هيچ پيامبرى نمى تواند هواپرست را خداپرست كند .
تلازم موانع شناخت
اشتراك موانع شناخت در ريشه و اساس ، ملازمت شديدى ميان آنها برقرار كرده است ، به گونه اى كه تفكيك آنها در مصداق از يكديگر امكان پذير نيست ، هر چند از نظر مفهوم با يكديگر متفاوت اند . به عبارت ديگر ، ظلم ، كفر ، اسراف و فسق ، رنگ هاى مختلف يك غبارند و هر يك از اين اوصاف نشان دهنده يك بعد از ابعاد روحى كسى است كه هوس بر او چيره شده است و در نتيجه از شناخت حقيقت محروم و از صراط مستقيم هدايت منحرف گرديده است .
چنان نيست كه كسى ظالم باشد ، ولى كافر و فاسق و مسرف نباشد ؛ زيرا اين اوصاف با يكديگر تلازم دارند . اگر كسى ظالم بود ، حتما كافر هم هست ، مسرف هم هست ، فاسق هم هست . همچنين اگر كسى متصف به كفر يا اسراف و يا فسق باشد ، ساير اوصاف نيز به او صدق مى كند .
همان طور كه قبلاً توضيح داده شد ، ظلم عبارت از رعايت نكردن جايگاه واقعى امور است ، در برابر عدل كه رعايت كردن جايگاه واقعى امور است . عدم رعايت جايگاه واقعى امور ، ملازم با كفر است كه پنهان كردن حقيقت از روى تعصب و لجاجت است ، و بالعكس .
بنا بر اين ، ظالم نمى تواند كافر نباشد ، ظلم ، ظالم را به كفر وا مى دارد . ظالم نمى تواند به حق اعتراف كند و حقيقت را آشكار سازد . كافر نيز نمى تواند ظالم نباشد ؛ كفر ، كافر را به ظلم وادار مى كند . كسى كه به حق اعتراف نمى كند ، ظالم و متعدّى و متجاوز است و جايگاه واقعى امور را رعايت نكرده است . ۱
همچنين رعايت نكردن جايگاه واقعى امور ، ملازم با اسراف است؛ زيرا