317
دانشنامه قرآن و حديث 1

فصل چهارم : حكمت پوشيده بودن اَجَل

۲۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مخلوق ، اندازه عمر خود را مى دانست ، [زمين] با همه وسعتش بر او تنگ مى شد و در دنيا هيچ قومى و هيچ زندگى مرفّهى ، او را سود نمى بخشيد ؛ ولى اجل بر او پوشيده گرديد و آرزو در وجود او دراز قرار داده شد.

۲۸.امام على عليه السلامـ در يادآورى نعمت هاى خداوند عز و جل ـ :براى شما دو گوش قرار داد تا آنچه را كه به آن دو مربوط مى شود ، در يابند ، و دو چشم قرار داد تا آنچه را ديدنى است ، ببينند ، و اندام هايى قرار داد كه هر يك در بر دارنده اعضايى متناسب در خميدگى ها و مفاصل و تركيب صورت هاى آنها و مدّت عمرشان هستند ، و بدن هايى قرار داد با اعضايى كه آدمى از آنها كمك مى گيرد ، و دل هايى قرار داد كه طالب روزى هاى خود هستند ، برخوردار از : نعمت هايى فراگير و بزرگ ، و آنچه موجب امتنان اوست ، و آنچه نگهدار عافيت (سلامت) است ، و برايتان عمرهايى مقدّر كرد و [مدّت و فرجام] آنها را از شما پوشيده داشت .

۲۹.امام صادق عليه السلامـ خطاب به مفضّل بن عمر ـ :اينك ـ اى مفضّل ـ در باره مدّت عمر آدمى ، كه آگاهى بر آن از او پوشيده نگه داشته شده است ، بينديش ؛ زيرا اگر انسان مقدار عمرش را مى دانست و عمرى كوتاه داشت ، با توجّه به اين كه همواره انتظار مرگ مى كشيد و چشم به راه فرا رسيدن آن در زمانى بود كه از آن خبر داشت ، از زندگى لذّتى نمى برد ؛ بلكه همچون كسى بود كه مال و دارايى اش از بين رفته و يا در آستانه نابودى است . چنين كسى از نابودى اموالش و بيم فقر ، همواره احساس نادارى و ترس مى كند .
اين ، در حالى است كه نگرانى و ترسى كه از نابودى عمر ، گريبانگير انسان مى شود ، شديدتر از نگرانى و ترسى است كه از نابودى مال و دارايى براى او پديد مى آيد ؛ زيرا كسى كه مال و ثروتش كم مى شود ، اميد به جايگزين آن دارد . از اين رو آرامش مى يابد ؛ امّا كسى كه به تمام شدن عمر يقين دارد [و مى داند در فلان روز خواهد مُرد] ، نوميدى بر وجودش استيلا مى يابد .
و [نيز] اگر عمرى دراز داشت و از اين امرْ آگاه بود ، دل به زندگى مى بست و در خوش گذرانى ها و گناهان ، غرق مى شد و چنان عمل مى كرد كه به شهوات خويش برسد و سپس در آخر عمرش توبه كند ... .
اگر بگويى : «آدمى ، اكنون هم كه مقدار عمرش از او پوشيده است و هر لحظه انتظار مرگ را مى كشد ، [باز هم] مرتكب زشتكارى ها مى شود و حرمت ها[ى الهى ]را هتك مى كند!» ، پاسخ مى دهم كه : تدبير درست در اين باره همين است كه به اجرا در آمده است (مدّت عمر بر آدمى پوشيده نگه داشته شده باشد) . حال اگر با وجود اين ، انسان از بدى ها [و گناهان] باز نمى ايستد و روى نمى گرداند ، به سبب سرمستى او و ناشى از سنگ دلى اوست ، نه از وجود خطا در تدبير [الهى] .


دانشنامه قرآن و حديث 1
316

الفصل الرابع : حكمة ستر الآجال

۲۷.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو عَلِمَ المَخلوقُ مِقدارَ يَومِهِ لَضاقَت عَلَيهِ بِرُحبِها ولَم يَنفَعهُ فيها قَومٌ ولا خَفضٌ ۱ ، ولكِنَّهُ عُمِّيَ عَلَيهِ الأَجَلُ ، ومُدَّ لَهُ فِي الأَمَلِ . ۲

