تعريف توسعه اقتصادی

پرسش :

توسعه اقتصادی به چه معناست؟



پاسخ :

يك. توسعه در ادبيّات اقتصادى

از دهه چهل ميلادى به اين سو ، «توسعه» به صورت اصطلاحى اقتصادى رواج يافته است . در آغاز ، توسعه را مترادف «رشد توليد ناخالص داخلى» مى دانستند[۱]؛ امّا با گذشت يك دهه ، تجربه كشورهايى كه براى تحقّق توسعه ، راه افزايش توليد ناخالص داخلى را پيموده بودند ، نشان داد كه توسعه تنها پديده اى اقتصادى نيست ، بلكه حالتى است كه ابعاد ديگر نيز دارد ؛ ابعادى همچون توسعه سياسى ، توسعه اجتماعى ، و مانند آن ها[۲].

با گذشت زمان ، مفهوم توسعه داراى ابعاد گوناگون و گسترده اى شد ، به گونه اى كه امروز شامل توسعه محيط و توسعه انسانى نيز مى شود . به موازات اين تحوّل مفهومى ، معيارهاى توسعه نيز شاهد تحوّل و تكامل شد ، به حدّى كه در زمان ما تا دويست شاخصه براى آن برشمرده اند كه مهم ترِ آن ها عبارت است از : نرخ درآمد ناخالص داخلى ، سرانه آموزش ، نسبت اشتغال ، اميدوارى به زندگى ، توزيع درآمد ، تعداد پزشكان و پرستاران و مجموعه هاى درمانى و خدمات بهداشتى براى هر نفر ، امكان دستيابى به آب آشاميدنى سالم ، و عواملى از اين قبيل .

دو . توسعه در اسلام

ارزيابى تعريف رايج توسعه نشان مى دهد كه اين تعريف مبتنى بر نگرش مادّى به حيات است . آن چه انسان معاصر از توسعه مى فهمد ، از پيشرفت و رفاه مادّى و از مرزهاى اين دنيا فراتر نمى رود . بر پايه اين نگرش و جهان بينى ، توسعه با همه شاخصه هايش ، از دايره رفاه مادّى درنمى گذرد .

امّا در جهان بينى اسلامى ، وضع فرق مى كند . در چهارچوب بينش اسلامى ، انسان موجودى است كه از جسم و روح تركيب يافته و افزون بر نيازهاى مادّى ، خواست هاى معنوى نيز دارد ؛ پس زندگى وى در ميان ديوارهاى اين دنيا محدود نمى شود ، بلكه او موجودى است ابدى كه مراحل حياتش متفاوت هستند . اسلام ، ذاتا ، شيوه اى براى توسعه و تكامل ؛ برنامه اى براى تأمين نيازهاى مادّى و معنوى انسان ؛ و طرحنامه اى جهت برآوردن خواسته هاى دنيايى و آخرتى او است ، به گونه اى كه از رهگذر آن ، انسانيّت بتواند به جايگاه نمونه و سعادتمندانه حيات بشرى ارتقا يابد ، همان سان كه امام اميرالمؤمنين عليه السلامآفاق آن را رسم فرموده و در اين چشم انداز به تصوير كشيده است:

«اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ[۳]؛

اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان هم در اين دنياى زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود برند . با اهل دنيا در دنياتان شريك شدند ، در حالى كه اهل دنيا در آخرت آنان شريك نشدند . در دنيا در بهترين مسكن ها سكنا گزيدند و از بهترين خوراكى ها تناول كردند . از دنيا بهره بردند آن سان كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند ؛ و از آن كامياب گشتند ، آن چنان كه گردنكشان خودكامه كام گرفتند . آن گاه ، با رهتوشه اى كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش ، از اين دنيا گذشتند» .

در نگاه اسلام ، جهان بينى مادّى نمى تواند به نيازهاى واقعى انسان پاسخ گويد ، هر چند كه صدها شاخص ديگر را به شاخص هاى توسعه بيفزايد ؛ اين نوع نگرش قادر نيست جامعه انسانى را به قلّه مطلوبش رهنمون گردد . بشريّت براى دستيابى به توسعه همه جانبه ، راهى ندارد جز آن كه شيوه خدايىِ دين را پى گيرد كه بر پايه شناخت واقعى انسان و درك نيازهاى فطرى او استوار است .

در پرتو اين نگرش ، ويژگى نخست توسعه اسلامى ، فراگيرى و شمول آن در دايره همه ابعاد حيات است . ديگر اجزاى اين بنا نيز بر همين پايه استوارند و بازگشتِ ديگر ويژگى هاى توسعه اسلامى نيز به همين ويژگى است .

به همان اندازه كه در ادبيّات اقتصادى معاصر ، توسعه داراى مفهومى محدود است و ميان ديوارهاى نيازهاى مادّى انسان جاى مى گيرد ، در جهان بينى اسلامى ، افقى گسترده دارد و با نيازهاى فراگير و نامحدود انسان سازگار اسـت .


[۱]ولفگانگ زاكس : نگاهى نو به مفاهيم توسعه ، ترجمه فريده فرحى و وحيد بزرگى ، ص ۲۲.

[۲]در يكى از گزارش هاى سازمان ملل متّحد ، توسعه به اين صورت تعريف شده است: «توسعه عبارت است از رشد ، افزون بر تغيير . تغيير تنها شامل جنبه اقتصادى و عددى نيست ، بلكه ابعاد اجتماعى ، فرهنگى ، و كيفى را نيز شامل مى شود. نكته اساسى در اين ميان ، آن است كه كيفيّت زندگى انسانى بهبود يابد (همان ، ص ۲۴).

[۳]بنگريد به : ح ۱۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت