تکبیر

پرسش :

واژه «تکبیر» را توضیح دهید.



پاسخ :

واژه شناسى «تكبير»

كلمه «تكبير» ، مصدر است از ريشه «كبر» . اين مادّه به معناى بزرگى ، اعم از مادّى و معنوى است[۱]و هنگامى كه به باب اِفعال ، تفعيل و يا استفعال برود ، به معناى بزرگ شمردن ، بزرگ يافتن ، بزرگ ديدن و به بزرگى ياد كردن مى آيد .

ابن فارس ، در اين باره مى گويد :

مادّه «كبر» ، يك اصل صحيح معنايى دارد به معناى خلاف «صِغَر (كوچكى)» ... و از همين باب است «كِبَر» به معناى سال خوردگى . «كِبر» يعنى عظمت... و گفته مى شود: «أكبرتُ الشى ء (آن چيز را بزرگ يافتم)».[۲]

ابن منظور ، گفته است :

«استكبر الشى ءَ» ، يعنى : آن چيز را بزرگ ديد و در نظرش عظيم آمد ... و «كبّر الأمرَ» ، يعنى : آن كار را بزرگ قرار داد ، يا آن را بزرگ گردانيد . تكبير به معناى بزرگداشت است .[۳]

راغب نيز گفته است :

و «أكبرتُ الشى ءَ» يعنى : آن چيز را بزرگ ديدم . خداى متعال مى فرمايد :  «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ؛[۴]وچون او را ديدند، بزرگش يافتند»  . تكبير ، به همين معنا گفته مى شود و براى بزرگداشت خداوند متعال مى گويند : «اللّه أكبر» و همچنين براى عبادت خدا و حال تعظيم به خود گرفتن در برابر او .[۵]

تكبير ، در قرآن و حديث

در قرآن ، واژه «تكبير» ، فقط يك بار به كار رفته است :

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ وَلِىٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا .[۶]و بگو : «ستايش ، خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى ، شريكى دارد و نه خوار بوده كه [ نياز به ]دوستى داشته باشد» و او را بسيار بزرگ بشمار»  .

اين واژه در قرآن و حديث نيز مانند لغت ، به معناى ياد كردن خداوند متعال به بزرگى و عظمت و نيز گفتن «اللّه أكبر» است .

تفسير «تكبير»

احاديثى كه «تكبير» را تفسير كرده اند ، به چهار دسته تقسيم مى شوند :

۱ . احاديثى كه در تفسير اين ذكر ، تنها به يكتايى و بى نظير بودن حضرت حق در عظمت اشاره كرده اند ، مانند آنچه از پيامبر خدا روايت شده كه در معناى تكبير مى فرمايد :

يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ .[۷]يعنى چيزى بزرگ تر از او نيست.

۲ . احاديثى كه بزرگ تر بودن خداوند را به معناى والاتر بودن او از توصيف مى دانند . اين احاديث ، در واقع ، تأكيدى هستند بر اين كه خداوند متعال ، قابل مقايسه با هيچ چيز ديگر (مادّى باشد يا معنوى) نيست ؛ زيرا هر چيزى جز خداوند متعال ، محدود است ، چنان كه امام صادق عليه السلام به شخصى كه در حضور ايشان ، «أكبر» را به «بزرگ تر از هر چيز» معنا كرد ، فرمود : «[ با اين معنا ] خداوند را محدود كردى» و هنگامى كه آن شخص از تفسير صحيح «اللّه أكبر» پرسيد ، فرمود :

قُل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ .[۸]بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود.

۳ . احاديثى كه «تكبير» را به تنزيه خداوند متعال از صفات سلبى تفسير كرده اند ، مانند حديثى كه از امام على عليه السلام نقل شده كه در تفسير «تكبير» فرمود :

خدا بزرگ تر از آن است كه به ايستادن يا نشستن وصف شود ، به حركت يا سكون وصف شود ، به جسم بودن وصف شود يا به چيزى مانند شود يا با اندازه اى سنجيده شود ، محلّ اَعراض واقع شود و يا دست خوش بيمارى ها گردد ، به جوهر يا عرض بودنْ وصف شود يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند ، [و بزرگ تر از آن است كه] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زايل گشتن ، جا به جايى و دگرگونى از حالى به حالى) ، بر او روا باشد ، و يا آن كه به حواس پنجگانه درآيد .[۹]

۴ . احاديثى كه «تكبير» را به توصيف كردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسير نموده اند ، مانند اين كه امام على عليه السلام در تفسيرى ديگر از اين ذكر مى فرمايد :

«اللّه أكبر» ، يعنى : دانا و آگاه است . آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود ، پيش از آن كه پديد آيد ، مى داند.

