استاد دانشگاه قرآن و حدیث ضمن اشاره به علل محققنشدن اندیشههای حکمرانی علوی در جامعه، یکی از عوامل را برخورد توصیهای با بیانات حضرت دانست و تاکید کرد: باید به سمت اخلاق کاربردی و اخلاق حرفهای حرکت کنیم.
یکی از موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته میشود ویژگیهای حکومت امیرالمومنین(ع) است به این معنا که سیاستها و اقدامات علمی آن حضرت برای توسعه عدالت، رفاه اجتماعی، آزادی بیان و شاخصهایی از این دست چه بود و این شاخصها در دوران حکومت آن حضرت چه وضعیتی داشت. تصویر غالبی که در ذهن ما شکل گرفته این است که حضرت در دوران حکومتشان درگیر جنگ بودند و حکومت آن حضرت توأم با آشفتگی و التهاب بوده است. در همین رابطه باحجتالاسلام و المسلمین احمد غلامعلی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث گفتوگو کردیم که متن آن را در ادامه میخوانید؛
با توجه به اینکه درباره ویژگیها و برنامههای حکومت امیرالمومنین(ع) کمتر صحبت میشود، سوال این است که از آن دوره چهار ساله چه اطلاعاتی برای ما باقی مانده که کارنامه آن حضرت را در دوران حکومتداری در عرصههای مختلف نشان دهد؟
حکومت امام علی(ع) چهار سال و هشت ماه طول کشید و در این دوران سه جنگ به آن حضرت تحمیل شد یعنی اینگونه نبود که خود ایشان بخواهد جنگ کند. طبیعی است این جنگها کارهای آدم را تحت الشعاع قرار میدهد ولی اگر بخواهیم هدفگذاریهای حکومت ایشان و برنامههایشان را بدانیم در ابتدای نامه ایشان به مالک اشتر چند نکته هست که سرفصلهای یک حکومت و برنامههای یک حکومت را مشخص میکند. مورد اول«جبایة خراجها»است؛ یعنی حکومت باید از نظر مالی یک نظم و انضباط درست داشته باشد. مورد دوم«عمارة بلادها»است؛ یعنی حکومت یک برنامه برای آبادانی شهرها داشته باشد. حکومت اگر به آبادانی شهرها توجه نداشته باشد حکومت نیست. ایشان در جای دیگر تاکید میکنند این پولی که از مردم میگیری باید در آبادانی مردم نقش داشته باشد. در نامه دیگری که برای گردآوری بیت المال نوشتند میگویند بیشتر پول برای اینها است و بگذار خودشان انتخاب کنند کدام گوسفند را به تو بدهند. پس مورد اول انضباط مالی بود، مورد دوم برنامهریزی برای آبادانی و مورد سوم کار فرهنگی«استصلاح اهلها». حکومت باید هم در برنامه مالی نقش داشته باشد، هم برای آبادسازی شهرها برنامه داشته باشد و هم برای کار فرهنگی برنامه داشته باشد.
در تاریخ نقل شده است که امام علی(ع) خانمی را دید که همسرش در جنگها کشته شده بود و به امور او رسیدگی نشده بود و خود حضرت به وضعیت ایشان رسیدگی کرد. اخباری مثل این درست است ولی به معنای این نیست که با وجود تامین اجتماعی در دوران حکومت حضرت منافات داشته باشد. امثال این ماجرا ناظر به مواردی است که از زیر دست اصحاب رد شده است. باز نقل شده است که علی(ع) یک مرد ذمی که به اوضاعش رسیدگی نشده بود را میبیند و میگوید تا توانستید از او کار کشیدید و حالا او را رها کردید.
در مجموع استخراج این برنامهها از نامهها و سخنان و سیره علوی ممکن است. حضرت در روایتی که از ایشان نقل شده است میفرمایند امروز در کوفه به جایی رسیدیم که هیچکس بیسرپناه نیست، آب و خوراک هم دارند. آب داشتن چیز مهمی از نظر ما نیست ولی حکومت باید برنامهریزی کند که همه افراد از شبکه بهداشتی برخودار شوند و حداقل خوراک و مسکن را داشته باشند.
چیزی که در حکومت علی(ع) قابل توجه است این است که گاهی اوقات حضرت فرماندار یک شهر را سه بار چهار بار تغییر میدهد چون نمیتوانسته مطابق میل حضرت و مطابق برنامه عمل کند. کمیل آدم خوبی است ولی حضرت نامه توبیخی به ایشان دارد. ایشان در آن نامه مینویسد:«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ»(۱)یعنی اینکه آدم کاری که بر عهده دارد زمین بگذارد و در کاری که مسئول دارد دخالت کند نشاندهنده ناتوانی نقد و پریشانفکری است. در دوران خودمان شاهد هستیم که طرف متخصص سیاست نیست ولی در سیاست دخالت میکند، متخصص قرآن و حدیث نیست ولی در آن دخالت میکند، متخصص پزشکی نیست ولی در آن دخالت میکند. از نظر حضرت همه اینها نشانه پریشانفکری است.
شما همین یک عبارت را از حضرت در نظر بگیرید و با وضعیت امروز مطابقت بدهید. الآن افرادی که تخصص روانشناسی دارند در صداوسیما کارهای مشاورهای انجام میدهند؟ کسانی که تخصص سیاست دارند حرف سیاسی میزنند؟ ممکن است یک روحانی روانشناسی خوانده باشد یا سیاست خوانده باشد ولی هر کس باید در حوزهای که تخصص دارد حرف بزند و اگر تخصص ندارد به کسی که متخصص است ارجاع بدهد. این در حکومت علی(ع) خیلی نمایان است ولی ما به آن نمیپردازیم.
