تأويلات باز بسته به شيعه كه از زبان خصم بيرون مىتراود ، واكاوى كرد و از آن طريق، مجالى را كه زمينهسازِ چنان اتّهاماتى شده، نشانه گرفت. بىشك، با شناخت اين گُسلهاست كه گامهاى نخست در آسيبشناسىِ فرقههاى آغازين اسلامى، برداشته مىشود.
كليدواژهها: تأويل قرآن، انديشههاى كلامى، تفسير، كتاب نقض، عبد الجليل رازى.
مقدّمه
كتاب آسمانى قرآن اگر چه خود، عين نور و سرچشمه هدايت بوده و هست، مجالى نيز براى برداشتهاى متفاوت و دريافتهاى گاه متناقض، فراهم آورد كه بويژه در دو سده آغازين ظهور اسلام، مَحملى مستعد براى پيدايش مذاهب، نحلهها و گرايشهاى گوناگونِ فقهى و كلامى بودهاند.
بديهى است هر يك از اين نحلههاى اجتماعى يا اعتقادى كه خاستگاهِ زايشِ خود را بطون قرآن و احاديث مىدانستند، براى اثبات مُحق بودن خويش و باطل بودن حريف، دست استمداد به دامن قرآن بلند كرده و با يارى جستن از اين منبع فراگير و البته صامت، به اقناع يا دستكم اِسكات رقيب مىپرداختند. گنجينه متنوّع و مخلوطِ روايت و حديث نيز كه در بستر فرهنگ نوپاى اسلامى رو به تزايد و فربهى بود، البته مؤيّد برخى از آن برداشتها و دستاويز هر يك از اين نحلهها مىتوانست باشد.
نبايد فراموش كرد كه در چنين فضايى، ديگر اهل حقيقت و نمايندگان واقعى رأى صواب نيز مجال استدلال به قرآن را تنگ مىديدند، چنان كه على عليه السلام بدان هنگام كه ابن عبّاس به قصد احتجاج با خوارج به سوى ايشان مىرفت، به وى چنين توصيه فرمود كه: «لا تخاصمهم بالقرآن، فإنّ القرآن حمّالٌ ذو وجوهٍ. تقولُ و يقولون»؛ ۱ ابن عباس! به قرآن بر آنان حجّت مياور، كه قرآن، تاب معنىهاى گونهگون دارد. تو چيزى
1.نهج البلاغة، نامه ۷۷، ص ۴۶۵.