103
فرهنگ نامه بصيرت

۱۱۲.امام على عليه السلام :نهانى ها ، براى اهل بصيرت ، آشكار است .

5 / 10

رسيدن به راه سلامت

۱۱۳.امام على عليه السلام :خوشا به حال آن كه دلى پاك دارد : از كسى كه هدايتش كند ، پيروى مى كند و از كسى كه او را به تباهى كشانَد ، دورى مى گُزيند و با بينايىِ كسى كه به او بينايى مى بخشد و با اطاعت از راه نمايى كه به او فرمان مى دهد ، به راهِ سلامتْ دست مى يابد .

5 / 11

اين نتايج

۱۱۴.امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خداوند در نزد او ، آن بنده اى است كه خدا ، وى را در برابر نَفْسش يارى رسانده است و از اين رو ، اندوه را جامه زيرين خويش ساخته است و ترس را جامه رويين خود ، قرار داده است . پس چراغ هدايت ، در دلش مى تابد و خود را براى پذيرايى از آن روزى كه به آن وارد مى شود ، آماده ساخته ، و دور را بر خود ، نزديك كرده است و سخت را آسان .
مى نگرد و بينش مى يابد ، [خدا را] ياد مى كند و [بر كردارهاى نيك خود ]مى افزايد . از [چشمه هاى ]آب گوارا و شيرينى كه آبشخورهايش براى او هموار شده ، سيراب مى شود و در همان نخستين نوشيدن ، سير مى شود . راهى راست و روشن را مى پويد .
جامه هاى شهوت را [از خود] بركَنده است و از خواسته ها ، جز يك خواسته ـ كه در آن منحصر شده ـ ، فارغ شده است . بدين سبب ، از كورى [باطنى] و مشاركت با هوسرانان ، بيرون آمده است . او از كليدهاى درهاى هدايت و از قفل هاى درهاى هلاكت ، گشته است . راه خود را ديده و جاده خويش را پيموده است . نشانه هاى راهيابى را شناخته و سختى هاى آن را در نورديده است . از دستگيره ها ، به محكم ترينِ آنها و از كوه ها ، به استوارترين آنها چنگ زده است . پس به چنان يقينى رسيده است كه مانند نور خورشيد است . خويشتن را براى خداوند سبحان ، در بالاترين امور ، جاى داده است ، آن سان كه هر تشنه اى را سيراب مى سازد و هر فرعى را به اصل آن ، باز مى گردانَد .
چراغ تاريكى هاست . برطرف كننده كورى ها ، كليد مُبهمات ، زُداينده معضلات و راه نماى بيابان هاست . [به موقع ]مى گويد و مى فهمانَد و [به وقتش ]سكوت مى كند و سالم مى مانَد .
او براى خدا ، اخلاص ورزيده و خداوند ، خالصش گردانيده است (/ او را از بندگان خالص خود گردانيده است) . پس او معدن هاى دين خدا و ميخ هاى زمين اوست . خويشتن را ملزم به عدالت كرده است و نخستين گام عدالت او ، دور كردن هوس از خويشتن بود . حق را مى گويد و بِدان ، عمل مى كند . كار نيك را تا رسيدن به پايانش انجام مى دهد . هر جا خيرى مى بيند ، آهنگِ آن مى كند . زمام خويش را به دست قرآن سپرده است و قرآن ، جلودار و پيشواى او گشته است . هر جا كه قرآن ، بار افكنَد ، او نيز بار مى افكنَد ، و هر جا قرآن منزل كند ، او هم منزل مى كند .


