مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : معجم رجال الحدیث
پديدآورنده : سید ابو القاسم خویی
زمان پدیدآورنده: ۱۲۷۸ ـ ۱۳۷۱ ش
نوبت چاپ : پنجم
تاریخ انتشار : 1413 ق
تعداد جلد : 24
قطع : وزیری
زبان : عربی
جستجو در Lib.ir

معجم رجال الحدیث

معرفی معجم رجال الحدیث با استفاده از مقدمه ی کتاب.

آنچه در پی می آید ترجمه ی قسمتی از مقدمه ی کتاب «معجم رجال الحدیث» است که نویسنده، کتاب خویش را معرفی کرده است:

در این کتاب، ویژگیها و برتریهای درخور ذکری دیده می شود که همه بنا بر ضرورت در متن کتاب لحاظ گردیده است. این خصایص از این قرارند:

۱. هرگاه چیزی را از کسی نقل کردیم، آن را از مأخذ اصلی بازگو می کنیم. گاه نیز اتفاق افتاده است که کسی مطلبی را از منبعی نقل کرده است ولی در آن یافت نمی شود یا دست کم ما در آن نیافته یا به آن مراجعه نکرده ایم. در این صورت، مطلب یاد شده را ـ با ذکر مورد ـ از کسی نقل می کنیم که خوانندگان را به آن منبع مشخص، ارجاع داده است. اگر در جایی ادعا شده است که «فلان مطلب در کتب رجالی یا دیگر کتابها آمده است» ـ به صرف این ادعا ـ چیزی را به کسی نسبت نمی دهیم؛ زیرا چنین کاری ـ چنانکه دیگران بخصوص متأخران بدان دچار شده اند، چه بسا دیگران را به اشتباه می اندازد.

٢. در شرح حال هر شخص، نام همه راویان او و یکایک کسانی که وی در کتب اربعه از آنان روایت کرده، یادشده است. در این راستا، گاه از راویان آن شخص در دیگر کتب، بخصوص آنان که ذکرشان در رجال کشی رفته، نام به میان آمده است و بدین ترتیب، اغلب مشترکات احادیث، به خوبی روشن گشته است. همچنین نشانی روایاتی را که راوی در کتب چهارگانه روایت کرده، ارائه شده است. افزون بر این، چنانچه روایات یادشده، چندان فراوان نباشد که ذکر آدرس هریک خللی به پیوستگی مطالب کتاب وارد آورد، آنها را نیز ذیل شرح حال راوی می آوریم و در غیر این صورت در پایان هر جلد در موضع مناسب، به چگونگی آنها می پردازیم. علاوه بر این، « معجم رجال الحديث» شامل اسامی همه راویانی است که در کتب اربعه حدیثی دارند ـ چه نامشان در کتب رجالی آمده باشد یا نه. نیز در احادیث مشترک، موارد اختلاف را میان «سند» کتابهای چهارگانه بیان کرده و در این راه، چه بسیار موارد«صحت» ، «تحریف» و «سقط» را شناسانده ایم.

۳. کتابی که اکنون از آن سخن می گوییم، شامل عناوینی است که در کتب رجالی و روایات مذکور است. بر این اساس، گاه از یک راوی، یک یا چند بار با عناوین گوناگون گفت وگو کرده ایم. مثلا ذیل هریک از عناوین: احمدالبرقی، احمد بن ابی عبدالله، احمد بن ابی عبدالله البرقی، احمد بن محمد البرقی، احمد بن محمد بن خالد، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ابن البرقي و البرقی، کلیه راویانی را که با یکی از عنوانهای فوق از او نقل حدیث کرده اند و نیز آنان که از آنها نقل حدیث شده است، آورده و به بیان موارد روایات پرداخته ایم. در بیان راوی و استاد او که از وی حدیث نقل شده، وضع بر همین منوال است.

این امر در خصوص روایات است. اما شرح حال هر فرد را جز یک بار و با یک عنوان ـ غالبا ذیل عنوان مورد استفاده نجاشی ـ ذکر نمی کنیم. چنانچه راوی، عنوان دیگری داشته و دیگران نقل کرده اند، آن را هم متذکر شده ایم. عنوان دوم را هم باز در جای خود آورده ایم و بی آنکه از شرح حال وی سخنی رود، صرفا به محل ذکر عنوان پیشین اشارت کرده ایم.

۴. در تقدیم و تأخیر عناوین (اسامی، اوصاف و کنیه ها) ترتیب حروف الفبا را ملاک قرار داده ایم. لذا «ابراهيم ابو رافع» را بر «ابراهيم أوسی» مقدم داشته ایم و «ابراهیم جزری» را مؤخر از ابراهيم بن هاشم» یاد کرده ایم.

۵. در بیان حلقه های زنجیره اسناد، در آغاز از امامان (ع) نام برده سپس کنیه ها را ذکر کرده ایم.

به دنبال آن براساس ترتیب حروف الفبا، اسامی و پس از آن لقبها آمده، آنگاه «احادیث مرسل» و «مضمر» عنوان شده اند.

همین شیوه، در ذکر راویان نیز اعمال گردیده است. لذا، ابتدا کنیه ها را ذکر کرده و در پی آن اسامی ـ طبق حروف الفبا ـ و سپس القاب مذکور افتاده است. در این روش، احادیثی که راوی در آن ذکر نشده، مقدم شده است؛ یا به جهت «مرسل» یا «معلق» بودن روایت و یا به خاطر آمدن نام راوی در ضمن «مشيخه».

۶. ژرف نگری در چگونگی احوال راویان و پژوهش در باره وثاقت یا حسن آنها به روش علمی.

۷. اگر در باره روایای از متقدمان توثیقی رسیده باشد، توثيقات متأخران فروگذاری شده است، چرا که به اعتقاد ما ـ فایدتی بر آن مترتب نیست. آری، در مواردی که از متقدمان توثیقی نیامده باشد، به بیان توثيقات متأخران پرداخته شده است. مع الوصف، بر توثيقات آنان وقعی ننهاده ایم و صرفا از آن حیث که دسته ای بر آن اعتماد می کنند ما نیز به یادکرد آن همت گمارده ایم.

۸. در خلال بيان شرح حال راویانی که «شیخ صدوق» و «شیخ طوسی»(ره) برای رسیدن به آنان «طریقی» دارند، به آن طریق و صحت یا عدم صحت آن نیز اشاره رفته است. این بدان خاطر است که گاه مراجعه کنندگان به روایتی رجوع می کنند و به صرف اینکه می بینند راویانش همگی ثقه هستند، به صحت آن حدیث حکم می دهند، غافل از آنکه طريق صدوق یا شیخ طوسی برای رسیدن به آن دچار ضعف است و لذا، روایت مذکور ضعیف است.

به عنوان نمونه، صدوق از طریق «محمد بن مسلم» و «برید بن معاویه» از «صادقین»(ع) روایت کرده است که فرمودند: «آنگاه که کسوف یا حادثه هایی از این دست، اتفاق افتد، پیش از انقضای وقت فریضه، نماز بگزار!»

صاحب کتاب «الحدائق» و پسینیان او تحت تأثیر جایگاه بلند حدیث فوق از آن به «صحيح محمد بن مسلم و برید بن معاویه» تعبیر کرده اند؛ بدون آنکه توجه داشته باشند که طریق صدوق به برید، «مجهول» و به محمد بن مسلم «ضعیف» بوده است و در نتیجه، روایت یادشده ضعیف است.

نکته درخور ذکر دیگر آنکه منظور از صحت و ضعف در کتاب «معجم رجال الحدیث» صحت و ضعف به معنای مصطلح نزد متأخران نیست؛ بلکه مراد، «اعتبار» یا «عدم اعتبار» روایت است. از این رو، چنانچه گفته شود: «فلان حدیث یا طریق صحیح است»، مقصود آن است که معتبر و حجت است؛ گرچه برخی از راویان آن، «حسن» یا «موق» باشند. در مقابل، اگر عنوان شود: «حدیث یا طریقی ضعیف است»، منظور، عدم حجیت آن است؛ گرچه بدان خاطر باشد که برخی راویان آن «مجهول» یا «مهملند».

۹. از آنجا که ترتیب اسامی رجال، در کتاب «الفهرست» و «رجال شیخ طوسی» و «رجال کشی»، با اعداد مرتب گشته است، ما نیز برای سهولت امر مراجعان، به هنگام ذکر رجال راوی، شماره های مذکور را یادآور می شویم.

۱۰. هنگام ذکر روایات از کتابهای «من لایحضره الفقيه»، «تهذیب» و «استبصار» ـ براساس نسخه هایی که از این کتابها به تازگی چاپ شده به عنوان باب، شماره مجلد و عدد حدیث مورد بحث را می آوریم. اما، چون احادیث در کتاب «کافی» ـ بجز «روضة الکافی» ـ شماره بندی نشده است، به هنگام یادکرد روایتی از آن، عنوان باب، شماره جلد، شماره باب، شماره کتاب و حدیث یادشده را، ذکر می کنیم. مانند: کافی، ج ۲، کتاب ۱، باب ۹۹، نشانه ها و ویژگیهای مؤمن، حدیث ۱۸.

پس از این، در جایی دیگر، عناوین کتابهای اجزاء کافی، از نظر می گذرد. در کتاب « روضة الکافی» هم، تنها به ذکر شماره حدیث بسنده می کنیم.

در متن اصلی کتاب، وضع چنین است. اما در آنچه که به پایان هر جلد واگذار شده است، عنوان باب را یاد نکرده ایم و تنها به ذکر شماره جلد و شماره باب و شماره کتاب و حدیث اکتفا می کنیم.

۱۱. هرگاه بخواهیم روایات راویی را به نقل از فرد معینی احصا کنیم ـ مانند: روایت «ابراهیم بن هاشم» از «ابن ابی عمیر» ـ که از زبان فرزند ابراهیم به نام «علی» روایت شده است ـ در ابتدا از احادیثی که در کافی ـ به ترتیب مجلدات آن ـ وجود دارد، نام می بریم؛ آنگاه، احادیث «من لايحضره الفقیه» و سپس روایات «تهذیب» ، آورده می شود. و هرگاه حدیثی در «تهذیب» آمده باشد که در «استبصار» نیز یافت شود، پس از اشاره به «تهذیب» به روایت آن حدیث در «استبصار» می پردازیم.