403
تحفة الأولياء ج2

106. باب در بيان طريقه و روش امام در نَفس خويش در خوردنى و پوشيدنى، چون متوجه امر امامت شود

۱۰۸۰.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن محبوب، از حمّاد، از حُميد و جابر عبدى روايت كرده است كه گفت: امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه:«خدا مرا امام گردانيده از براى خلق خود. پس تنگ گيرى را بر من واجب ساخته در حق خودم و در آنچه مى خورم و آنچه مى نوشم و آنچه مى پوشم؛ چون ضعيفان و فقيران مردمان، تا آن كه فقير به فقر من اقتدا كند و به آن راضى باشد و غنّى به غناى خويش از سر به در نرود».

۱۰۸۱.على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از حمّاد بن عثمان، از معلّى بن خنيس روايت كرده است كه گفت: روزى به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، بنى عباس و آنچه را كه ايشان در آنند از ناز و نعمت، به خاطر آوردم و با خود گفتم كه: اگر اين امر با شما مى بود، ما با شما به رفاهيت مى گذرانيديم. فرمود كه:«اى معلّى، بسيار دور است آنچه تو گمان كرده اى. به خدا سوگند كه، اگر اين امر با ما مى بود، چيزى نبود، مگر سياست و تدبير و محافظت مردمان در شب و گشتن در روز (از براى جهاد يا غير آن) و پوشيدن جامه هاى درشت و خوردن طعام هاى غير لذيذ (يا نان بى نان خورش) و به واسطه غصب خلافت، همه اينها از ما دفع و رفع شد. پس آيا هرگز مظلمه و ستمى را ديده اى كه خدا آن را نعمت گرداند، مگر اين مظلمه» (يعنى غصب خلافت. حاصل مراد، آن كه خلافت را ظاهرى را از ما غصب كردند، و گمان ايشان اين است كه بر ما ستم كرده اند، و حال آن كه ما را به رفاهيت انداخته اند).


تحفة الأولياء ج2
402

106 ـ بَابُ سِيرَةِ الْاءِمَامِ فِي نَفْسِهِ وَ فِي الْمَطْعَمِ وَ الْمَلْبَسِ إِذَا وَلِيَ الْأَمْرَ

۱۰۸۰.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ حَمَّادٍ ، عَنْ حُمَيْدٍ وَ جَابِرٍ الْعَبْدِيِّ ، قَالَ :قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : «إِنَّ اللّهَ جَعَلَنِي إِمَاماً لِخَلْقِهِ ، فَفَرَضَ عَلَيَّ التَّقْدِيرَ فِي نَفْسِي وَ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ مَلْبَسِي كَضُعَفَاءِ النَّاسِ ؛ كَيْ يَقْتَدِيَ الْفَقِيرُ بِفَقْرِي ، وَ لَا يُطْغِيَ الْغَنِيَّ غِنَاهُ» .

۱۰۸۱.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ ، قَالَ :قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَوْماً : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، ذَكَرْتُ آلَ فُـلَانٍ وَ مَا هُمْ فِيهِ مِنَ النَّعِيمِ ، فَقُلْتُ : لَوْ كَانَ هذَا إِلَيْكُمْ لَعِشْنَا مَعَكُمْ .
فَقَالَ : «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا مُعَلّى ، أَمَا وَ اللّهِ أَنْ لَوْ كَانَ ذَاكَ ، مَا كَانَ إِلَا سِيَاسَةَ اللَّيْلِ ، وَ سِيَاحَةَ النَّهَارِ ، وَ لُبْسَ الْخَشِنِ ، وَ أَكْلَ الْجَشِبِ ، فَزُوِيَ ذلِكَ عَنَّا ، فَهَلْ رَأَيْتَ ظُـلَامَةً قَطُّ صَيَّرَهَا اللّهُ نِعْمَةً إِلَا هذِهِ؟» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 115997
صفحه از 856
پرینت  ارسال به