۲۸.الإمام عليّ عليه السلامـ فِي التَّذكيرِ بِنِعَمِ اللّهِ عز و جل ـ :جَعَلَ لَكُم أسماعا لِتَعِيَ ما عَناها ۳ ، وأبصارا لِتَجلُوَ عَن عَشاها ، وأشلاءً جامِعَةً لِأَعضائِها مُلائِمَةً لِأَحنائِها ۴
في تَركيبِ صُوَرِها ومُدَدِ عُمُرِها ، بِأَبدانٍ قائِمَةٍ بِأَرفاقِها ۵ ، وقُلوبٍ رائِدَةٍ لِأَرزاقِها في مُجَلِّلاتِ نِعَمِهِ ، وموجِباتِ مِنَنِهِ ، وحَواجِزِ عافِيَتِهِ ، وقَدَّرَ لَكُم أعمارا سَتَرَها عَنكُم . ۶

۲۹.الإمام الصادق عليه السلامـ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ :تَأمَّلِ الآنَ يا مُفَضَّلُ ، ما سُتِرَ عَنِ الإِنسانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَياتِهِ ؛ فَإِنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدارَ عُمُرِهِ وكانَ قَصيرَ العُمُرِ لَم يَتَهَنَّأ بِالعَيشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ وتَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ ، بَل كانَ يَكونُ بِمَنزِلَةِ مَن قَد فَنى مالُهُ أو قارَبَ الفَناءَ ، فَقَدِ استَشعَرَ الفَقرَ وَالوَجَلَ مِن فَناءِ مالِهِ وخَوفِ الفَقرِ ، عَلى أنَّ الَّذي يَدخُلُ عَلَى الإِنسانِ مِن فَناءِ العُمُرِ أعظَمُ مِمّا يَدخُلُ عَلَيهِ مِن فَناءِ المالِ ؛ لِأَنَّ مَن يَقِلُّ مالُهُ يَأمُلُ أن يُستَخلَفَ مِنهُ فَيَسكُنُ إلى ذلِكَ ، ومَن أيقَنَ بِفَناءِ العُمُرِ استُحِكَمَ عَلَيهِ اليَأسُ . وإن كانَ طَويلَ العُمُرِ ، ثُمَّ عَرَفَ ذلِكَ وَثِقَ بِالبَقاءِ ، وَانهَمَكَ فِي اللَّذّاتِ وَالمَعاصي ، وعَمِلَ عَلى أنَّهُ يَبلُغُ مِن ذلِكَ شَهوَتَهُ ، ثُمَّ يَتوبُ في آخِرِ عُمُرِهِ ... .
فَإِن قُلتَ : وها هُوَ الآنَ قَد سُتِرَ عَنهُ مِقدارُ حَياتِهِ ، وصارَ يَتَرَقَّبُ المَوتَ في كُلِّ ساعَةٍ يُقارِفُ الفَواحِشَ ويَنتَهِكُ المَحارِمَ !
قُلنا : إنَّ وَجهَ التَّدبيرِ في هذَا البابِ هُوَ الَّذي جَرى عَلَيهِ الأَمرُ فيهِ ، فَإِن كانَ الإِنسانُ مَعَ ذلِكَ لا يَرعَوي ۷ ولا يَنصَرِفُ عَنِ المَساوِئ فَإِنَّما ذلِكَ مِن مَرَحِهِ ومِن قَساوَةِ قَلبِهِ ، لا مِن خَطَأٍ فِي التَّدبيرِ . ۸

1.الخَفْض : لِينُ العيش وسعتُه (لسان العرب : ج ۷ ص ۱۴۵ «خفض»).

2.تاريخ المدينة : ج ۲ ص ۵۵۸ عن الشعبي .

3.يقال : عُنِيت بحاجتك : أي اهتممتُ بها واشتغلت (النهاية : ج ۳ ص ۳۱۴ «عنا»).

4.أحنائها : أي معاطفها (النهاية : ج ۱ ص ۴۵۵ «حنا»).

5.الرِّفق ـ بالكسر ـ : ما استعين به (القاموس المحيط : ج ۳ ص ۲۳۶ «رفق») . والأرفاق ـ على هذا ـ عبارة عن الأعضاء وسائر ما يستعين به الإنسان (بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۳۵۰) .

6.نهج البلاغة : الخطبة ۸۳ ، بحار الأنوار : ج ۶۰ ص ۳۴۹ ح ۳۵ .

7.الارعِواء : الندم على الشيء والانصراف عنه والترك له (لسان العرب : ج ۱۴ ص ۳۲۸ «رعي»).

8.بحار الأنوار : ج ۳ ص ۸۳ نقلاً عن توحيد المفضّل .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 1
    سایر پدیدآورندگان :
    موسوي،سيد رسول؛حسيني،سيد رضا؛مسعودي،عبدالهادي؛ديلمي،احمد؛محسني نيا،محمّد رضا؛وهّابي،محمّد رضا؛شيخي،حميد رضا
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 169318
صفحه از 584
پرینت  ارسال به