كاوشي در باره تبويب الكافي - صفحه 37

نوآورىِ كلينى در چهار باب پايانى «كتاب التوحيد»

آنچه گذشت ، نگاهى گذرا به چهار باب پايانى كتاب التوحيد بود. اكنون مى خواهيم روشن سازيم كه كلينى در اين چهار باب ، چه نوآورى اى داشته است. برجسته ترين و بنيادى ترين نوآورى وى آن است كه با داخل كردن اين باب ها در كتاب التوحيد ، «ميان توحيد و شناخت حجّت هاى الهى ، پيوند و ملازمه اى مستقيم ، نمايانده است» . در پايان كتاب التوحيد ، سخن گفتن از حجّت الهى و اين كه خداوند بايد حجّت هاى خود را به مردمان بشناساند ، بدين معناست كه اساسا توحيد خداوند ، بدون شناخت حجّت الهى، ناقص، نارسا و بى ثمر خواهد بود. در حقيقت ، حجّت الهى در اين جا واسطه پيوند آفريدگار و آفريدگان است و بدون آن، شناخت خداوند ، نه تنها كامل و همه جانبه نيست ، بلكه اساسا ممكن نخواهد بود.
به سخن روشن تر ، كلينى با اين چهار باب ، اين نكته را رسانده است كه اگر خدا را نيك شناخته باشيم ، نشانه اش آن است كه در پى شناخت حجّت خدا ـ در هر زمان و هر جا ـ نيز مى رويم ؛ زيرا اين حجّت خداست كه پيام الهى را به ما مى رسانَد و ما را از راستى ها و كژى ها مى آگاهاند. اساسا چگونه مى توان گفت كه تنها به شناخت خداوند بسنده مى كنيم و ديگر ما را كارى نيست كه چه چيز، خدا را خشنود و چه چيز ، او را غضبناك مى سازد؟
جز اين نكته ، به نظر مى آيد كه كلينى با اين چهار باب ، زمينه را براى بحث درازدامن از حجّت خدا ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام را با هم در بر مى گيرد ـ در كتاب بعدى (يعنى كتاب الحجّة) نيز آماده ساخته است ؛ زيرا در ابواب نخستين كتاب الحجّة نيز بحث هاى نظرى اى درباره حجّت الهى ، فراز آمده است ، مانند «الاضطرار إلى الحجّة»، «طبقات الرسل و الأنبياء و الأئمّة عليهم السلام » و جز آن.
درباره باب آخر كتاب التوحيد (يعنى «باب الهداية أنّها من اللّه عز و جل») يك نكته ، شايان درنگ است : چنان كه از عبارت يكى از احاديث اين باب نيز روشن مى شود ، در آن روزگار ، برخى شيعيان ، از يك سو دوست داشتند تا در گرايش مردم به اهل بيت عليهم السلام نقشى داشته باشند و از سوى ديگر ، همان مسلمان شيعى ، گاه از آن كه مى ديد برادر يا يكى از نزديكانش به برخى فرقه هاى گمراه ، دل سپرده است ، غم زده مى گشت ؛ چه مى نگريست كه اينان از راهبرانى پيروى مى كنند كه آنها را هر روز با رأيى و ديدگاهى ، به اين سو و آن سو مى كشانند و از دست وى نيز كارى ساخته نيست! هر مؤمن پاك سرشت و دل سوز ، از اين نكته در رنج خواهد بود . چنان مى نمايد كه امامان ، با احاديث اين باب در پى دو هدف بوده اند:
1. به اين دسته از شيعيانى كه از گمراهى نزديكانشان در رنج بودند ، بياموزند كه اساسا هدايت ، به دست خداست . لذا اگر كسى خود ، زمينه گمراهى خود را فراهم سازد ، دل سوزىِ ديگران براى او سود نخواهد داشت. همين نكته ، دست كم ، تسكين و آرامشى براى اين دسته از شيعيان به شمار مى آمد ؛
2. شيعيان را از اين كه به مجادلات و گفتگوهاى تند با ديگر فرقه ها در غلتند ، باز دارند ؛ زيرا روشن است كه اين گونه مخاصمه ها گاه سبب شناخته شدن شيعيان و مذهب آنان در ميان مردم جامعه مى گشت و در پى آن ، جان و مال و ناموس آنها به خطر مى افتاد. اين گونه مناظره ها ، جوّ كلّى تقيّه را ـ كه شيعيان دست كم در برخى از دوره هاى زمانى ، بيشتر بدان نياز داشتند و امامان نيز آنها را به رعايت آن سفارش مى كردند ـ مى شكست و حتّى ممكن بود كه جان امام عليه السلام را نيز به خطر افكند.
با اين همه ، احاديث اين باب به معناى آن نبودند كه امامان عليهم السلام ، همه شيعيان را از مناظره منع مى كردند ؛ اين گونه نيست. امامان عليهم السلام آن گاه كه شيعيانى مى يافتند كه از نظرگاه چيرگى علمى ، توانايى هماوردى با مخالفان را داشتند ، به آنان انجام دادن مناظرات كلامى را اجازه مى دادند ، ۱ البته با سفارش به رعايت جوّ كلّى تقيّه.
نكته اى كه در بالا گذشت ، آن گاه اهمّيت بسيارى مى يابد كه بدانيم روزگار كلينى (يعنى نيمه دوم سده سوم و دهه هاى نخست سده چهارم)، روزگار اوج گرفتن مناظرات ميان بزرگان فرقه هاى گوناگون بويژه در مراكز علمى مهمّى چون رى از يك سو و پديد آمدن فرقه ها و دسته هاى جديد حتّى در درون جامعه تشيّع بوده است. پس ، پُربى راه نيست اگر بگوييم كلينى با گنجاندن اين باب ، خطّ مشى كلّىِ خود در برابر اين دسته ها را آشكار ساخته است. مى توان گفت كه موضع وى در برابر اين فرقه ها بر پايه احاديث اين باب ، در دو نكته گزيده مى شود:
1. نيازى نيست خود را براى شيعه شدن ديگران به هر قيمت ، به آب و آتش بزنيم ؛
2. به جاى فرقه هاى ديگر ، به درون جامعه شيعه توجّه كنيم تا نخست بنيادهاى انديشه اىِ درون جامعه شيعى را استوار سازيم ، سپس به اولويت هاى پسين و مذاهب ديگر بپردازيم.

1.براى نمونه ، ر . ك : همان ، ص ۲۲۶ و ۲۲۹.

صفحه از 158