وقتی ما نهج البلاغه را میخوانیم و با شرایط روز تطبیق میدهیم میبینیم که چقدر بیانات حضرت راهگشا است ولی مردم سوال دارند، میگویند وقتی دستورالعملهای حکومت اسلامی در حوزههای مختلف به طور روشن در بیانات پیشوایان دین بیان شده است چرا ما در وضعیت اقتصادی و فرهنگی خودمان این شرایط را داریم. مشکل کار چیست؟
اولا ما باید نعمتهایی که وجود دارد را ببینیم ولی در عین حال کاستیها و نارساییهایی هست و با وضع مطلوب خیلی فاصله داریم. مرحوم آیتالله احمدی میانجی میگفت ما ماکتی از حکومت علی(ع) درست میکنیم که با خودش خیلی فرق دارد.
با این وجود اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم چند نکته مهم است؛ یکی اینکه ما این متون را داریم ولی باید تبدیل به علم شود و این علم تبدیل به علم کاربردی و بعد اجرا شود. ما بیشتر توصیهای کار میکنیم، بیشتر آموزهها را میگوییم. در همان آموزهای گفتن هم جامع نگاه نمیکنیم. یک بزرگواری یک قسمت را برجسته میکند، یکی قسمت دیگر را برجسته میکند. در نتیجه اسلامی که ارائه میشود کاریکاتوری است. متاسفانه در تبیین اسلام جامعنگری نداریم. اگر نگاهمان جامع باشد خیلی از این مشکلات حل میشود.
ثانیا ما ۴۴ سال از حکومتمان میگذرد. همین دموکراسی غرب ۵۰۰ سال پشتوانه دارد و آنها از اول در همین نقطه نبودند لذا هر تفکری بخواهد در جامعه پیاده شود زمان میبرد، ثانیا تفکر باید در جامعه ترویج شود. شهید آوینی میگفت همه فیلمسازان غربی با فلسفه غرب آشنا هستند ولی فیلمسازان ما چقدر با قرآن و حدیث آشنا هستند؟ اقتصاددانهای ما چقدر با قرآن و حدیث آشنا هستند؟ نمیخواهم بگویم تخصص داشته باشند ولی آشنا باشند. ما این آشنایی را در بدنه جامعه نهادینه نکردیم.
نکته دیگر اینکه مسائل روز خیلی زیاد است. امروز شبکههای اجتماعی هست، ماهواره هست. جوانی که میخواهد دین خود را حفظ کند به مراتب کارش سختتر از جوان ۵۰ سال پیش است. الان همه وسایل گناه در ثانیه، در دسترس شما است. شما باید یاد بگیری تقوا را هم ثانیهای بالا ببری. ما این کار را بلدیم؟ غربیها اخلاق کاربردی دارند، اخلاق حرفهای دارند. اخلاق کاربردی سبب میشود راندمان کار شرکت بالا برود و بر اساس آن منشور اخلاقی مینویسند ولی ما چنین چیزی نداریم و اخلاقمان اخلاق توصیهای است.
شما فرمودید بین حکومت ما تا امیرالمومنین(ع) راه زیادی باید طی شود. اگر بخواهیم از همین الآن به آن سمت حرکت کنیم مهمترین مسئله که به عنوان پرچم جامعه اسلامی شناخته میشود و مهترین اولویت است چیست؟
اولا در مسیر بودن خودش مهم است؛ درست است ما ماکت هستیم ولی میخواهیم در مسیر باشیم. علی(ع) به پسرش میفرماید دیدم اولین چیزی که باید از آن شروع کنم کتاب خدا است. ما هم باید از کتاب خدا شروع کنیم. من رفتم اوامر و نواهی قرآن را از اول تا آخر بررسی کردم، دیدیم قرآن ما را به چه امر میکند، از چه نهی میکند. تعداد اوامر و نواهی جمعا حدود ۵۰۰ مورد است. این اوامر و نواهی چقدر برای مردم گفته شده است؟ کجای زندگی ما قرار دارد؟
مثلا خدا سه بار تکرار میکند: «وَلا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم»(۲). تعبیر آیتالله جوادی این است اگر از شی چیزی کوچکتر بود خدا آن را میگفت. معنای آیه این است که هیچ چیز مردم را کم ارزش نکن. خیلی حرف است. طرف یک عمر تلاش کرده است ولی یک نفر پیدا میشود بر سرش میزند. چرا ارزش کارش را پایین میآوری؟ این در منظومه فکری ما کجاست؟ چرا ارزش کار افراد را پایین میآوریم؟ انگار نردبان بالا رفتن ما بر سر دیگران است.
مثلا قرآن چقدر تکرار میکند تقوا داشته باشید. این تقوا به چه معنا است یعنی حضور خدا را در همه مسائل حس کنید یا مثلا قرآن میفرماید: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ»(۳)مشکلات هست، کمبودها هست، دلنگرانیها هست ولی فرمول قرآن این است از صبر و نماز کمک بگیرد. صبر یعنی مقاوم باش، استوار باش، عقبنشینی نکن. ما چقدر به این دستورات توجه کردیم؟ اگر اوامر و نواهی قرآن را برجسته کنیم و به آن عمل کنیم خیلی از مشکلات ما حل خواهد شد.
۱). نهج البلاغه، نامه ۶۱
۲). سوره مبارکه هود، آیه ۸۵
۳). سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