حاکمیت» از مفاهیم بنیادی در حقوق عمومی بوده که بدون درک آن، نمی­توان درک صحیحی از دولت­مدرن داشت. نوشتارِ حاضر این موضوع را در نهج­البلاغه به بحث گذاشته و به این سؤال پاسخ داده است: از دیدگاه حقوق عمومی، مفهوم حاکمیت در آموزه­هایِ نهج­البلاغه چیست؟ در پاسخ به این سؤال، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، تلاش شده در آغاز، مستنداتی از نهج­البلاغه، پیرامونِ سؤال تحقیق ذکر شود. سپس پیامدهایِ حقوقِ عمومیِ موضوع، بررسی شود. حاصل تحقیق آن است که اولاً؛ در نهج­البلاغه، سه­گونه برداشت از «حاکمیت» مطرح است. ثانیاً؛ گونۀ نخستِ حاکمیت که البته از جنس «خالقیت» است، مختص ذات اقدس حضرت باری‌تعالی است. ثالثاً؛ سطح دوم در آموزه­های نهج­البلاغه، حاکمیت به آن معنایی که در دنیای مدرن مطرح است ذکر نشده بلکه عمدتاً این واژه با معانی فرمانروا، حاکم، سلطنت و زمامدار ذکر شده است. به این اعتبار، در دنیای قدیم، حاکمیت به‌مثابۀ تأسیس حقوقیِ خودآیین و مستقل مطرح نشده بلکه دربردارندۀ مفهومی از مفاهیم حوزۀ عمومی است که در خدمت سایر غایات درمی­آید. در اثرِ چنین وابستگی، «حاکمیت» با «حکومت کردن» دچار مرزهای شکنندۀ معنایی و کارکردی می­شود. رابعاً؛ سطح سومِ حاکمیت که از جنس «سیاسی» است؛ مختص مردم است و البته هیچ‌گونه حلقۀ رابطی بین مردم و خدا در نظر ندارد بلکه پیونددهندۀ این رابطه، برداشتِ درونی انسان‌ها است و این برداشت، نزدیک‌ترین معنا به مفهومِ مدرنِ حاکمیت است. خامساً؛ برداشت اخیر از حاکمیت، دربردارندۀ پیام‌های مهمی برای حقوق عمومی مدرن است.

کلیدواژه‌های مقاله :حاکمیت، نهج‌البلاغه، حاکمیت خدا، حاکمیت مردم، حکمران