استعاذه

استعاذه

كلمه «استعاذه» از مادّه «عوذ» به معناى التجا و پناه بردن است . اين مادّه وقتى به باب استفعال برده شود ، به معناى پناه جستن و پناهجويى و نيز به معناى گفتن «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» است .

واژه شناسى «استعاذه»

كلمه «استعاذه» از مادّه «عوذ» به معناى التجا و پناه بردن است . اين مادّه وقتى به باب استفعال برده شود ، به معناى پناه جستن و پناهجويى و نيز به معناى گفتن «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» است .
ابن فارس در اين باره مى گويد :
مادّه «عوذ» ، يك اصل صحيح است و بر يك معنا دلالت دارد و آن پناه بردن به چيزى است . سپس بر هر چيزى كه به چيزى بچسبد يا همراه آن باشد ، اطلاق مى شود . خليل مى گويد : مى گويى : «أعوذ باللّه جلّ ثناؤه» ، يعنى : به او ـ تبارك و تعالى ـ ملتجى شدم . مصدر آن ، عَوذ و عِياذ است .معجم مقاييس اللغة : ج ۴ ص ۱۸۳ .
ابن منظور ، در تبيين معناى «عوذ» و «استعاذه» مى گويد :
عوذ ـ كه عاذ بِهِ ، يعوذ ، عوذاً ، عياذاً و معاذاً از آن است ـ يعنى : به او پناه برد و مُلتجى شد و متمسّك گرديد ... و «استعذتُ به» ، يعنى : به او پناه بردم . جمله «معاذ اللّه » ، يعنى : به خدا پناه مى برم ... در قرآن آمده است :«فَإِذَا قَرَأْتَالْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَـنِ الرَّجِيمِ ؛نحل ، آيه ۹۸ .پس هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه بر»؛ يعنى هر گاه خواستى قرآن بخوانى ، بگو : از شيطانِ رانده شده و وسوسه هاى او به خدا پناه مى برم .لسان العرب : ج ۳ ص ۴۹۸ .


استعاذه ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، مادّه «عوذ» هفده بار به صورت هاى گوناگون به كار رفته است . اين كتاب آسمانى در چهار آيه با جمله«قُل أَعُوذُ»مؤمنون : آيه ۹۷ ـ ۹۸ ، فلق : آيه ۱ ، ناس : آيه ۱ .و در چهار آيه با جمله«فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»اعراف : آيه ۲۰۰ ، نحل : آيه ۹۸ ، غافر : آيه ۵۶ ، فصّلت : آيه ۳۶ .بر بهره گيرى از بركات ذكر «استعاذه» تأكيد دارد .
استعاذه در قرآن و حديث ، در واقع ، نوعى استعانت انسان از آفريدگار جهان براى مقابله با آفات ، خطرها و دشمنان درونى و بيرونى است .
گاه نيز استعاذه ، استعانت از برخى از صفات خداوند متعال براى مصونيت از آثار برخى از صفات ديگر اوست ، مانند آنچه پيامبر خدا به خداوند متعال مى گويد :
أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِرَحمَتِكَ مِن نَقِمَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ .ر . ك : ص ۴۹۸ ح ۲۳۸۹ .
از ناخشنودى تو به خشنودى ات پناه مى برم ، از خشم و كينِ تو به مِهرَت پناه مى برم ، و از تو به خودِ تو پناه مى برم .

پيش از ملاحظه آنچه در باره استعاذه در اين بخش آمده است ، توجّه به سه نكته ضرورى است :



۱ . حقيقت استعاذه

حقيقت استعاذه ، اين است كه كسى خود را در پناه مستعاذ قرار دهد و اين ، گاه مادّى و گاه معنوى است . هنگامى كه انسان براى حفاظت خود در ميدان نبرد ، لباس ضدّ گلوله مى پوشد يا وارد سنگر مى شود ، خود را در پناه لباس ضدّ گلوله و سنگر قرار مى دهد ، كه اين ، استعاذه مادّى است ؛ امّا استعاذه معنوى ، حالت روانىِ ويژه اى است كه انسان را در پناه خداوند متعال قرار مى دهد و از آفاتى كه او را تهديد مى كنند ، مصونيت مى بخشد و جمله «أعوذ باللّه » ، در واقع ، بيانگر آن حالت درونى است .
بر اين اساس ، براى پيدايش اين حالت درونى ، در گام نخست بايد موانع آن برطرف شوند . موانع پيدايش اين حالت در موارد مختلف ، متفاوت اند . مثلاً كسى كه از شرّ آفريده هاى موذى به خدا پناه مى برد ، نمى تواند دست در سوراخ مار كند و«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ»سوره فلق ، آيه ۱ و ۲ .بخواند! بنا بر اين ، شرط اوّل تحقّق حقيقت استعاذه ، اجتناب از موانع پناهجويى است ، و چه زيبا گفته شده است كه :


