و تقوا شرط آن است فرق مى كند .
هدايت اول ، راهنمايى براى رفع موانع شناخت است و هدايت دوم ، راهنمايى براى شناخت حقايق هستى و راه تكامل و وصول به هدف آفرينش .
در مورد اول ، راهنمايى وحى تأكيدى است بر راهنمايى عقل كه با وجود مانع شناختِ حقايق ، امكان پذير نيست و براى ديدار ديده عقل ، كنار رفتن حجاب هوس ضرورى است . با كنار رفتن اين حجاب با اراده و انتخاب انسان ، و تداوم اين اراده به وسيله تقوا ، زمينه بهره گيرى از هدايت الهى به معناى دوم فراهم مى شود و هر چه سد تقوا محكم تر باشد ، چراغ پر فروغ هدايت الهى در دل فروزان تر مى گردد و با طى درجات تقوا ، انسان به بالاترين مراتب شناخت نايل مى آيد .
3 . زهد
زهد ، در لغت ، به معناى بى ميلى و بى رغبتى ، به طور مطلق است . يعنى در زبان عربى ، به هر بى ميلى ، زهد گفته مى شود . ولى در اصطلاح احاديث اسلامى ، زهد به نوع خاصى از بى ميلى اطلاق مى شود و آن ، بى ميلى به امورى است كه راه رشد و تكامل را بر انسان مسدود مى كند و مانع شناخت حقايق مى گردد ، مانند بى ميلى به ظلم .
براساس اين تعريف ، تقوا و زهد از يك ريشه اند . انسان در اوج تقوا به مرتبه زهد مى رسد ، يعنى تا وقتى ميل به كارهاى ناشايسته در او هست و با قدرت تقوا از آن كارها اجتناب مى كند ، متقى است ، ولى زاهد نيست . با تداوم تقوا ، انسان تدريجا به جايى مى رسد كه ميل به كارهاى ناشايسته در او مى ميرد . امام على عليه السلام در توصيف انسان كامل مى فرمايد : مِيتَةٌ شَهوَتُهُ۱ يعنى هوس در او مرده است .