مناظره امام صادق و مادّى‏ - بخش چهارم

مناظره امام صادق و مادّى‏ - بخش چهارم

دانشمندى مادّى و منكِر ماوراء طبيعت ، نزد امام صادق عليه السلام آمد و مسائل مختلفى را مطرح نمود كه از جمله پرسش‏هايش اين بود :
دعا، ارتباط با آسمان‏، داستان مانى‏، پيامبر مجوس‏

دعا

مادّى : آيا شما نمى ‏گوييد كه خدا فرموده : « مرا بخوانيد تا خواسته شما را انجام دهم» ،[۱]در صورتى كه ما مى ‏بينيم نيازمند، او را دعا مى‏كند، ولى او اجابت نمى‏ كند، [ يا] مظلومْ او را عليه ظالم [ به يارى ]دعوت مى‏ كند، ولى او يارى‏اش نمى ‏نمايد ؟

امام عليه السلام : هيچ‏كس نيست كه خدا را بخواند، مگر اين‏كه خدا دعاى او را مستجاب مى‏كند .
اما ظالم : دعايش مردود است تا توبه كند ، و اما غير ظالم : اگر اجابت دعايش به صلاح او باشد، دعايش را مستجاب مى‏ كند، و اگر به صلاح او نباشد ، خداوند بلاهايى را ، - به ‏طورى‏كه خودش هم متوجّه نيست - از او دفع مى ‏كند و پاداش فراوانى براى روز نيازش ذخيره مى‏نمايد .

شخص باايمان و خداشناس ، گاه مى ‏شود در موردى كه نمى ‏داند در واقع به صلاح اوست يا نه، دعا كردن برايش دشوار مى‏ گردد .

گاه مى ‏شود انسان براى از بين رفتن كسى دعا مى‏كند كه بر اساس سنّت تغيرناپذير آفرينش ، هنوز هنگام از بين رفتنش نرسيده است و گاه مى ‏شود دعا براى بارش باران مى ‏كند، و شايد در واقع ، باران آمدن در آن وقت، صلاح نيست ؛ چون خداوند به تدبير جهان، آگاه‏تر است .

اين‏گونه امور - كه مثال‏هاى آن فراوان است - در بسيارى از موارد ، مانع اجابت دعا مى‏گردد . خوب دقت كن‏ .

ارتباط با آسمان‏

مادّى : اى حكيم! چرا هيچ كس از آسمان ، پايين نمى ‏آيد و هيچ انسانى نمى ‏تواند به آن بالا رود و راهى براى بالا رفتن به آن نيست، در صورتى كه اگر مردم در هر زمان اين منظره را مشاهده كنند، خدايىِ خدا بهتر ثابت مى‏شود و شك و ترديد ، بهتر از دل بيرون مى‏ رود و يقين انسان نيرومندتر مى ‏گردد و مردم بهتر مى‏ فهمند كه آن‏جا مدبّرى هست كه كسى به سوى او مى ‏رود و از طرف او باز مى ‏گردد ؟

امام عليه السلام : آنچه از تدبير در زمين مشاهده مى‏كنى ، از آسمان فرود مى‏آيد كه بعضى از آنها نيز آشكار است . آيا نمى‏بينى كه خورشيد از آسمان طلوع مى‏كند و آن ، روشنى روز است و زندگى به آن بستگى دارد؟ [ آيا نمى‏بينى ]ماه از آسمان طلوع مى‏نمايد و آن ، نور شب است و به وسيله آن ، سال و ماه و روز حساب مى‏شود؟ كه اگر از حركت آن جلوگيرى شود ، مردمْ حيران مى‏شوند و تدبير جهان به هم مى‏خورد .

تمام اينها علامت اين است كه در آسمان ، مدبّرى وجود دارد كه تدبير همه چيز را به عهده گرفته است .

علاوه بر اين، خداوند با موسى سخن گفت و عيسى را به آسمان بالا برد و فرشتگان از آسمان فرود مى‏آيند . چيزى كه هست ، تو آنچه را نبينى ، باور نمى‏كنى، هر چند آنچه چشم تو مى‏ بيند، براى فهميدن حقيقت كافى است‏ .

مادّى : خوب بود كه خداوند هر صد سال يك‏بار ، مرده‏اى را زنده مى‏كرد تا ما از او درباره گذشتگان خود سؤال مى‏كرديم كه كجا رفتند و حالشان چگونه است و پس از مرگ چه ديده‏اند و با آنها چه كرده‏اند، تا مردم بر اساس يقين عمل مى‏كردند و شك آنها زائل مى‏شد و كينه از دل آنها بيرون مى‏رفت!

امام عليه السلام : اين گونه سخن را كسى مى‏گويد كه سخن پيامبران را انكار مى‏كند و آنها را تكذيب مى‏نمايد . خداوند در كتاب خود به زبان انبيا كيفيت حال كسانى را كه از ما مرده‏اند ، بيان كرده است و آيا كسى هست كه راستگوتر از خدا و پيامبران او باشد ؟!

علاوه بر اين ، خداوند تعداد زيادى از كسانى را كه مرده‏اند ، زنده نموده است : خداوند ، اصحاب كهف را پس از سيصد و نُه سال كه از مرگ آنها مى‏گذشت ، در زمان قومى كه منكِر معاد بودند ، زنده كرد تا عملاً قدرت خود را براى زنده ساختن مردگان در روز قيامت ، نشان دهد .

و ديگر ، ارميا ، يكى از پيامبران بود كه صد سال پس از مرگش زنده شد .[۲]

و خداوند گروهى ديگر را به دعاى [ حضرت‏] حزقيل ، زنده نمود .[۳]

و همچنين خداوند گروهى را كه موسى آنها را به كوه طور برده بود ، پس از تقاضاى ديدن خدا، ميراند و سپس زنده نمود[۴].

داستان مانى‏

مادّى : داستان «مانى» چيست ؟

امام عليه السلام : مانى ، كاوشگرى بود كه مقدارى از آيين مجوسى و مقدارى از آيين مسيحى را گرفت و به هم آميخت و آيينى ساخت كه با هيچ يك ، جور در نمى‏آمد .

مانى ، معتقد بود كه دو خدا جهان را تدبير مى‏كنند : يكى خداى روشنايى و ديگرى خداى تاريكى، و روشنايى در حصارى از تاريكى است . مسيحى‏ها او را تكذيب كردند و مجوسى‏ها او را پذيرفتند .

پيامبر مجوس‏

مادّى : آيا خداوند براى مجوسى‏ها پيامبر فرستاده است؟ من كتاب‏هايى از آنها ديده‏ام كه داراى مطالب ارزنده و پندهاى مفيد و مثال‏هاى آموزنده بود . آنها نيز به پاداش و كيفر پس از مرگ ، اعتراف دارند و از نظر مذهبى، داراى قوانين خاصى هستند كه به آن عمل مى‏كنند .

امام عليه السلام : هيچ امّتى نبوده ، مگر اين‏كه پيامبر داشته است . خداوند براى مجوسى‏ها هم پيامبر فرستاد ؛ ولى او را نپذيرفتند و كتابش را تكذيب كردند .

مادّى : پيامبر آنها كيست؟ بعضى خيال مى‏كنند كه پيامبر آنها خالد بن سنان بوده است .

امام عليه السلام : خالد، عربى صحرانشين بود و پيامبر نبود . اين ، چيزى است كه در بين مردم ، شايع است‏ .

مادّى : آيا پيامبرشان، زردشت بوده است؟

امام عليه السلام : زردشت ، زمزمه‏[۵]را براى آنها آورد و ادّعاى نبوّت نمود . عدّه‏اى از آنها به او ايمان آوردند، و عدّه‏اى او را تكذيب نمودند و از جامعه خود بيرونش كردند و طعمه درندگان صحرا شد .

مادّى : آيا مجوس به حق نزديك‏تر بودند ، يا عرب زمان جاهليت؟

امام عليه السلام : عرب زمان جاهليت ؛ چون مجوس ، تمام پيامبران را تكذيب كردند و هيچ يك از سنن آنها را در جامعه خود پياده ننمودند . كيخسرو ، پادشاه مجوس ، سيصد پيامبر را كشته است .

مجوس ، غسل جنابت نمى‏نمود ؛ ولى عرب جاهلى ، اين فريضه را انجام مى‏داد، در حالى كه غسل جنابت ، يكى از كارهاى خاصّ دين حنيف است .

مجوس ختنه نمى‏كرد، در صورتى‏كه ختنه از سنّت‏هاى انبياءست ... ؛ ولى عرب، به اين سنّت عمل مى‏نمود .

مجوسى‏ها مرده‏هاى خود را غسل نمى‏دادند و كفن نمى‏كردند، و آنها را در بيابان‏ها و ميان سنگ‏ها مى‏انداختند ؛ ولى عرب بر اساس سنّت پيامبران مرده‏هاى خود را غسل مى‏داد و كفن مى‏كرد و دفن مى‏نمود .

مجوس ازدواج با مادر و دختر و خواهر را تجويز مى‏كرد ؛ ولى عرب آن‏را تحريم نموده بود ...[۶].


[۱]اشاره است به آيه : (اُدعُونى أَستَجِبْ لَكُم) (غافر ، آيه ۶۰) .

[۲]اشاره است به آيه : (أَوْ كَالذى مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِىَ خاويةٌ عَلى‏ عُروشِها) (بقره ، آيه ۲۵۹ ).

[۳]اشاره است به آيه : (أَلم تَرَ إِلَى الذينَ خَرَجوا مِن ديارِهم وَ هُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ) (بقره ، آيه ۲۴۳ ).

[۴]اشاره است به آيه: (فَأَخَذَتْكُمُ الصاعِقَةُ وَ أَنتُم تَنظْرون * ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بعدِ مَوتِكم) (بقره ، آيه ۵۵ و ۵۶) .

[۵]زمزمه ، آواز خاصى است كه مجوسى‏ها موقع غذا خوردن مى‏خواندند (ر . ك : بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۷۹).

[۶]بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۶۴ -۱۸۰.