معانى «حوقله» در احادیث

پرسش :

در احادیث برای حوقله (لا حول و لا قوه الا بالله) چه معانی ذکر شده است؟



پاسخ :

در احاديث ، ذكر «لا حَولَ ولا قُوّةَ إلّا بِاللّه » ، به سه گونه تفسير شده است :

تفسير اوّل ، اين كه : مبدأ توان و قدرت انسان ، خداست و او بدون كمك خداوند ، نه مى تواند از معصيت پروردگار ، خوددارى كند و نه مى تواند اوامر او را اطاعت نمايد . متن حديث نبوى در اين باره چنين است :

لا حَولَ[۱]عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِقُوَّةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ .[۲]هيچ بازدارنده اى از معصيت خدا نيست مگر به نيروى خدا ، و هيچ توانى بر طاعت خدا نيست مگر به كمك خدا .

تفسير دوم ، سلب مالكيت عرْضى از انسان در همه امور اعم از افعال و املاك است ؛ بدين معنا كه مالكيت انسان ، در طول مالكيت خداوند متعال است ، نه در عرض او ، و در مالكيت طولى نيز خدا به مالكيت ، اولى است تا انسان ؛ زيرا مالكيت انسان ، حدوثا و بقائا ، وابسته به مشيّت الهى است . از امام على عليه السلام در تبيين معناى «حوقله» روايت شده است كه :

إنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا ، ومَتى أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا .[۳]ما در كنار خدا مالك چيزى نيستيم ، و تنها مالك آن چيزى هستيم كه او به مالكيت ما درآورده است . پس تا آن گاه كه او چيزى را كه به مالكيت آن اولى از ماست در اختيار ما نهاده است ، ما را مكلّف نموده و آن گاه كه آن را از ما بگيرد ، تكليف خود را نيز از عهده ما بر مى دارد .

تفسير سوم ، تفسير به لازم است ، بدين معنا كه وقتى انسان باور كند كه توان و مالكيت او در طول قدرت و مالكيت خداست و بدون اراده تكوينى خداوند متعال ، هيچ كارى از هيچ كس ساخته نيست و او تواناترين و بهترين كارگزار است ، همه كارهاى خود را به او واگذار مى نمايد . پيامبر خدا مى فرمايد :

إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ .[۴]هر گاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست مگر به مدد خداوند» ، در واقع ، كار خود را به خدا واگذاشته است و بر خداست كه برايش كارسازى كند .

بنا بر اين ، تنها كسى مى تواند اين ذكر نورانى را حقيقتا بر زبان ، جارى نمايد كه همه توان خود را در مسيرى كه خدا مى خواهد ، به كار گيرد و البتّه تكيه گاه اصلى او براى رسيدن به مقصد ، خدا باشد ؛ چرا كه او كارساز حقيقى و مسبّب الأسباب است .

به سخن ديگر ، كسى حقيقتا شايستگى گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » را دارد كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيده باشد ؛ زيرا تا به اين پايه از توحيد نرسد ، نمى تواند به طور مطلق ، توان را از خود ، سلب و به خداوند متعال منسوب نمايد .


[۱]فرق بين حول و قُوّه ، طبق قولى ، در اين است كه حول ، توان تصرّف (تغيير) است ، در حالى كه قوّه ، منشأ افعال دشوار است و از مولايمان امير مؤمنان در تفسير «لا حولَ و لا قوّة إلّا باللّه » روايت شده است كه يعنى : «هيچ مانعى از معاصى و هيچ توانى بر عبادت نيست ، مگر به خدا» يعنى : به يارى خدا و توفيق او (معجم الفروق اللغويّة : ص ۲۰۴) .

[۲]ر . ك : ص ۸۸ ح ۱۶۶۷ .

[۳]ر . ك : ص ۹۲ ح ۱۶۷۳ .

[۴]ر . ك : ص ۹۲ ح ۱۶۷۴ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت