حضرت على عليه السلام مىفرمايند:
«الْمَسْأَلَةُ خِباءُ الْعيبها، وَمَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ
نهجالبلاغه، حكمت ۶
؛ پرسش كردن وسيله پوشاندن عيبهاست، و انسان از خودراضى، دشمنان او فراوانند».[۱]
شرح:
در اين حديث حضرت به دو نكته مهم اشاره فرموده است:
نكته اوّل درباره سؤال كردن است كه وسيله پنهان شدن عيبهاى انسانهاست. در آيات وروايات به اين مطلب اشاره شده كه چيزى را كه نمىدانيد بپرسيد. «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ»؛[۲]اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد».
فلسفه سؤال كردن اين است كه: ما اوّلين كسى نيستيم كه در اين دنيا زندگى مىكنيم بلكه قبل از ما انسانهاى زيادى آمدند و در اين دنيا زندگى كردند و تجارب زيادى كسب كردند و اين تجربيات بايد به نسلهاى آينده منتقل شود كه يكى از مهمترين راههايش پرسش است. چرا كه استعدادهايى كه خداوند به مردم داده مختلف است و هر كسى در يك جهتى استعداد دارد و همه چيز را
همگان مىدانند و سؤال كليدى است كه ما را به گذشتگان پيوند مىدهد و معلومات آنها را در اختيار ما قرار مىدهد. اما با اين حال بعضى از افراد سؤال را عيب و ننگ مىدانند و گاهى مىگويند خجالت مىكشيم سؤال كنيم و حال اينكه خجالت دو قسم است: يكى عاقلانه و ديگرى احمقانه. خجالت احمقانه اين است كه انسان چيزى را كه نمىداند خجالت بكشد كه سؤال كند، امّا خجالت عاقلانه آن است كه انسان از گناه خجالت بكشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند:
«العِلمُ خَزائنٌ وَمفاتِيحُهُ السؤالُ، فَاسألُوا رحِمَكُمُ اللَّهُ فإنَّهُ يُؤجَرُ أربَعةٌ: السائلُ، والمُتكَلِّمُ، والمُستَمِعُ، والمُحِبُّ لَهُم
؛ دانش گنجينه هايى است و كليدهاى آن پرسش است، پس خدايتان رحمت كند، بپرسيد، كه با اين كار چهار نفر اجر مىبرند: پرسشگر، پاسخگو، شنونده و دوستدار آن».[۳]
و همان حضرت فرموده است:
«السؤالُ نِصْفُ العِلم
؛ پرسش نيمى از دانش است».[۴]و درباره خوب پرسيدن هم حديث از آن حضرت وارد شده كه نيمى از دانش است.
على عليه السلام به شخصى كه از آن حضرت سؤال مشكلآفرين پرسيد، فرمود:
«سَلْ تَفَقُّهاً وَلا تَسْأل تَعَنُّتاً، فإنّ الجَاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبيهٌ بِالعَالِمِ، وانّ العَالِمَ المتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالجَاهِلِ المتَعَنِّتِ؛
به قصد يادگرفتن بپرس، نه براى آزردن و خطا گرفتن؛ زيرا جاهلى كه در صدد آموختن باشد همانند عالم است و عالمى كه در بيراهه قدم نهد همچون جاهلى است كه به قصد خطا گرفتن مىپرسد».[۵]
و اگر سؤال از انسان شد و جوابش را نمىداند، بگويد: نمىدانم نه اينكه جواب نادرست بدهد و دچار پيامدهاى آن شود.
نكته دوم: فرمود اگر كسى ازخودراضى باشد، ناراضى از او زياد مىشود؛ چون از خودراضى بودن موجب مىشود كه خودبرتربين و خودخواه شود و انتظار دارد كه همه بنده او باشند و براى او تعظيم كنند. اعمال انسان نبايد او را مغرور كند، چون اعمال ما در كنار كرامت و بزرگوارى خداوند ناچيز است«وَما قَدْرُ أعْمالُنا فى جَنْبِ كَرَمِكَ». غرور و غفلت سرچشمه هر هلاكتى است و مادر هر شقاوتى، غرور عبارت است از آرامش يافتن و مطمئن شدن به آنچه كه موافق با هوا و هوس باشد، گمان مىكند اعمال و افعالى كه انجام مىدهد درست است، مال حرام را در راه خير مصرف مىكند و مىپندارد كه عمل نيكى كرده است. آيات و روايات در مذمت غرور فراوان است. خداوند مىفرمايد: «فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ پس مبادا زندگانى دنيا شما را بفريبد، و مبادا (شيطان) فريبكار شما را نسبت به (كَرَم) خدا بفريبد (و مغرور سازد)!».[۶]
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند:
«يابنَ مَسْعودٍ، لاتَغْتَرَنَّ باللَّهِ، وَلاتَغْتَرنَّ بِصَلاحِكَ وَعِلْمِكَ وَعَمَلِكَ وَبِرِّكَ وعبادَتِكَ
؛ اى پسر مسعود، به خدا مغرور مشو و به پاكى و علم و عمل و نيكى و عبادت خود، فريفته مباش».[۷]
همچنين امام على عليه السلام فرموده است:
«سُكونُ النَّفسِ الَى الدُّنيا مِنْ أعظَمِ الغُرورِ
؛ دل بستن نفس به دنيا، بزرگترين فريب است».[۸]
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه: شخص مغرور و فريفته، در دنيا مسكين و بينوا و در آخرت مغبون و زيانكار است، زيرا برتر را به پستتر فروخته است:
«لأنّه باعَ الأفضلَ بِالأَدْنى».[۹]
[۱]( ۱). نهجالبلاغه، حكمت ۶
[۲]( ۲). سوره نحل، آيه ۴۳
[۳]( ۱). تحف العقول، حكمت ۳۹
[۴]( ۲). ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۳۳۱
[۵]( ۳). نهجالبلاغه، حكمت ۳۲۰
[۶]( ۱). سوره لقمان، آيه ۳۳ و سوره فاطر، آيه ۵
[۷]( ۲). مكارم الاخلاق، ج ۲، ص ۳۵۰
[۸]( ۳). ميزان الحكمه، ج ۷، ص ۱۸۴
[۹]( ۴). جامعالسعادات، ج ۳، ص ۱۱ با ترجمه