فرهنگ نامه بصيرت
102

۱۱۲.عنه عليه السلام :قَدِ انجابَتِ السَّرائِرُ لِأَهلِ البَصائِرِ . ۱

5 / 10

إصابَةُ سَبيلِ السَّلامَةِ

۱۱۳.الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِذي قَلبٍ سَليمٍ ، أطاعَ مَن يَهديهِ ، وتَجَنَّبَ مَن يُرديهِ ، وأَصابَ سَبيلَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَن بَصَّرَهُ ، وطاعَةِ هادٍ أمَرَهُ . ۲ گچگ

5 / 11

تِلكَ الآثارُ

۱۱۴.الإمام عليّ عليه السلام :عِبادَ اللّهِ! إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ الخَوفَ ؛ فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأَعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ .
نَظَرَ فَأَبصَرَ ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ ، وَارتَوى مِن عَذبٍ فُراتٍ سُهِّلَت لَهُ مَوارِدُهُ ، فَشَرِبَ نَهَلاً ۳ ، وسَلَكَ سَبيلاً جَدَداً .
قَد خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ ، وتَخَلّى مِنَ الهُمومِ ، إلّا هَمّاً واحِداً انفَرَدَ بِهِ ، فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمى ، ومُشارَكَةِ أهلِ الهَوى ، وصارَ مِن مَفاتيحِ أبوابِ الهُدى ، ومَغاليقِ أبوابِ الرَّدى .
قَد أبصَرَ طَريقَهُ ، وسَلَكَ سَبيلَهُ ، وعَرَفَ مَنارَهُ ، وقَطَعَ غِمارَهُ ۴ ، وَاستَمسَكَ مِنَ العُرى بِأَوثَقِها ، ومِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها ، فَهُوَ مِنَ اليَقينِ عَلى مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ ، قَد نَصَبَ نَفسَهُ للّهِِ ـ سُبحانَهُ ـ في أرفَعِ الاُمورِ ، مِن إصدارِ كُلِّ وارِدٍ عَلَيهِ ، وتَصييرِ كُلِّ فَرعٍ إلى أصلِهِ .
مِصباحُ ظُلُماتٍ ، كَشّافُ عَشَواتٍ ۵ ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفّاعُ مُعضِلاتٍ ، دَليلُ فَلَواتٍ ۶ ، يَقولُ فَيُفهِمُ ، ويَسكُتُ فَيَسلَمُ .
قَد أخلَصَ للّهِِ فَاستَخلَصَهُ ، فَهُوَ مِن مَعادِنِ دينِهِ ، وأَوتادِ أرضِهِ . قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ ، فَكانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفيُ الهَوى عَن نَفسِهِ ، يَصِفُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، لا يَدَعُ لِلخَيرِ غايَةً إلّا أمَّها ، ولا مَظِنَّةً إلّا قَصَدَها ، قَد أمكَنَ الكِتابَ مِن زِمامِهِ ، فَهُوَ قائِدُهُ وإمامُهُ ، يَحُلُّ حَيثُ حَلَّ ثَقَلُهُ ، ويَنزِلُ حَيثُ كانَ مَنزِلُهُ . ۷

1.. نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۸ ، غرر الحكم : ح ۶۶۷۶ ، بحار الأنوار : ج ۳۴ ص ۲۴۰ ح ۹۹۹ .

2.. نهج البلاغة : الخطبة ۲۱۴ ، بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۳۱۱ ح ۳۲ .

3.. نَهِلَ : شَرِبَ الشُربَ الأوّل حتّى روي (المصباح المنير : ص ۶۲۸ «نهل») .

4.. الغَمرَةُ : الشِدَّةُ (لسان العرب : ج ۵ ص ۲۹ «غمر») .

5.. العَشوَةُ : الأمر المُلتَبِسْ ويجمع على عَشَوات (النهاية : ج ۳ ص ۲۴۲ «عشو») .

6.. الفَلاةُ : الأرض التي لاماء فيها ولا أنيس (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۱۶۴ «فلا») .

7.. نهج البلاغة : الخطبة ۸۷ ، أعلام الدين : ص ۱۲۷ نحوه ، غرر الحكم : ح ۳۵۷۷ وفيه صدره إلى «ليومه النازل به» ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۵۶ ح ۳۶ .

  • نام منبع :
    فرهنگ نامه بصيرت
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي،حميد رضا (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/50785/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/145-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 57507
صفحه از 164
پرینت  ارسال به