187
كيمياي عشق

۲۴۳.امام صادق عليه السلام :على بن حسين عليه السلام در كار عبادت ، بسيار مى كوشيد . روز را روزه دار بود و شب را شب زنده دار . اين كار به بدنش زيان زد . از اين رو به او گفتم : «پدر ! اين پيوستگى و زحمت ديدن در عبادت تا كى و براى چيست ؟».
فرمود : «بدين ترتيب ، با پروردگارم دوستى مى كنم ، تا مرا به خود ، نزديك سازد» .

ر . ك : ص 195 (دوستى نزد دوستان خدا) .

5 / 2

دوستى نيكى و نيكان

۲۴۴.المناقب ابن شهرآشوب به نقل از عبداللّه بن مسعود :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه سوارى آمد و مَركب خود را كنار پيامبر صلى الله عليه و آلهنشاند و گفت : «اى رسول خدا ! من از فاصله هفت (شب راه) به سويت آمده ام . بدنم را خسته كرده ام ، شب را به بيدارى و روز را به تشنگى گذرانده و مَركبم را خسته كرده ام تا از تو درباره دو خصلت كه خواب شبانه را از من ربوده است ، بپرسم» .
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «نامت چيست ؟».
گفت : «زيدالخيل (زيدِ اسبْ يار)» .
فرمود: «تو زيدالخير (زيدِ نيكْ يار) هستى. بپرس كه چه بسا دشوارى اى كه درباره اش پرسش شده [و پاسخ گرفته شده ]است».
گفت: «از تو درباره نشانه خداوند متعال در كسى كه او را مى خواهد و نشانه اش در آن كه او را نمى خواهد ، مى پرسم»؟
فرمود: «شب را چگونه به صبح آوردى؟».
گفت: «در حالى به صبح آوردم كه نيكى را و هركه آن را انجام دهد ، دوست دارم و اگر خود آن را انجام دهم ، يقين به پاداشش دارم و اگر آن را از دست بدهم ، احساس علاقه به آن مى كنم» .
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «هان! اين همان نشانه خداوند در كسى است كه او را مى خواهد ؛ و امّا نشانه اش در آن كه او را نمى خواهد، آن است كه اگر تو را براى كارهاى ديگرى [جز نيكى ]مى خواست، تو را براى آنها آماده مى كرد و باكش نبود كه در كجا تباه گردى!» .


كيمياي عشق
186

۲۴۳.عنه عليه السلام :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام شَديدَ الاِجتِهادِ فِي العِبادَةِ ؛ نَهارَهُ صائِمٌ ولَيلَهُ قائِمٌ ، فَأَضَرَّ ذلِكَ بِجِسمِهِ ، فَقُلتُ لَهُ : يا أبَة ، كَم هذَا الدُّؤوبُ ؟!
فَقالَ : أتَحَبَّبُ إلى رَبّي لَعَلَّهُ يُزلِفُني . ۱

5 / 2

حُبُّ الخَيرِ وأهلِهِ

۲۴۴.المناقب لابن شهرآشوب عن عبداللّه بن مسعود :كُنّا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَقبَلَ راكِبٌ حَتّى أناخَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي أتَيتُكَ مِن مَسيرَةِ سَبعٍ ـ أنصَبتُ بَدَني ، وأسهَرتُ لَيلي ، وأظمَأتُ نَهاري ، وأنصَبتُ راحِلَتي ـ ؛ لِأَسأَلَكَ عَن خَصلَتَينِ أسهَرَتاني . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَا اسمُكَ ؟
فَقالَ : زَيدُ الخَيلِ .
قالَ : أنتَ زَيدُ الخَيرِ ، سَل ، فَرُبَّ مُعضِلَةٍ قَد سُئِلَ عَنها .
فَقالَ : أسأَلُكَ عَن عَلامَةِ اللّهِ تَعالى فيمَن يُريدُ وعَلامَتُهُ فيمَن لا يُريدُ ؟
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : كَيفَ أصبَحتَ؟
قالَ : أصبَحتُ اُحِبُّ الخَيرَ ومَن يَعمَلُ بِهِ ، وإن عَمِلتُ بِهِ أيقَنتُ ثَوابَهُ ، وإن فاتَني مِنهُ شَيءٌ حَنَنتُ إلَيهِ .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هيهِ ، هذِهِ عَلامَةُ اللّهِ فيمَن يُريدُ ، وعَلامَتُهُ فيمَن لا يُريدُ أن لَو أرادَكَ لِلآخَرينَ لَهَيَّأَكَ لَها ثُمَّ لا يُبالي بِأَيِّ وادٍ هَلَكتَ . ۲

1.المناقب لابن شهرآشوب : ۴ / ۱۵۵ عن معتب ، بحار الأنوار : ۴۶ / ۹۱ / ۷۸ .

2.السنّة لابن أبي عاصم : ۱۸۰ / ۴۱۵ ، المعجم الكبير : ۱۰ / ۲۰۲ / ۱۰۴۶۴ ، حلية الأولياء : ۱ / ۳۷۶ كلاهما نحوه ، تاريخ دمشق : ۱۹ / ۵۲۰ / ۴۵۷۷ ، كنز العمّال : ۱۱ / ۱۰۵ / ۳۰۸۰۹ .

  • نام منبع :
    كيمياي عشق
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/45376
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/154-.html
تعداد بازدید : 86805
صفحه از 230
پرینت  ارسال به