علامه طباطبایی اعتقاد دارد:
۰.اثبات صفات مستلزم پذیرش وحدت عددی برای حقتعالی است و عبارت حضرت، درصدد نفی وحدت عددی است، نه نفی معانی صفات.۱
وی میگوید:
۰.منظور از نفی صفات، صفات حادث نیست، بلکه مطلق صفات است؛ زیرا اصل صفت، مفید تحدید و مغایر ذات است.۲
ایشان ضمن نقل مناجاتی از حضرت، مبنی بر: «یا مَنْ كُلُّ مُدْرَكٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ كُلُّ مَحْدُودٍ مِنْ صُنْعِهِ؛۳ ای آن که هر چه قابل ادراک باشد، آفریده او است و هر محدودی ساخته او است»، میگوید:
۰.خود صفت، تحدید و تعیین است و مفهوم، قابل ادراک است.۴
سپس علامه روایات فراوانی _ که دالّ بر مخلوق بودن صفات هستند _ نقل کرده و سپس تصریح میکند:
۰.این روایات بر تأخر اسماء از مقام ذات دلالت دارد.۵
استاد جوادی آملی در تفسیر عبارت مذکور، ضمن ابطال قول به سلب صفات جمال و جلال از خداوند، اظهار میدارد که منظور، سلب صفات زاید بر ذات است و كمال معرفت خدا، نفی اینگونه صفات و اثبات تمام صفات كمالیهای است كه عین ذات او، نامحدود و نامتناهیاند.۶
بررسی و نقد نظریات گذشته
تا کنون مشخص شد که بعضی از صاحبنظران، مستندات الهیات سلبی را از منظر وجودشناختی مورد توجه قرار دادهاند؛ در حالی که بحث از صفات الهی در روایات،
1.. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹۲.
2.. الرسائل التوحیدیة، ص۱۱.
3.. بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۸.
4.. الرسائل التوحیدیة، ص۱۲.
5.. همان، ص۱۳.
6.. فلسفه صدرا، ج۱، ص۱۹۹.