«اللّه أكبر» ، يعنى بر هر چيزى تواناست . آنچه بخواهد ، مى تواند ، به قدرتش نيرومند است . بر آفريدگانش تواناست . به ذات خويش تواناست . توانايى او بر همه موجودات ، حاكم است . هر گاه چيزى را بخواهد ، به او مى گويد : «هست شو» و آن ، هست مى شود .[۱۰]

تأمّل در اين احاديث ، نشان مى دهد كه «تكبير» ، در واقع ، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاكر است . از اين رو ، هر چه جلال و جمال خداوند متعال ، جلوه بيشترى در دل داشته باشد ، ذكر زبانى كامل تر خواهد بود .

اهمّيت ذكر «تكبير»

در اهمّيت اين ذكر ، همين بس كه بزرگ ترين مصداق ذكر يعنى «نماز» ، با تكبير آغاز و با تكبير ، پايان مى يابد . افزون بر اين ، از پيامبر خدا روايت شده كه مى فرمود :

لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى .[۱۱]هر چيزى گُزيده اى دارد و گزيده نماز ، تكبير آغازين [آن] است .

اين سخن ، بدان معناست كه توجّه به عظمت جلال و جمال الهى در آغاز نماز ، عصاره و شهد نماز است كه اگر همراه با جارى شدن ذكر تكبير بر زبان نمازگزار تحقّق يابد ، وى را در برابر خداوند متعال ، خاضع و خاشع مى سازد و زمينه حضور قلب در نماز را فراهم مى سازد .

همچنين ، معادل شمردن ارزش «تهليل» و «تكبير» در شمارى از احاديث ، نشانه ديگرى از اهمّيت بالاى ذكر «اللّه أكبر» است ، چنان كه از امام على عليه السلام در تفسير  «كَلِمَةَ التَّقْوَى»[۱۲]روايت شده است كه :

مقصود ، «لا إلهَ إلَا اللّهُ» و «اللّهُ أكبَرُ» است .[۱۳]

نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده :

ثَمَنُ الجَنَّةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ و اللّهُ أكبَرُ .[۱۴]بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّهُ» و «اللّهُ أكبر» .

و از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام روايت شده :

أكثِروا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ، فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ .[۱۵]«لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» بسيار بگوييد ؛ زيرا هيچ چيزى نزد خداوند ، محبوب تر از «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» نيست .

جايگاه تكبير

هر چند «تكبير» و ياد كردن خداوند متعال به عظمت و بزرگى ، در هر حال و در همه جا نيكوست ، ليكن تأمّل در نصوص اسلامى نشان مى دهد كه گفتنِ اين ذكر ، هنگامى كه انسان با امورى برخورد مى كند كه يادآور عظمت خدا هستند و يا توجّه به عظمت الهى نقش خاصّى در آنها ايفا مى نمايد ، از اهمّيت بيشترى برخوردار است . مثلاً : توجّه به عظمت الهى هنگام اذان و نماز ، موجب حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز است .

يا توجّه به عظمت الهى در جهاد ، به رزمنده روحيه مقاومت مى دهد و به هنگام پيروزى ، از آفات غرور ، پيشگيرى مى كند .

يا توجّه به عظمت الهى هنگام زفاف و اعياد ، سبب مى شود كه خوشى ها موجب غفلت نگردند .

توجّه به عظمت الهى هنگام ديدن هلال نيز از اين باب است كه نظام حكيمانه حاكم بر گردش ماه و زمين ، يكى از نشانه هاى بزرگ عظمت آفريدگار حكيم جهان است . همچنين ساير مواردى كه ذكر «تكبير» در آنها توصيه شده نيز حكمت خاصّ خود را دارند ، كه با تأمّل ، قابل فهم است .

[۱]به نظر مى رسد كه مادّه «كبر» ، در اصل به معناى بزرگىِ مادّى وضع شده ؛ ليكن از باب توسّع ، در معانى متناسب با آن ، از جمله پيرى و بزرگى معنوى نيز به كار رفته است .

[۲]معجم مقاييس اللغة : ج ۵ ص ۱۵۳ .

[۳]لسان العرب : ج ۵ ص ۱۲۶ .

[۴]يوسف : آيه ۳۱ .

[۵]مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶۹۸ .

[۶]اسراء : آيه ۱۱۱ . نيز ، ر. ك : بقره : آيه ۱۸۵ ، حج : آيه ۳۷ و مدّثّر : آيه ۳ .

[۷]ر . ك : ص ۱۶ ح ۱۵۷۴ .

[۸]ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۵ ص ۱۶۵ (معناى اللّه اكبر) .

[۹]ر. ك : ص ۱۹ ح ۱۵۷۶ .

[۱۰]ر. ك : ص ۲۱ ح ۱۵۷۸ .

[۱۱]ر . ك : ص ۳۲ ح ۱۵۹۷ .

[۱۲]فتح : آيه ۲۶ .

[۱۳]ر . ك : ص ۳۰ ح ۱۵۹۳ .

[۱۴]ر . ك : ص ۳۰ ح ۱۵۹۵ .

[۱۵]ر . ك : ص ۳۰ ح ۱۵۹۴ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت