گزیده سخنان امام مهدی(عج)

گزیده سخنان امام مهدی(عج)

گزیده سخنان امام مهدی(عج)، برگرفته از کتاب «مروارید درخشان»

مِن كَلامِ الإِمامِ المَهدِيِّ صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام

از سخنان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام ۱

۱۶۸.قالَ لِسَعدِ بنِ عَبدِ اللّهِ القُمِّيِّ ـ وقَد سَأَلَهُ بِحَضرَةِ أبيهِ عَن تَفسيرِهِم قَولَهُ تَعالى لِموسى:«فَاخلَع نَعلَيكَ»۲، أ نَّهُ كانَت مِن إهابِ الميتَةِ. فَقالَ عليه السلام ـ: مَن قالَ ذلِكَ فَقَدِ افتَرى عَلى موسى ۳ ؛ لِأَنَّهُ لا يَخلو إمّا أن تَكونَ صَلاةُ موسى فيها جائِزَةً، أو غَيرَ جائِزةٍ، فَإِن كانَت جائِزةً جازَ لِموسى أن يَكونَ لابِسَها في تِلكَ البُقعَةِ وَإن كانَت مُقَدَّسَةً، وَإن كانَت غَيرَ جائِزةٍ فَقَد وَجَبَ أنَّ موسى لَم يَعرِفِ الحَلالَ مِنَ الحَرامِ، وَلا ما جازَتِ الصَّلاةُ فيهِ مِمّا لَم يَجُز، وَهذا كُفرٌ. بَل كانَ موسى شَديدَ الحُبِّ لِأَهلِهِ، فَقالَ اللّهُ تَعالى: أن اِنزَع حُبَّ أهلِكَ مِن قَلبِكَ إن كانَت مَحَبَّتُكَ لي خالِصَةً، وَقَلبُكَ مِنَ المَيلِ إلى مَن سِوايَ مَغسولًا ۴ ... وقالَ لَهُ سَعدٌ: مَا المانِعُ مِن أن يَختارَ القَومُ إمامًا لِأَنفُسِهِم ؟ فَقالَ عليه السلام: مُصلِحٌ، أو مُفسِدٌ ؟ قالَ: مُصلِحٌ. قالَ: هَل يَجوزُ أن تَقَعَ خيرَتُهُم عَلَى المُفسِدِ بَعدَ أن لا يَعلَمَ أحَدٌ ما يَخطُرُ بِبالِ غَيرِهِ مِن صَلاحٍ أو فَسادٍ ؟ قالَ: يُمكِنُ. قالَ: فَهِيَ العِلَّةُ. ثُمَّ قالَ: هذا موسى كَليمُ اللّهِ مَعَ وُفورِ عَقلِهِ وكَمالِ عِلمِهِ ونُزولِ الوَحيِ عَلَيهِ، اختارَ ـ مِن أعيانِ قَومِهِ وَوُجوهِ عَسكَرِهِ لِميقاتِ رَبِّهِ ـ سَبعينَ رَجُلًا مِمَّن لا يَشُكُّ في إيمانِهِم وَإخلاصِهِم، فَوَقَعَت خيرَتُهُ عَلَى المُنافِقينَ، عَلى ما حَكَى اللّهُ تَعالى ۵. فَلَمّا وَجَدنَا اختيارَ مَن قَدِ اصطَفاهُ اللّهُ لِلنُّبُوَّةِ واقِعًا عَلى الأَفسَدِ دونَ الأَصلَحِ، عَلِمنا أن لَا اختيارَ إلّا لِمَن يَعلَمُ ما تُخفِي الصُّدورُ، وَأن لا خَطَرَ لِاختِيارِ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ـ بَعدَ وُقوعِ خيرَةِ الأَنبِياءِ عَلى ذَوِي الفَسادِ ـ لِما أراهُ أهلَ الصَّلاحِ. ۶

