29 رمضان

۲۹ رمضان
غزوه حنین (۸ ق)
شرح مناسبت:

فتح مکه هول و هراس را در جان های مشرکان افکند. دو قبیله مهم طائف: «هَوازِن» و «ثقیف»، پس از گفتگو و رایزنی با برخی قبیله های دیگر، به این نتیجه رسیدند که پیش از آن که سپاه اسلام به سوی آنان روی آورد، آنان [ برای نبرد] به استقبال ارتش اسلام بروند. بدین سبب، سپاهی گران گرد آوردند و به فرماندهی مالک بن عوف نصری، به سوی سپاه اسلام، حرکت کردند.
پیامبر(ص) با لشکر عظیم دوازده هزار نفری متشکل از ده هزار تن از مردم یثرب و دو هزار نفر از تازه مسلمانان قریش، به رویارویی با آنان شتافت. عظمت سپاه اسلام، برخی را به غروری کاذب، دچار ساخت.
مالک، دستور داد که سپاهش در انتهای درّه ای که گذرگاهی به سوی منطقه «حنین» بود، در پشت سنگ ها و صخره ها و در شکاف کوه ها و نقاط مرتفع، پنهان شوند و چون سپاه اسلام بدان جا رسید، آن را تیرباران و سنگ باران کنند و سپاه اسلام را به هزیمت و شکست بکشانند.
چنین شد و بسیاری از سپاه اسلام، پا به فرار نهادند... و عبّاس، عموی پیامبر خدا، به فرمان وی با فریادی بلند، مسلمانان را به یاری فراخواند و بدین سان، لشکر اسلام، دوباره سامان یافت.
پیامبر(ص)، فراریان را تعقیب کرد و دژ آنان را در طائف، محاصره کرد.
جلوه های والای علی(ع) در این نبرد، بدین قرار است:
۱. پرچمداری مهاجران؛
۲. حضور شکوهمند در اوج نبرد و در هنگامه هجوم بی امان دشمن، و دفع خطر از جان پیامبر خدا در لحظاتی که بسیاری گریخته بودند؛
۳. کشتن ابو جرول، که موجب فروپاشی سپاه هوازن شد؛
۴. کشتن چهل نفر از رزم آوران هوازن؛
۵. فرماندهی گروهی که برای از بین بردن بت های منطقه بسیج شده بودند؛
۶. هماوردی با «شهاب» از قبیله «خَثعَم» که هیچ کس از مسلمانان، هماورد جویی او را در میدان نبرد، پاسخ نگفت و علی(ع) او را از پای درآورد؛
۷. کشتن «نافع» که تسلیم شدن بسیاری را در پی داشت.