تا زبان ، چون جوارح و اركان
استعاذت كند به وفق جَنان

نه كه گويى «اَعوذ» و تازى تيز
سوى شيطان و نفس شورانگيز

نه كه گويى «اَعوذ» و آرى روى
سوى بَدْسيرتان ناخوش خوى

تا ز هر بد ، عنانْت كوته نيست
يك اَعوذَت ، «أعوذُ باللّه » نيست

بلكه آن ، پيش صاحب عرفان
نيست الّا «أعوذُ بالشيطان»

گاه گويى «أعوذ» و گه «لا حَول»
ليك فعلت بود مكذِّب قول

بر دهان ، جام زهرِ مرگ آميز
بر زبان ، آن كه مى كنم پرهيز

چند باشى به حيله و تلبيس
منزل ديو و سُخره ابليس

سوى خويشت دو اسبه مى راند
بر زبانَت «اَعوذُ» مى خواند

طُرفه حالى كه دزد بيگانه
گشته همراه صاحبِ خانه

مى كند همچو او فغان و نفير
در به در ، كو به كو ، كه : دزد بگير!هفت اورنگ ، عبد الرحمان جامى .


پس از اجتناب از موانع استعاذه ، هر قدر كه انسانْ خدا را بهتر بشناسد و از آفاتى كه او را تهديد مى كند ، بيشتر احساس خطر نمايد ، حقيقت پناهجويى در او بيشتر تحقّق مى يابد .


۲ . نقش استعاذه در زندگى

نقش استعاذه در زندگى ، نقش سنگر در ميدان نبرد است . اين ذكر ، اگر توأم با حقيقت باشد ، انسان را در دژ محكم خداوند قرار مى دهد ، شيطان را از او دور مى سازد ، درهاى نافرمانى خدا را مى بندد ، توطئه دشمنان را خنثى مى كند ، عصبانيت را فرو مى نشاند ، بلا ، بيمارى و غم را زايل مى نمايد و سرانجام ، آدمى را از انواع آفات و شُرور و مهم تر از همه از آتش دوزخ ، حفظ مى كند و از رحمت الهى بهره مند مى سازد .ر . ك : فصل سوم .
البتّه بايد توجّه داشت كه استعاذه ، دعاست و دعا در فرهنگ اسلام ، در كنار مسئوليت است ، نه در برابر آن . از اين رو نمى توان به بهانه استعاذه ، مسئوليت هاى عملى براى مبارزه با خطرها و آفات را رها كرد .
استمداد از خداوند متعال در كنار مسئوليت شناسى ، علاوه بر تقويت روان درمبارزه با آفات ، انسان را از امدادهاى غيبى در مواردى كه ابزارها و علل طبيعى كاربرد ندارند ، بهره مند مى سازد .


۳ . مهم ترين ادب استعاذه

مهم ترين ادب استعاذه ، شناخت است ؛ شناختِ اين حقيقت كه تنها دژ استوارى كه مى تواند انسان را از انواع آسيب ها و خطرها در دنيا و آخرت حفظ كند ، خداوند متعال است ، و اين كه اساسا پناهگاهى جز او وجود ندارد و هر كس به غير او پناه بَرد ، زيان خواهد ديد .
اين شناخت ، به طور طبيعى ، زمينه رغبت به بهره گيرى از پناه خداوند را ـ كه ادب دوم است ـ و تلاش براى بهره مندى از پناه او را ـ كه ادب سوم است ـ فراهم مى سازد .
لازمه رعايت اين آداب ، ترك تمايلاتى است كه مانع پيدايش حقيقت استعاذه اند و اين ، ادب چهارم محسوب مى گردد .
پس از پيدايش حال و حقيقت استعاذه ، توسّل به آن دسته از اسما و صفات الهى كه مناسب با پناهجويى اند (مانند : رب ، عزّت ، نور قدس خداوند و...) ، ادب ديگرى است كه در قرآن و احاديث ، به آن ، اشاره شده است .
در استعاذه به قصد پناهجويى از خطرهايى كه جامعه را تهديد مى كنند ، تجمّع مؤمنان نيز مفيد و مؤثّر است .ر . ك : ص ۲۱۱ (فصل دوم : آداب پناه بردن) .