۱۶۸.به سعد بن عبداللّه قمى در باره تفسيرى كه از گفته خداى متعال به موسى: «كفش هايت را بيرون بياور» مى كنند و مى گويند: علتش اين بود كه كفش ها از پوست حيوان ساخته شده بود، فرمود: هر كس اين گفته را بگويد به موسى تهمت زده است، چون از دو حال خارج نيست: يا نماز موسى در آن جائز بوده و يا نبوده است ؛ اگر جائز بوده، براى موسى جائز بوده كه آن را در آن جا هم بپوشد، هر چند مكان مقدّسى باشد و اگر جائز نبوده، پس لازم مى آيد كه موسى حرام را از حلال و آن چه را كه نماز در آن جائز است از آن چه جائز نيست تشخيص ندهد و اين كفر است. بلكه تفسير درست اين است كه موسى محبّت شديدى به خانواده اش داشت خداوند متعال فرمود از محبّت خانواده ات دل بكن و دلت را از ميل به غير من بشوى. ۷ ... و سعد به ايشان عرض كرد: چه مانعى دارد كه مردم امام خود را برگزينند ؟ حضرت فرمود: مصلح باشد يا مفسد؟ گفت: مصلح. فرمود: آيا ممكن است فرد مفسدى را برگزينند، چون كسى نمى تواند بفهمد كه چه در انديشه ديگران از صلاح و فساد مى گذرد؟ گفت: ممكن است. فرمود: علّت، همين است.سپس فرمود: اين موسى كليم اللّه با فراوانى عقل و كمال علمش و نزول وحى بر او، هفتاد مرد از ميان بزرگان قوم خود و چهره هاى شاخص لشكرش برگزيد كه شكّى در ايمان و اخلاص آنان نداشت، اما برگزيدگانش، آن گونه كه خداوند متعال حكايت كرده است، منافق درآمدند، پس هنگامى كه مى يابيم انتخاب كسى كه خداوند براى نبوتش برگزيده، اين گونه درمى آيد، مى فهميم كه حق گزينشى براى آن كه از درون سينه ها آگاهى ندارد، نيست و انتخاب مهاجران و انصار، پس از آن كه انتخاب پيامبران به فاسدان اصابت كرد از آن رو كه آنان را صالح مى پنداشتند، ارزشى ندارد.

۱۶۹.مِمّا كَتَبَهُ عَلَيهِ السَّلامُ ـ جَوابًا لِاسحاقَ بنِ يَعقوبَ ـ إلَى العَمريِّ رحمه الله: أمّا ظُهورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إلَى اللّهِ، وَكَذِبَ الوَقّاتونَ. وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ ؛ فَارجِعوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا ؛ فَإِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم، وَأنَا حُجَّةُ اللّهِ. وأمَّا المُتَلَبِّسونَ بِأَموالِنا ؛ فَمَنِ استَحَلَّ مِنها شَيئًا فَأَكَلَ، فَإِنَّما يَأكُلُ النّيرانَ. وَأمّا الخُمسُ ؛ فَقَد اُبيحَ لِشيعَتِنا، وَجُعِلوا مِنهُ في حِلٍّ إلى وَقتِ ظُهورِ أمرِنا ؛ لِتَطيبَ وِلادَتُهُم، ولا تَخبُثُ. وأمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الغَيبَةِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ قالَ: «يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَسأَلوا عَن أشياءَ إن تُبدَ لَكُم تَسُؤكُم»۸. إنَّهُ لَم يَكُن أحَدٌ مِن آبائي إلّا وقَد وَقَعَت في عُنُقِهِ بَيعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ، وإنّي أخرُجُ ـ حينَ أخرُجُ ـ ولا بَيعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّواغيتِ في عُنُقي. وأمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بي في غَيبَتي ؛ فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأَبصارِ السَّحابُ، وَإنّي أمانٌ لأَهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجومَ أمانٌ لأَهلِ السَّماءِ. ۹

۱۶۹.در پاسخ به پرسش اسحاق بن يعقوب در باره هنگام ظهور، به نائب خاصّش «عَمرى» نوشت: و امّا ظهور فرج با خداست وآنان كه وقعت معيّن مى كنند دروغ مى گويند، پس در رويدادهاى پيش رو به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت خدا(بر ايشان). و امّا آنان كه به اموال ما چسبيده اند ؛ پس هر كس چيزى از آن را حلال بشمارد و بخورد گويى آتش خورده است و امّا خمس، براى شيعيان ما مباح گشته و برايشان تا هنگام ظهور امر ما حلال است تا ولادتشان پاك باشد. و امّا علّت غيبت، خداوند متعال مى فرمايد: اى ايمان آورندگان، از چيزهايى مپرسيد كه اگر آشكار گردد بدتان بيايد. هيچ يك از پدران من نبود جز آن كه بيعت طاغوت روزگارش در گردنش بود ولى من در حالى خروج مى كنم كه بيعت هيچ يك از طاغوت ها در گردنم نيست. و امّا چگونه در زمان غيبتم از من سود برده مى شود، مانند سود بردن از خورشيد است هنگامى كه ابرها آن را از ديده ها غايب سازند و بى گمان، من امان اهل زمين هستم، همان گونه كه ستارگان، امان اهل آسمان اند.

