سه. عامر بن شراحيل بن عبد شَعْبي کوفي (51 ـ 105 ق)
عامر بن شراحيل، معروف به شعبي کوفي، از اهالي «حِمْير» است؛ ولي از هَمْدان به شمار ميآيد. ۱ وي علّامه عصر خويش بوده و او را اعلم فقها دانستهاند. ابن عُيينه گفته است که: «علما سه نفرند: ابن عبّاس در زمان خود، شعبي در زمان خود، و ثوري در زمان خود». ۲
وي حافظهاي چنان قوي داشت که ميگفت:
هيچ سياهي بر سفيدي ننوشتم و هيچ کس براي من حديثي نقل نکرد، مگر آن که آن را حفظ کردم، و هيچ کس برايم حديثي نگفت که از او بخواهم دوباره تکرار کند. ۳
با اين که عدّهاي شَعْبي را از دشمنان علي عليه السلام خواندهاند، ۴ جالب آن است که شهرستاني، وي را در زمره شيعيان ذکر ميکند. ۵
عامر بن شراحيل شعبي، معاصر ابراهيم نَخَعي بود؛ ۶ امّا بر خلاف ابراهيم، شَعْبي با بهکارگيري رأي در استنباط احکام، مخالف بود و به حديث، بيشتر تمايل داشت، به طوري که او را در برابر نخعي، محدّث کوفه خواندهاند. شَعْبي، بيشتر به نقل اسرائيليات از نومسلمانان ـ که پيش از آن، از اهل کتاب بودند ـ ، مشهور است و قصص و اخبار يمن و مغازي را نيز روايت کرده است. ۷
از آثار تاريخي او اين عناوين است: المغازي، کتاب الفتوح، کتاب المبتدأ، کتاب الشوري، مقتل عثمان، و مقتل الحسين عليه السلام. قطعهاي از المغازي او را خطيب بغدادي در دست داشته است. ۸ بخشي از کتاب الشوري و مقتل الحسين او هم در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد آمده است. ۹
شعبي، استادان و شاگردان بسيار زيادي داشته ۱۰ و خودش گفته است که پانصد نفر از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را درک کرده است. ۱۱ عجلي ميگويد: از 48 صحابي، حديث شنيد و حديث مرسلي نميگفت، مگر آن که سندش صحيح باشد. ميگويند شعبي نيز در قيام قُرّاء عليه حَجّاج، شرکت داشت، و پس از شکست قيام، مدّتي متواري بود تا اين که با وساطت يزيد بن ابي مسلم و عذرخواهي از حجّاج، مورد عفو وي قرار گرفت. ۱۲ شَعْبي در سال 104 يا 105 ق، وفات کرده است. ۱۳
بعد از دوران تابعيان و در قرن دوم و سوم هجري، فقه در مکتب «قياس» به اوج خود رسيد. در اين دوره، ابو حنيفه ظهور کرد و با رهبري خود، اين مکتب را به عنوان يکي از مذاهب چهارگانه اهل سنّت (و شايد مهمترين و پرطرفدارترين آنها) درآورْد. از ميان فقهاي فراوان اين دوره، به بررسي احوال پنج تن از مهمترين آنان ميپردازيم: اَعمش، ابن ابي ليلي، ابو حنيفه، سفيان ثوري، و سفيان بن عُيينه.
1.الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۴۶ .
2.سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ ـ ۳۰۰.
3.کتاب العلم، ص۱۲؛ تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۸۴.
4.معجم رجال الحديث، ج۱۰، ص۲۱۰؛ البيان في تفسير القرآن، ص۵۰۱ ـ ۵۰۳.
5.منع تدوين الحديث، ج۱، ص۱۹۰.
6.سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ ـ ۲۹۹.
7.تاريخ نگاري در اسلام، ص۵۸.
8.تاريخ بغداد، ج۱۲، ص۲۳۰.
9.شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج۹، ص۴۹ـ ۵۸.
10.تهذيب الکمال، ج۱۴، ص۲۹ـ ۳۳.
11.سير أعلام النبلاء، ج۴، ص ۲۹۸ .
12.تاريخ مدينة دمشق، ج۲۵، ص۳۹۸.
13.الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۵۵.