مجلسى در بحار الأنوار آيات مربوط به هر موضوع را در آغاز باب مى آورد و سپس روايات مربوط به آن موضوع را در همان باب جاى مى دهد و از اين رهگذر يك تفسير موضوعى روايى به دست مى دهد كه اگر اين بخش از بحار الأنوار جدا گردد ، خود يك تفسير بزرگ روايى شيعى پديد مى آورد ، اما متاسفانه علّامه مجلسى رايانه و معجم هاى امروزى را در دسترس نداشته و تنها با تكيه به حافظه شگفت انگيزش مى توانسته آيات و روايات مربوط را در ذهن خود گرد آورد و آنهارا در كنار هم جاى دهد .
نتيجه نهايى
كوته سخن آن كه همان گونه كه در نگارش حديث ، سبك مسندى كارا نيست و وحدت راوى نمى تواند محور تام و تمامى براى كنار هم نهادن احاديث باشد ، سبك متعارف تفسير روايى نيز كامل نيست و براى يافتن برداشت امامان از آيه نمى توان به آيات گردآمده پيرامون يك آيه بسنده كرد ، بلكه بايد مفاهيم اصلى آيه را نيز در روايات پى گرفت و همه سخنان پيشوايان را در باره آنها فراهم كرد . مبناى نظرى اين شيوه لزوم فحص تا رسيدن به يأس از يافتن حديث جديد است و بر اين اصل موضوعى استوار است كه سخنان ائمه عليهم السلام بازتاب مفاهيم قرآنى در روح و كلام آنان است .