قال المؤلّف مخاطبًا لمن ألّفها لأجله: فهذه درّة من بحر الحكمة جمعتها لك وأتحفتها إلى عالي مجلسك، المنظور أن تكون عندك مشكور.

مؤلّف خطاب به كسى كه كتاب را برايش تأليف كرده است مى گويد: اين مرواريدى از درياى حكمت است كه براى تو گرد آورده ام و به محضر والاى تو تقديم مى دارم به اين اميد كه نزد تو ارج و سپاس يابد.

1.امام زمان عليه السلام در نيمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى ، در «سرّمن رآى» به دنيا آمد . پدر بزرگوارشان امام حسن عسكرى عليه السلام و مادرشان «نرگس» نام داشت . حضرت ولى عصر همنام و هم كنيه پيامبر اكرم و ملقّب به «مهدى« و «حجّت» مى باشد . در سن پنج سالگى ، امامت به اين ذخيره الهى منتقل و از همان زمان از ديده ها غايب شد . غيبت حضرت مهدى عليه السلام دو مرحله دارد : الف) غيبت صغرى : در اين دوره ، چهار سفير به نامهاى عثمان بن سعيد و پسرش محمد ، حسين بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى از طرف امام منصوب شده و رابط ايشان با مردم بودند . ب) غيبت كبرى : اين دوره با فوت آخرين سفير ، در سال ۳۲۹ هجرى شروع شد و تا كنون ادامه دارد . در اين دوره ، برخى از عالمان و صالحان به حضور آن حضرت رسيده اند . احاديث فراوانى ظهور آن حضرت را بشارت مى دهد و ايشان را مجدّد دين اسلام و گستراننده عدالت در سراسر جهان مى خواند .

2.طه : ۱۲ .

3.قال المحقّق الجليل علي أكبر الغفاري في هامش كمال الدين : غريب جدًا فإنّ المصنّف رحمه الله روى في العلل عن محمّد بن الحسن بن أحمد بن الوليد ، عن محمّد بن الحسن الصفّار ، عن يعقوب بن يزيد ، عن ابن أبي عمير ، عن أبان ، عن يعقوب بن شعيب ، عن أبي عبد اللّه عليه السلامقال : «قالَ اللّهُ عَزَّوجَلَّ لِموسى : فَاخلَع نَعلَيكَ لِأَنَّها مِن جِلدِ حِمارٍ مَيِّتٍ» . والخبر صحيح ، أو حسن كالصحيح ، مع أنّ ابن الوليد ـ الراوي للخبر ـ هو من نقدة الآثار ، ولا يعارضه خبر المتن من حيث السند .

4.في كلتا النسختين : «إلى من سواك مشغولا» ، وما أثبتناه من كمال الدين .

5.يعني قوله تعالى : «وَاختارَ موسى قَومَهُ سَبعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا... » و قوله تعالى: «لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلمِهِم ...» فراجع الاعراف: ۱۵۵ والبقرة: ۵۵ و أيضاً النساء: ۱۵۳.

6.كمال الدين وتمام النعمة : ۴۶۰ ، الاحتجاج : ۲ / ۵۳۰ ، أعلام الدين : ۳۱۳ ، بحار الأنوار : ۷۸ / ۳۷۷ / ۳ و ۵۲ / ۸۴ / ۱ .

7.محدث بزرگوار و معاصر على اكبر غفارى اين معنى را با خبر صحيحى كه فرمان كندن كفش را به سبب ساخته شدن آن از پوست درازگوش مرده ميداند معارض مى بيند و افزون بر اين ، ميان محبّت انسان به خانواده اش و خدا تعارضى نمى بيند و به محبّت پيامبر اسلام به دختر گرامى اش فاطمه و همسر و فرزندان او استناد مى كند و در پايان ، اين خبر را معتبر نمى داند .

8.المائدة : ۱۰۱ .

9.كمال الدين وتمام النعمة : ۴۸۳ و ص ۴۸۵ ، الغيبة للطوسي : ۲۹۱ ، الاحتجاج : ۲ / ۵۴۳ كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ۵۳ / ۱۸۰ / ۱۰ عن الاحتجاج .