تنها در ميان عموم مردم ، بلكه شايد در ميان خواص و حوزه هاى علميّه ، جايگاه شايسته خود را ندارند ، در حالى كه حديث ، بهترين وسيله براى تبليغ دين و آشنا كردن مردم با اسلام ناب است . در گفتگوى عبد السلام هِرَوى با امام رضا عليه السلام مى خوانيم :
[قال عليه السلام :] رَحِمَ اللّهُ عَبداً أحيا أمرَنا .
فَقُلتُ لَهُ: فَكَيفَ يُحيى أمرَكُم؟
قالَ: يَتَعَلَّمُ عُلومَنا و يُعَلِّمُهَا النّاسَ؛ فَإِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ كَلامِنا لَاتَّبَعونا .۱
[امام عليه السلام فرمود :] «خداىْ رحمت كناد بنده اى را كه امر (امامت) ما را زنده بدارد!» .
گفتم : چگونه امر (امامت) شما را زنده بدارد؟
فرمود : «علومِ ما را فرا گيرد و آن را به مردم بياموزد ؛ زيرا مردم ، اگر زيبايى هاى سخن ما را مى دانستند ، قطعا از ما پيروى مى كردند» .
بارى، جاذبه سخنانِ نورانى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام از يك سو ، و غربت اين گوهرهاى معنوى و غفلت جامعه از آنها ، از سوى ديگر ، مرا بر آن داشت كه براى گسترش فرهنگ روايت و درايتِ حديث ، هر قدر مى توانم ، تلاش كنم.
جرقّه هاى نخستين
در سال 1346 ش / 1387 ق ، كه در حوزه نجف ، مشغول تحصيل بودم ، با مراجعه به برخى از مجموعه هاى حديثى ، آنچه را به نظرم جالب مى رسيد ، يادداشت مى كردم؛ امّا هرگز فكر نمى كردم كه اين يادداشت ها چه بركاتى خواهند داشت و به كجا منتهى مى شوند .
در واقع ، آن يادداشت ها جرقّه هاى نورانى و مباركى بودند كه به بركت «باب