آیات و روایات:
غزوه حنین (۸ ق)
جابر بن عبد اللّه:
لَمَّا استَقبَلنا وادِی حُنَینٍ انحَدَرنا فی وادٍ مِن أودِیةِ تِهامَةَ أجوَفَ حَطوطٍ، إنَّما نَنحَدِرُ فیهِ انحِدارا، قالَ: وفی عَمایةِ الصُّبحِ. وکانَ القَومُ قَد سَبَقونا إلَی الوادی، فَکمَنوا لَنا فی شِعابِهِ وأحنائِهِ ومَضایقِهِ، وقَد اجمَعوا وتَهَیؤوا وأعَدّوا. فَوَاللّهِ ما رَاعَنا ونَحنُ مُنحَطّونَ إلَا الکتائِبُ قَد شَدُّوا عَلَینا شِدَّةَ رَجُلٍ واحِدٍ، وَانشَمَرَ النّاسُ راجِعینَ لا یلوی أحَدٌ عَلی أحَدٍ، وَانحازَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ الیمینِ، ثُمَّ قالَ: أینَ!! أیهَا النّاسُ هَلُمّوا إلَی! أنَا رَسولُ اللّهِ، أنَا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ. قالَ: فَلا شَی ءَ؛ حَمَلَتِ الاءبِلُ بَعضُها عَلی بَعضٍ، فَانطَلَقَ النّاسُ، إلَا أنَّهُ قَد بَقِی مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَفَرٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ وأهلِ بَیتِهِ. وفیمَن ثَبَتَ مَعهُ... مِن أهلِ بَیتِهِ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ.
چون به درّه حُنین درآمدیم، از یکی از درّه های عمیق و صعب العبور تَهامه سرازیر شدیم و در تاریک و روشن صبح، به سختی پایین رفتیم و دشمن، پیش از ما به درّه رسیده بود و در شکاف ها و اطراف و اکناف و تنگه ها کمین کرده بود و گِرد آمده، تدارک دیده و آماده بود. به خدا سوگند، در حال سرازیر شدن، چیزی جز حمله یکباره گروه های دشمن، ما را نترساند. سپاه، باشتابْ عقب نشست، بی آن که به یکدیگر توجّه کنند. پیامبر خدا به سمت راست رفت و سپس فرمود: «به کجا [می روید]؟! ای مردم! به سوی من بیایید. من پیامبر خدایم. من محمّد بن عبد اللّه ام»؛ امّا کسی نیامد و شترها در هم آویختند. مردم گریختند و جز تنی چند از مهاجران و انصار و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله، کسی با او نماند و علی بن ابی طالب علیه السلام در میان کسانی از خاندانش بود که استوار ماندند.
السیرة النبویة لابن هشام: ج ۴ ص ۸۵
جابر:
کانَ أیامَ هَوازِنَ رَجُلٌ جَسیمٌ، عَلی جَمَلٍ أحمَرَ، فی یدِهِ رایةٌ سَوداءُ، إذا أدرَک طَعَنَ بِها، وإذا فاتَهُ شَی ءٌ مِن بَینِ یدَیهِ دَفَعَها مِن خَلفِهِ فَأَبعَدَهُ. فَعَمَدَ لَهُ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ ورَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ کلاهُما یریدُهُ قالَ: فَضَرَبَهُ عَلِی عَلی عُرقوبَی الجَمَلِ، فَوَقَعَ عَلی عَجُزِهِ، قالَ: وضَرَبَ الأَنصارِی ساقَهُ قالَ: فَطَرَحَ قَدَمَهُ بِنِصفِ ساقِهِ، فَوَقَعَ، وَاقتَتَلَ النّاسُ.
در روزهای پیکار هوازن، مرد تنومندی بر شتری سرخ مو سوار بود و در دستش پرچمی سیاه رنگ داشت و به هرکس می رسید، او را با آن، زخمی می زد و چون نمی رسید [و کسی از جلویش می گریخت، پرچم را] به پشت سرش می بُرد و با آن، [شخص را] دور می کرد. پس علی بن ابی طالب علیه السلام و مردی از انصار، هر دو آهنگ او کردند. علی علیه السلام پاهای شتر او را قطع کرد و شتر به زمین افتاد و مرد انصاری بر ساق او زد و پایش را از میان ساقش قطع کرد. آن مرد، افتاد و جنگ، مغلوبه شد.
مسند أبی یعلی: ج ۲ ص ۳۴۴ ح ۱۸۵۸
الإرشاد:
لَمّا قَتَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أبا جَروَلٍ وخُذِلَ القَومُ لِقَتلِهِ، وَضَعَ المُسلِمونَ سُیوفَهُم فیهِم، وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یقدُمُهُم حَتّی قَتَلَ أربَعینَ رَجُلًا مِنَ القَومِ، ثُمَّ کانَتِ الهَزیمَةُ وَالأَسرُ حینَئِذٍ.
چون امیر مؤمنان ابو جرول را کشت و دشمن با کشته شدن او بی یاور شد، مسلمانان، تیغ در میان آنان نهادند و امیر مؤمنان، پیشاپیش آنان می رفت تا آن که چهل تن از آنان را کشت و پس از آن بود که فرار کردن و به اسارت درآمدن دشمن، آغاز شد.
الإرشاد: ج ۱ ص ۱۴۴
انس:
کانَ عَلِی بنُ أبیطالِبٍ علیه السلام یومَئِذٍ [أی یومَ حُنَینٍ ] أشَدَّ النّاسِ قِتالًا بَینَ یدَیهِ [صلی الله علیه و آله ].
علی بن ابی طالب علیه السلام، در جنگ حنین، جنگاورترین مبارز میدان در پیشاپیش پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
مسند أبی یعلی: ج ۳ ص ۴۴۳ ح ۳۵۹۴
الإرشاد در ذکر وقایع پس از جنگ حنین:
ثُمَّ سارَ بِنَفسِهِ إلَی الطّائِفِ فَحاصَرَهُم أیاما... ثُمَّ خَرَجَ مِن حِصنِ الطّائِفِ نافِعُ بنُ غَیلانَ بنِ مُعَتِّبٍ فیخیلٍ مِن ثَقیفٍ، فَلَقِیهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِبَطنِ وَجٍ فَقَتَلَهُ، وَانهَزَمَ المُشرِکونَ، ولَحِقَ القَومَ الرُّعبُ، فَنَزَلَ مِنهُم جَماعَةٌ إلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله فَأَسلَموا. وکانَ حِصارُ النَّبِی صلی الله علیه و آله الطّائِفَ بِضعَةَ عَشَرَ یوما.
سپس [پیامبر صلی الله علیه و آله ]، خود به سوی طائف حرکت کرد و آنان را چندین روز محاصره کرد... سپس نافع بن غیلان بن معتب سوارانی از قبیله ثقیف، از دژ طائف، بیرون آمدند. امیر مؤمنان، او را در دامنه «وَجّ» دید و کشت. مشرکان همراهش پراکنده شدند و به دل دشمن، هراس افتاد. پس گروهی از آنان بر پیامبر صلی الله علیه و آله درآمدند و مسلمان شدند. و محاصره طائف، ده روز و اندی بود.
الإرشاد: ج ۱ ص ۱۵۲